eitaa logo
تریبون مستضعفین
932 دنبال‌کننده
1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
52 فایل
کانال رسمی پایگاه اطلاع رسانی تریبون مستضعفین Www.teribon.ir تریبونی برای آنان که رسانه‌ای ندارند
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️این یک معادله تاریخی ساده و پر تکرار است 1⃣حق مستضعف و محرومی پایمال میشود (این اقدام یا با تایید دستگاه های نظارتی و قضایی صورت می گیرد و یا با سر در زیر برف کردن این دستگاه ها) 2⃣با مشاهده این وضع مکتبی ها و حزب اللهی های اصیل بنا بر وظیفه دینی و الهی و بدون پشتوانه مادی و قضایی به حمایت از مظلوم بر می خیزند.(نسخه انقلابی اش همان عمل به بند میم وصیت نامه امام توسط فرزندان روح الله است.) 3⃣اربابان قلدر و قداره بندهایشان با مشاهده بی تفاوتی و یا تایید قوای نظارتی و قضایی بهانه مدعی شدن را پیدا می کنند و سر بچه های انقلاب را برای به ثمر نشاندن ستم هایشان به رعیت مستضعف زیر آب می کنند. ◀️در تکمیل این سیکل اگر جرم متولیان قضایی و نظارتی، که ظلم اولیه را تایید کردند، یا حتی آن ها که نسبت به این ظلم بی تفاوتی نشان دادند، بیشتر از ظالمان نباشد کمتر از آن ها نخواهد بود. 🔺پ ن: اگر قوای نظارتی و قضایی از همان ابتدا جلوی تخریب خانه محرومین و مستضعفین ده ونک را می گرفت، یا لااقل در جرم تخریب کنندگان معاونت و شرکت نمی کرد، الان کار به ضرب و شتم یک طلبه انقلابی به دلیل حمایت از محرومین نمی کشید. ✍ #علی_اصغر_مرتضایی_راد 🔹 t.me/teribon 🔺 Eitaa.com/teribon_ir 🔸 http://sapp.ir/teribon_ir 🔺http://ble.im/teribon_ir
⭕️سیمرغ ایرانی، تولید خارج !!! 🔺داروغه زاده دبیر جشنواره فجر: امکان ساخت سیمرغ بلورین جشنواره در داخل کشور وجود ندارد. سیمرغ بلورینی که ۳۷ دوره تعریف شده همیشه به شکل یک‌تکه و کریستال بوده است و امکان ساخت آن در داخل کشور نیست. ربطی به امسال هم ندارد و چندین سال است که خارج از کشور ساخته می شود چون امکانات و ابزاری که باید برای ساخت سیمرغ کریستال و تراش خورده استفاده شود در داخل کشور وجود ندارد. 🔺پ ن: در فلاکت سینمای غربزده و جشنواره ای ما همین بس که جشنواره و فرش قرمزش تقلید از هالیوود بوده و حتی سیمرغش هم تولید خارج. اینجاست که به شرافت جشنواره ای مثل عمار میتوان پی برد که همه چیز، حتی پذیرایی و جوایزش هم توسط زنان و مردان کوچه پس کوچه ها و روستاهای مملکت خودمان تهیه میشود. ✍ 🔹 t.me/teribon 🔺 Eitaa.com/teribon_ir 🔸 http://sapp.ir/teribon_ir 🔺http://ble.im/teribon_ir
⭕️دهه شصت زنده است 🔺خانه ها ویران شده است و پل ها خراب، مردم سیل زده نیاز به کمک فوری دارند، دولت اما کمیتش می لنگد، البته زمینی هم نیست که بخواهد بفروشد تا زمان بخرد، همه آب است... 🔺سپاه و بسیج و ارتش اولین هایی هستند که وارد میشوند، جهادی ها و مهندسی رزمی که زمانی روی رودخانه ها بعثت و خیبر می زدند اینجا هم در پل دختر کارشان همان پل سازیست، گاهی صدای انفجار به گوش می رسد و با هر انفجار انگار خط می شکند و غریو الله اکبر بلند میشود؛ چکمه های گِلی جای پوتین های خاکی را گرفته است اما دل ها همان دل های شب های سنگر است. 🔺در شهرهای دیگر مساجد و خانه ها شده اند پایگاه پشتیبانی از سیل زدگان؛ زنان و دختران بساط پشتیبانی را مهیا کرده اند، نان می پزند و اقلام را جمع اوری می کنند، با همان سیستم دورهمی زنان پشت جبهه. دانش آموزان مدارس قلک هایشان را برای کمک به سیل زدگان آورده اند. 