eitaa logo
๛ وارستگی ๛
1.7هزار دنبال‌کننده
249 عکس
63 ویدیو
19 فایل
✍🏻 سیدعلی روح‌الامین دکترای فلسفه‌ی هنر | طلبه‌ی درس‌خارج قم «وارستگی» دفتر قدم‌زدن در اقلیم حیرت است؛ میان متن، معنا، و سکوت ارتباط>> @alirooholamin (نقل مطالب، با ذکر لینک کانال، روا است)
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ‌ 🔸 با غلبه ارزش‌های غربی که منشأ بشری دارد، آدمی از مرتبه خود دور شده و در غفلت فرو رفته، نجات از این وضع با زهد و تهجد و طی مقامات میسر نیست و این مراد با سعی و جهد حاصل نمی‌شود 🔹 و گاهی باید این سعی و جهد به شکست بینجامد، تا در سیاهی شکست به انتظار کوکب هدایت سر کنیم... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ✍🏻 رضا داوری اردکانی ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 🔸 با غلبه ارزش‌های غربی که منشأ بشری دارد، آدمی از مرتبه خود دور شده و در غفلت فرو رفته، نجات از
‌ ‌ در این شبِ سیاهم، گم گشت راهِ مقصود از گوشه‌ای برون آی، ای کوکبِ هدایت از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نَیَفزود زِنهار از این بیابان، وین راهِ بی‌نهایت ‌ ‌
@varastegi_ir مصاحبه میبدی با فردید.pdf
حجم: 3.8M
‌ ‌ 🔺 من یک ناچیز بزرگ هستم! (مصاحبۀ علیرضا میبدی با مرحوم فردید) ▪️ @varastegi_ir روزنامه رستاخیز ۲۰ مهرماه ۱۳۵۵ ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 مشکل این است که پرسش فلسفی به آینده تعلق دارد و آینده جهان توسعه نیافته نیز با طرح توسعه معین می‌شود. 🔹 طرح توسعه در بهترین صورت به وضعی میرسد که اکنون در اروپای غربی و آمریکای شمالی و بعضی کشورهای دیگر به صورت خاص تحقق یافته است پس آینده جهان توسعه نیافته گذشته و اکنونِ جهان توسعه یافته فرض می‌شود 🔸 به این جهت است که طراحان برنامه های توسعه باید زمان توسعه را به نحوی بشناسند. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 کسانی که صرفا در سودای تغییر صورت سیاسی جهانند به هیچ جا نمی‌رسند. اکنون سال‌هاست که دیگر مبارزه ضداستعماری مورد ندارد و کشورهایی که از استعمار رهایی یافته‌اند از استقلال صوری خود راه به عدالت و آزادی نبرده‌اند. 🔹 اگر سارتر در سال‌های پایان عمر خود دیگر کار روشنفکری نداشت تعجب نباید کرد هر چند که باز درباره روشنفکری حرف میزد و بحث میکرد. او که نمی‌خواست درباره آنچه در شوروی و اروپای شرقی می‌گذشت چیزی بگوید چگونه می‌توانست روشنفکر باشد. 🔸 این بن بست‌ها ربطی به شخص روشنفکر ندارد بلکه وقتی ظلم و عدل و قهر و آزادی با هم می آمیزند روشنفکر نمیداند چه بگوید راستی سولژ نیتسین که افشاگر ستم و سرکوبگری و فساد نظام بلشویکی بود چرا وقتی به غرب رفت سکوت کرد: ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد چه گوش کرد که با ده زبان خموش آمد 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 زمان در آغوش مکان؛ فلسفه سکونت و بی‌قراری انسان نزد هایدگر 🔎 varastegi.ir/3446 🔸 هر مکان، حامل زمان خویش است؛ گویی زمان در آغوش کیفیتِ مکان، رنگی دیگر می‌گیرد و در نسبت‌های خاص آن، چهره‌ای تازه می‌نماید. زمان، در هر موضعی از هستی، به گونه‌ای خاص می‌گذرد؛ چنان‌که حتی در اتاق‌های یک خانه، گذر آن می‌تواند متفاوت باشد. تفاوت مکان‌ها، نه در شکل و صورت، بلکه در نحوه‌ی عبور زمان از آن‌هاست؛ و همین دگرگونیِ کیفیتِ زمان است که حال و احوال آدمی را با تغییر مکان دگرگون می‌سازد. 