#مناظرات
#شماره_۱
🔺حضرت استاد در طول عمر بابرکت و پربارشان در ککار کارهای علمی، فرهنگی و سیاسی و اجتماعی در مناسبت های گوناگون با عالمان و اندیشمندان مباحثه و مناظره داشته اند؛ که در ادامه می آوریم.
#قسمت_اول
۱_ مناظره با بن فاز (مفتی بزرگ عربستان) :
▫در یکی از سفرهائی که به مدینه داشتیم مصادف شده بود با تاسیس جامعه الاسلامیه بزرگ سادات مدینه بدون اطلاع من به جامعه الاسلامیه دعا رفت و برای دیدار از آنجا وقت گرفت وبه آنها گفت: بزرگ علماء بغداد به دیدن این مکان می آید. آنها هم به گمآن اینکه من از علمای اهل سنت هستم ( به خاطر شهر بغداد) اجازه دادند.
▫من با آیت الله شهید سید مهدی حکیم ویکی از دوستان به جامعه الاسلامیه رفتیم مس پس از ورود ما ( با عمامه سیاه من و سید مهدی حکیم ) آنها متوجه شدند که شیعه هستیم، لذا به بن باز (مفتی بزرگشان که نابینا بود ) اطلاع دادند ما شیعه هستیم. در آنجا من شروع کردم به صحبت کردن و گفتم متاسفانه دشمنان ما باهم متحد هستند و اگر برای هر کدامشان اتفاقی بیافتد به کمک همدیگر می روند؛ اما ما مسلمان ها اینطور نیستیم، مسلمان های فلسطین و الجزایر گرفتارند و نیز شاید خبر نداشته باشید در ایران دانشگاهی داریم به نام "فیضیه" که در آنجا دانشجویان علوم دینی را را کشتند و حادثه خونین کشتار فیضیه را شرح دادم (چون سفرم به حج بعد از حادثه کشتار مدرسه فیضیه بود)
▫وقتی که صحبت تمام شد، بن باز کمی به جلو آمد و گفت: انتم مشرکون اسلموا ثم اطلبوا من المسلمین ان یتحدوا معکم؛ شما مشرک هستید اول مسلمان شوید و بعد، از مسلمانان بخواهید با شما وحدت داشته باشند.
من هم گفتم: نحن نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له و أن محمّدا عبده و رسوله و أنّ الکعبة قبلتنا و أنّ القرآن کتابنا، أمّا انتم ترمون عامه المسلمین بالشّرک!!؛ ما گواهی میدهیم هیچ خدایی جز او نیست، بی همتاست و شریکی ندارد و گواهی میدهیم که حضرت محمد بنده خدا و رسول اوست. و کعبه قبله ماست و قرآن کتاب ماست و قرآن کتاب ماست اما شما به عموم مسلمانان تهمت مشرک بودن میزنید!!
بن باز گفت: چطور؟
@vaghfeahlebeyt
#مناظرات
۱_ مناظره علامه با بن باز فاز مفتی بزرگ عربستان
#قسمت_دوم
علامه: آیا طواف کردن دور قبر (بنا به عقیده شما شرک است؟ گفت: شرک است. گفتم با این حرف شما پس رسول خدا و صحابه او و تمامی مسلمانان و شما و ما مشرک هستیم. گفت چگونه؟
گفتم درون حجر اسماعیل قبر اسماعیل و هاجر است و ما در انجام طواف، دور حجر اسماعیل طواف میکنیم پس درواقع دور قبر طواف میکنیم.
بن باز سکوت کرد و جوابی نداشت که بدهد.
بعد گفتم:ما روایت داریم که رسول خدا فرمودند: جعلت لی الارض مسجدا و طهورا؛ زمین برای من محل سجده و طهلرت قرار داده شده است یعنی آنچه که بر روی آن تیمم صحیح است، سجده هم صحیح است. آیا روی فرش تیمم صحیح است تا سجده هم بر آن صحیح باشد؟
حال اگر شیعه روی یک قطعه خاک ( مهر) در مسجد پیامبر سجده کند مامورین شما با خشونت و لگد آن خاک ( مهر) را پرت می کنند!!؟
در اینجا نیز بن باز جوابی نداشت که بدهد و سکوت کرد. در این هنگام یک عالم مصری به کمک بن باز شتافته و موضوع بحث را تغییر داد.