🔺میان این هیاهو تنور محتکران هم داغ شده، احتکار میکنند، احتکار حقیقت، خدمت بی منت حزب الله را پشت بوق های رسانه ایشان مخفی می کنند. اما مردم چشمشان باز است و خدمت را از خیانت تشخیص می دهند. مردم همان مردم دهه شصتند، دار و ندارشان را آب برده اما راضیند به رضای خدا... ⭕️یک چیز اما عوض شده؛ دیروز مزدوران از ملیت های مختلف علیه مان می جنگیدند و امروز از ملیت های مختلف دوشادوشمان گونی سنگری پر می کنند برای ساختن سیل بند. 🔺دهه شصت نمرده است؛ درست مثل شهیدانش که زنده اند و هر گاه کارمان به باریکی مو می رسد برگ برنده ای برایمان رو میکنند. ✍ 🔹 t.me/teribon 🔺 Eitaa.com/teribon_ir 🔸 http://sapp.ir/teribon_ir 🔺http://ble.im/teribon_ir
۲ ⭕️تهدید طلابی که برای عیادت پدر شهید مدافع حرم رفته بودند 🔺چند نفر از رفقای طلبه بعد از ظهر برای عیادت از پدر شهید سید مهدی سادات به بیمارستان می روند. از قرار معلوم حال پدر شهید وخیم بوده؛ چند دقیقه ای با برادر شهید که در اتاق حضور داشته هم کلام می شوند. موقع خروج تصمیم می گیرند با گوشی چند عکس از وضعیت پدر شهید بگیرند. 🔺به محض بیرون آوردن گوشی یک نفر از بیرون به شیشه می کوبد و دست آن ها را می‌گیرد، از اتاق بیرون برده و به جای خلوتی در بیمارستان می برد. 🔺فرد لباس شخصی ابتدا قصد داشته بچه ها را با خود به نیرو انتظامی ببرد؛ با درخواست طلبه ها مبنی بر نشان داد کارت شناسایی مشخص می شود که طرف مامور نیروی انتظامی است. 🔺فرد لباس شخصی پس از بازجویی از طلاب به آن ها می گوید شنیده ایم که قرار است عده ای از طلاب برای ساخت مستند و ایجاد آشوب و اغتشاش(!) به بیمارستان بیایند و برای آن ها خط و نشان می کشد. بعد هم آن ها را تهدید می‌کند که اگر بحث هایی که با آن ها داشته جایی درز پیدا بکند می رود درب حوزه علمیه و آن ها را بازداشت میکند! 🔺پ ن: عزیزان نیروی انتظامی؛ این که می بینید کسی از کم کاری ها و نقاط ضعف شما که باعث فراری دادن ضارب شده گله ای نمی کند بگذارید پای نجابت ما و امید اصلاح؛ و الا فراری دادن یک ضارب نژاد پرست توسط دو نفر از پرسنل نیروی انتظامی و توجیه عملکرد ضعیف افسرنگهبان تحت عنوان بی اطلاعی، به هیچ وجه قابل قبول نیست. ضمن این که بدون شک تعلیق این دو نیرو که کارشان کم از جنایت ضارب نیست به هیچ وجه برای تنبیه آن ها کافی نیست چرا که این رویه اگر ادامه پیدا کند دامن سایر پرسنل خدوم نیروی انتظامی را نیز ممکن است بگیرد. فارغ از این همه، گله نکردن و سکوت ما دلیل نمی شود که جوانان دلسوز و انقلابی یزد با تهدید و ارعاب وادار به سکوت شوند. ✍ 🔹 t.me/teribon 🔺 Eitaa.com/teribon_ir 🔸 http://sapp.ir/teribon_ir 🔺http://ble.im/teribon_ir
‍ ⭕️آخرین وضعیت پدر شهید مدافع حرم افغانستانی و ضارب ایشان 🔺توفیق شد امشب با رفقای هیئت روح الله یزد به عیادت حاج قلندر سادات، پدر شهید مدافع حرم افغانستانی برویم. چند روزی است که حاج قلندر را از بیمارستان مرخص کرده اند البته با ضریب هوشی شش. پزشکان گفته اند در خانه بستری شود بهتر است؛ راست گفته اند چون از قرار معلوم به خانه که آمده بعد از حدود سه ماه چشمانش را باز کرده. چشمان حاج قلندر باز بود، ما را می دید اما هیچ حرکتی انجام نمیداد، فقط گاهی پلک میزد. 