🔹 هایدگر بر آن است که انسانِ مدرن، احساس سکونت در جهان را از کف داده است؛ و این فقدان، ریشه در نوعی نگاه دارد که معماری مدرن را نیز در بر گرفته است. معماری‌ای که بر پایه‌ی پیش‌فرضی خاص از معنای جهان بنا شده؛ پیش‌فرضی که از دل تفسیر علم و فلسفه‌ی مدرن، و به‌ویژه از اندیشه‌ی دکارت سر برآورده است. دکارت، جهان را صرفاً امتداد دانست؛ امتدادی که تنها با ریاضیات قابل سنجش است و در تقابل با انسان، که او را صرفاً اندیشه می‌پنداشت، قرار می‌گیرد. 🔸 در این نگاه، انسان و جهان دو بیگانه‌اند؛ اولی از دومی جدا افتاده، و جهان بدل به تصویری بی‌جان در برابر انسان شده است. این تصویر، نه برای سکونت، بلکه برای تماشا و اندازه‌گیری است؛ و معماری مدرن، با سازه‌های آپارتمانی‌اش، تجسم همین بیگانگی است. مکانی خاص، که بر همه‌ی مکان‌ها غلبه یافته و نسبت‌های جغرافیایی را بی‌اعتبار کرده، می‌کوشد زمانی خاص را نیز بر همه‌ی زمان‌ها تحمیل کند؛ زمانی یکنواخت، بی‌فراز و نشیب، که در آن حس‌ها و دریافت‌ها از مکان، یکسان و بی‌تمایز می‌شوند. 🔹 در چنین جهانی، مکان‌ها تفاوتی ندارند و زمان، چون خطی مستقیم و بی‌وقفه، از هر تفاوت تهی است. انسان، در این خطِ بی‌نسبت، ناتوان از برقراری پیوند با جهان، در وضعیتی از بی‌قراری و بی‌خانمانی به سر می‌برد؛ و از آن‌رو که با جهان بیگانه شده، زمان را نیز از یاد برده است. زمانی که دیگر در مکان‌های مختلف دگرگون نمی‌شود، و همین یک‌دستی، این پندار را پدید می‌آورد که همه‌ی مکان‌ها یکی‌اند، و هیچ‌جا، جای بودن نیست. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 حقیقتِ زیبایی، زیباییِ حقیقت (کلامی از مارتین هایدگر) 🔎 varastegi.ir/3527 🔸 اکنون تنها این مقدار ممکن است برایمان روشن شده باشد که ما کلام هولدرلین را هم‌چون نقل قولی از حوزه‌ی سخنِ شاعرانه با خود یدک نمی‌کشیم تا به روندِ خشکِ تفکر، تازگی و زیبایی بخشیم. چنین کاری در این مقام گونه‌ای خوارداشتِ کلامِ شاعرانه است. سخنِ شاعرانه بر حقیقتِ خاص خودش مبتنی است. این حقیقت را «زیبایی» خوانند. 🔹 زیبایی، تقدیرِ ذاتِ حقیقت است، و حقیقت در این مقام یعنی "رفعِ پوشش" از آن‌چه خود را "پوشیده می‌دارد". «زیبا» "نه‌آنی است که پسندِ خاطر می‌افتد"، بل آنی است که در "دایره‌ی تقدیرِ حقیقت"، یعنی دایره‌ی آن تقدیری می‌افتد که "روی می‌دهد" آن‌گاه که آن‌چه جاودانه ظاهرناشدنی و از همین رو نادیدنی است به ظاهر کننده‌ترین نورِ ظهورش می‌رسد. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 مارتین هایدگر 📗 چه باشد آنچه خوانندش تفکر ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔻میشل فوکو (درباره انقلاب اسلامی): 🔸 زمانی فراخواهد رسید که این پدیده که تلاش می‌کنیم درکش کنیم و ما را به شدت مجذوب خود کرده است - یعنی تجربه ی انقلابی ـ خاموش خواهد شد. 🔹 دقیقاً نوری بود که در همه ی این مردم روشن بود و درعین حال همه ی آنان را در خود غرق کرد. 🔸 این نور خاموش خواهد شد. آنگاه نیروهای متفاوت سیاسی و جریان‌های متفاوت سربر خواهند آورد، سازش‌هایی صورت خواهد گرفت و من به هیچ وجه نمی‌دانم چه کسی پیروز خواهد بود و گمان نمی کنم زیاد باشند کسانی که بتوانند از هم اکنون این را پیش گویی کنند. 🔹 این نور محو خواهد شد. فرایندهایی متعلق به سطحی دیگر و به نوعی متعلق به واقعیتی دیگر وجود خواهد داشت. 🔸 منظورم این است که آنچه شاهدش بودیم نتیجه ی نوعی ائتلاف مثلاً میان گروه‌های متفاوت سیاسی نبود، نتیجه ی سازش میان دو طبقه ی اجتماعی هم نبود که یکی با عقب نشینی بر سر این موضع و دیگری بر سر موضعی دیگر سرانجام بر سر مطالبه ی این یا آن انتخاب به توافق برسند. ابداً. 🔹 چیزی دیگر روی داد. پدیده ای همه ی مردم را در بر گرفت و روزی از حرکت بازخواهد ایستاد. در آن زمان دیگر فقط محاسبه های سیاسی باقی خواهد ماند. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🔎 https://varastegi.ir/3540 📗 "آیا قیام کردن بی‌فایده است؟"، گفتگوی ایران: روح جهان بی‌روح، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، ص۴۶ ‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 🔻میشل فوکو (درباره انقلاب اسلامی): 🔸 زمانی فراخواهد رسید که این پدیده که تلاش می‌کنیم درکش کنیم
‌ ‌ 🔸 بیایید نظر کنیم، نه به غوغای سیاست و نزاع‌های روزمره، بلکه به آن لحظه‌ی آغازین، آن دمِ نخستینِ انقلاب اسلامی که به تعبیر حضرت امام، نوری بود در قلب امت؛ نوری که نه از سازش طبقات برآمد، نه از محاسبه‌های سرد سیاست، بلکه از عمق جان مردم جوشید و همه را در خود غرق کرد. 🔹 افسوس که امروز، آن نور در پس پرده‌ی دعواهای سیاسی پنهان گشته است؛ و تحلیل‌ها، به جای آنکه از حقیقت وجودی این تجربه سخن گویند، در سطح منازعات روزمره متوقف مانده‌اند. این حجابِ سیاست، ما را از شهود آن لحظه‌ی ناب بازمی‌دارد. 🔸 پس اگر می‌خواهیم بفهمیم، باید از نو نظر کنیم؛ با چشم دل، با نگاه تاریخی و وجودی، به آن نوری که روزی در قلب‌ها شعله کشید و هنوز می‌توان پژواکش را در جان‌های بیدار شنید. 🔹 و مگر نه آنکه هر انقلابی، اگر از جنس حقیقت باشد، نه تنها ساختارها را دگرگون می‌کند، بلکه جان‌ها را نیز به لرزه می‌افکند؟ آن نور، آن لحظه‌ی بی‌بدیل، نه در شعارها بود و نه در صف‌آرایی‌های سیاسی؛ در سکوتی بود که دل‌ها را فرا می‌گرفت، در اشک‌هایی که بی‌دلیل جاری می‌شد، در گام‌هایی که بی‌محاسبه به سوی خطر می‌رفتند، تنها به امید چیزی که نامش را نمی‌دانستند، اما حضورش را حس می‌کردند. 