📚منبع: مصاحبه با علامه عسکری قدس سره در برنامه #دیدار_با_فرزانگان سال ۱۳۸۰ ه ش. به نقل از کتاب #مرزدار_مکتب_اهل_بیت_علیهم_السلام .
@vaghfeahlebeyt
هدایت شده از حیات دانش
زمان:
حجم:
6.2M
بسم الله الرحمان الرحیم
🏴 السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولادالحسین
و علی اصحاب الحسین
#جلسه۱
موضوع جلسات : نه به عبادتِ حقیرانه
( تحقیقی درباره حقیقت بندگیِ خدا با تکیه بر روایات و سیره آقاامام حسین
علیه السلام)
🌷بخش اول صحبت مقدمه ای است برای ورود بحث و تقدیم معارف اسلامی
🌷زمان آغاز بخش دوم 👈🏻 ٩: ۱٢
بهتراست این صوتی که تقدیم شد در دو نوبت گوش داده شود.
خاک پای منتظرانِ ظهورمهدیِ فاطمه "عجّل الله تعالی فرجه الشریف"
وحیدنصیری
@hayatedanesh
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
❤️ به خواندن صحیفه سجادیه
توصیه به خواندن صحیفه ی سجادیه… علامه محمد تقی مجلسی می فرماید:
در اوایل بلوغ در پی کسب رضایت الهی بودم و همیشه به خاطر این مسئله نا آرام بودم، تا آنکه بین خواب و بیداری حضرت صاحب الزمان (عج) را دیدم که در مسجد جامع اصفهان تشریف دارند.
سلام کردم و خواستم پای مبارکشان را ببوسم، ولی حضرت اجازه ندادند. دست حضرت را بوسیدم و مشکلاتم را از ایشان پرسيدم، تا اینکه عرض کردم: مولاجان برایم امکان ندارد که همیشه به حضورتان مشرف شوم، لذا تقاضا دارم کتابی که همیشه بتوانم به آن عمل کنم به من عطا فرمایید.
فرمودند: کتابی به تو عطا کردم و آن را به مولا محمد تاج داده ام، برو و آن را از او بگیر.
در همان حال به سمت محله ای از محله های اصفهان رفتم وقتی به آنجا رسیدم، مولا محمد تاج مرا دید و گفت:حضرت صاحب الزمان (عج) تو را فرستاده اند ؟
گفتم: بله، او از بغل خود کتاب کهنه ای بیرون آورد و آن را بوسیدم و بر چشم خود گذاشتم. در همین وقت به حال طبیعی برگشتم و دیدم کتاب در دستم نیست به همین خاطر تا مدتی مشفول تضرع و گریه بودم
فردا صبح در دلم افتاد به آن سمتی که در خواب دیده بودم بروم، به آنجا رفتم و وقتی به آن محله رسیدم، مرد صالحی را که اسمش آقا حسن تاج بود دیدم. او گفت: کتاب ها نزد من است. به هرکس می دهم به شروطش عمل نمی کند، ولی تو عمل می کنی.
با او به کتاب خانه اش رفتم، اولین کتابی که به من داد همان بود که در خواب دیده بودم! کتاب را گرفتم، صحیفه سجادیه بود. گریه ام گرفت، از او تشکر کردم و گفتم همین برایم کافی است.
منبع:
نجم الثاقب،ص 590
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
وقف اهل بیت "علیهم السلام"
بسم الله الرحمان الرحیم 🏴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اول
رفقا بابت جلب توفیق الهی و ثبات قدم درباره کارهای تبیینی خیلی التماس دعا دارم.
خاک پای منتظرانِ ظهورمهدیِ فاطمه "عجّل الله تعالی فرجه الشریف"
وحیدنصیری
@hayatedanesh
https://eitaa.com/vaghfeahlebeyt