🔺دو پزشکی که از بچه های هیئتند و با ما آمده بودند حاج قلندر را معاینه کردند؛ گفتند اینقدر ضربه ضارب محکم بوده که قسمتی از جمجمه خرد شده و پزشکان نتوانستند آن را ترمیم کنند. خونریزی مغذی هم به حدی شدید بوده که حاج قلندر دیگر برنگشته و الان وضعیتش زندگی نباتی است و ضریب هوشی اش حدود هفت. برای حاجی فقط دعا کنید... 🔺از پسر حاج قلندر در مورد وضعیت ضارب و همدستانش پرسیدیم؛ گفت ضارب زندان است و تحت نظر بازپرس مراحل قضایی را طی می کند. همدستان ضارب یعنی خواهر او و یکی دیگر از مامورین نیروی انتظامی هم به بافق منتقل شده اند! به عبارت دیگر نه تعلیق شده اند و نه برکنار، بلکه کماکان مشغول به کارند فقط در منطقه ای دیگر! ای کاش میشد حکم این دو نفر را نیز به جای آئین نامه ها و قضاوت نیروی انتظامی به قوه قضاییه سپرد. نکته غم انگیز دیگری که پسر حاجی گفت شهادت ندادن همسایگان در مورد ضرب و شتم پدرش بود؛ می گفت وقتی برای بازسازی صحنه جرم آمده اند هیچ کدام از همسایگانی که سر صحنه جرم حضور داشته اند حاضر نشده اند به ضرر ضارب شهادت بدهند؛ اینجا که شهادت ندادند، مانده ام چطور آن طرف جواب خواهند داد؟!!! 🔺پسر و همسر حاج قلندر آرام بودند و گله ای نداشتند؛ حتی موقعی که پرسیدیم مسئولین استان به عیادت حاجی آمده اند یا نه لبخندی زدند و گفتند ان شاالله می آیند... جمله تلخی بود، به جز فرمانده نیروی انتظامی استان هیچ کدام از مسئولین یزد به عیادت این پدر شهید و خانواده مظلومش نرفته بودند؛ به قول خودشان ان شاالله که می روند... ✍ 🔹 t.me/teribon 🔺 Eitaa.com/teribon_ir 🔸 http://sapp.ir/teribon_ir 🔺http://ble.im/teribon_ir
‍ ‍ ⭕️ضارب پدر شهید سادات آزاد شد 🔺خبر تلخ و عجیب بود؛ دو روز قبل مطلع شدم که ضارب پدر شهید سادات به قید وثیقه آزاد شده است! اولش باور نکردم اما با پیگیری از برادر شهید متاسفانه فهمیدم خبر صحت دارد. حالا جناب ضارب آزاد است و راست راست در کوچه می رود و می آید. خانه شهید سادات هم دقیقا روبروی خانه ضارب است. لحظه ای خودتان را بگذارید جای مادر شهید؛ هر صبح از خواب که بیدار می شوید، پیکر نیمه جان همسرتان را زیر قاب عکس فرزند شهیدتان می بینید؛ غم و غصه کل وجودتان را فرا می گیرد. از خانه بیرون می روید و درست جلوی چشمانتان خانه ای سبز می شود که صاحبش این بلا را بر سر همسرتان آورده. بدتر از همه ناگهان در باز خانه روبرویی باز می شود و چهره صاحب خانه را می بینید و تمام خاطرات تلخ چندماهه جلوی چشمتان می آید، آرامش روحی و روانی تان را می رباید و ترس انتقام صاحب خانه به غم و غصه های صبحتان اضافه می شود. 🔺این ها تمام احساسی است که همسر و فرزند حاج قلندر سادات هر روز آن را با تمام وجود لمس می کنند و حالا کارشان را به جایی رسانده که تصمیم گرفته اند قید خانه و کاشانه را زده، آن را بفروشند و به جایی دور از دست و نگاه ضارب پدرشان کوچ کنند. 🔺خطابم به مسئولین محترم استان است، خصوصا مسئولین دادگستری و قوه قضاییه؛ آن هایی که درد دین دارند یا حداقل انسانند و آزاده؛ تا دیر نشده و پشیمانی اش برایتان نمانده اقدامی بکنید. 🔻پ ن: وضعیت پرونده اصلا جالب نیست و ضارب و اطرافیانش از هرگونه تلاشی برای تبریه خود دریغ نکرده اند؛ اخیرا هم ضارب کلا منکر این شده است که ضربه ای به سر پدر شهید سادات وارد کرده است!!! ✍️ 🔹 t.me/teribon 🔺 Eitaa.com/teribon_ir 🔸 http://sapp.ir/teribon_ir 🔺http://ble.im/teribon_ir