🔸 اکنون، در روزگاری که تحلیل‌ها به آمار و تفسیرهای سطحی فروکاسته شده‌اند، و هر تجربه‌ی تاریخی در قالب جناح و جریان بازخوانی می‌شود، وظیفه‌ی ماست که از نو به آن لحظه بنگریم؛ نه برای بازگشت به گذشته، بلکه برای فهم آن حقیقتی که در دل آن لحظه نهفته بود. 🔹 شاید آن نور خاموش شده باشد، چنان‌که فوکو گفت؛ اما خاموشی‌اش نیز خود نشانه‌ای است. نشانه‌ی عبور از شور به شعور، از انفجار به تأمل، از جمع به فرد. و شاید اکنون، در این سکوتِ پس از طوفان، وقت آن رسیده باشد که از نو بپرسیم: آن نور چه بود؟ از کجا آمد؟ و آیا هنوز می‌توان ردّش را در جان‌های مشتاق یافت؟ 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🔎 https://varastegi.ir/3540 ✍🏻 سید علی روح‌الامین ‌ ‌ ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
๛ وارستگی ๛
👆🏻 این کتاب را امروز خریدم بیشتر به خاطر ترجمه مصاحبه هایدگر با نشریه اشپیگل که در این کتاب بازبینی
قبلا در کانال به شوخی نوشته بودم که اگر کسی خواست هدیه‌ای به من بدهد، مجموعه آثار داوری اردکانی (که فعلا سه جلدش منتشر شده) گزینه‌ی خوبی‌ست😊 راستش آن جمله را با لبخند نوشته بودم، بی‌انتظار، بی‌قصد. اما چند روز بعد، یکی از دوستان خوبم دو دوره از این مجموعه را سفارش داد؛ یکی برای خودش، یکی هم برای من. کتاب اگر هدیه باشد، معنایش دوچندان می‌شود؛ چرا که دیگر فقط یک متن نیست، بلکه حامل نگاهی‌ست، نشانه‌ای‌ست از توجه، از فهم، از مهر. هدیه‌دادن کتاب یعنی کسی چیزی را خوانده یا دیده یا حس کرده که گمان می‌برد برای دیگری نیز معنا خواهد داشت. یعنی انتقال تجربه، انتقال اندیشه، انتقال لحظه‌ای از تأمل. و وقتی کتابی مثل آثار دکتر داوری هدیه می‌شود، این معنا ژرف‌تر هم می‌شود؛ چرا که آن کتاب‌ها خود حامل تأمل‌اند، حامل پرسش، حامل گفت‌وگو با جهان و با خویشتن. این مجموعه‌ی تازه، چیزی فراتر از تکرار است؛ نوعی احترام به تدوین، به بازخوانی، به نگاه دوباره. در جهانی که سرعت و فراموشی بر آن سایه انداخته، هدیه‌دادن کتاب، نوعی ایستادن است؛ ایستادن در برابر بی‌تفاوتی، و دعوت به تأمل، به گفت‌وگو، به بازخوانی. این مجموعه، برای من نه فقط یادآور اندیشه‌های داوری‌ست، که نشانه‌ای‌ست از رابطه‌ای که هنوز می‌خواهد معنا را جدی بگیرد. سپاس‌گزارم از این دوست، که کتاب را نه فقط برای خواندن، که برای پیوند زدن فرستاد؛ پیوندی میان اندیشه و مهر، میان واژه و دل. @varastegi_ir
๛ وارستگی ๛
قبلا در کانال به شوخی نوشته بودم که اگر کسی خواست هدیه‌ای به من بدهد، مجموعه آثار داوری اردکانی (که
‌ ‌ در مقدمه‌ی جلد اول مجموعه آثار دکتر داوری اردکانی، ناشر توضیح داده که دکتر بیژن عبدالکریمی به‌عنوان وصی رسمی ایشان، مسئولیت کلیه‌ی آثار دکتر داوری را برعهده دارد؛ از جمله تدوین و انتشار این مجموعه. بر روند گردآوری و تدوین مجموعه آثار، هیئتی متشکل از هشت نفر از اساتید برجسته‌ی فلسفه نظارت می‌کنند. نکته‌ی جالب، حضور دکتر سید محمدتقی چاوشی در این جمع بود؛ چهره‌ای آشنا و اندیشمند که دیدنش در کنار نام داوری، حس خوبی دارد. ‌ ‌