‍ ‍ ⭕️چرا پرونده ضرب و شتم پدر شهید سادات مهم است 🔺می گویند چرا پیگیر ماجرای پدر شهید سادات شده ای؟ چند گرفته ای؟ به کجا وصلی؟ چرا اذهان عمومی را در این پرونده مشوش می کنی؟ و هزار سوال دیگر که این روزها مدام با آن ها درگیرم. پاسخ روشن است؛ 1️⃣من میدانم ظلمی صورت گرفته و این دانستن برای من مسئولیت دینی می آورد، حتی اگر به فرموده حضرت امیر این ظلم در حد خلخالی باشد که از پای زن یهودی باز کرده اند. حال اینکه این ظلم در حق خانواده ی شهیدی شده است که همه ایران مدیون آن هستند. من میدانم پس مسئولم و اگر به خاطر این مسئولیتم اینجا هزینه بدهم خیلی بهتر از آن است که در دادگاه الهی بخواهم پاسخگو باشم و جلوی شهید سادات، سرافکنده شوم که فلانی تو میدانستی و می توانستی از حق خانواده من دفاع کنی اما نکردی. 2️⃣بعد از ماجرای ضرب و شتم پدر شهید برخی رسانه های بیگانه و مریض تلاش کردند که ماجرا را به نفع خود و به ضرر سپاه قدس و نظام مصادره کنند. در رسانه هایشان می گفتند سپاه قدس افغانستانی ها را به سوریه برده، فرزندانشان را به کشتن داده و حالا که جنگ‌تمام شده آن ها را به حال خود رها کرده و بدتر از آن در کشور ایران که سپاه قدس متعلق به آن است فاطمیون افغانستانی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. بنده با مطلع شدن از این شانتاژ رسانه ای کوشیدم ثابت کنم که نه تنها افغانستانی ها رها نشده اند بلکه اصلی ترین گروهی که در ایران حامی آن هاست و از حقشان دفاع می کند بچه های سپاه و بچه حزب اللهی های حامی سپاه و انقلاب هستند. خدا می داند در این مدت بیشترین کسانی که پیگیر ماجرا بودند و بنده در جریانش هستم همگی یا بچه هیتی ها و بسیجی ها بودند یا بچه های پاسدار؛ 3️⃣مسئولین استان یا از ماجرا مطلع نیستند یا هنوز عمق آن را درک نکرده اند و نمی دانند پای ابروی نظام در میان است و برای همین آنچنان پیگیر ماجرا نبوده اند؛ لذا تلاش کردم در این مدت ذهن آن ها را با این موضوع درگیر کنم تا پای کار بیایند و موضوع با جدیت بیشتری پیگیری بشود که الحمدلله تا حدی این پیگیری ها موجب تسریع در پرونده و جدیت مسئولین شده است ولی خب گاهی هم کوتاهی برخی ها موجب شده است پرونده به مسیرهای نادرستی هدایت بشود؛ نمونه اش هم اتفاقات چند روز اخیر. 4️⃣بنده از ابتدا با دقت پیگیر ریز جزئیات پرونده بودم و آنچه تاکنون منتشر کرده ام مطالبی بوده است که با درجه اطمینان بالا دریافته ام و کوشیده ام که مطالبی را که نسبت به آن ها شک داشتم تا عدم حصول اطمینان منتشر نکنم؛ لکن جزییات دیگری نیز وجود دارد که فعلا بنا به صلاحدید منتشر نکرده ام و‌ با انتشار آن ها قطعا اتفاقات متفاوتی رخ خواهد داد. 🔺الغرض هدف بنده در این ماجرا تنویر افکار عمومی در زمینه های فوق بوده است و نه تشویش و در این مسیر از هیچ تهدید یا تشری ترسی ندارم چون اعتقادم بر حقانیت این راه است و این مسیر را تا آخر با قوت ادامه خواهم داد. در پایان هم بسنده می کنم به جمله ای از شهید بزرگوار یزد آیت الله صدوقی که دقایقی قبل از شهادت خطاب به تهدیدهای منافقین فرموده بود: «مرغابی را از آب نترسانید...» ✍️ 🔹 t.me/teribon 🔺 Eitaa.com/teribon_ir 🔸 http://sapp.ir/teribon_ir 🔺http://ble.im/teribon_ir
‍ ‍ ⭕️برای شهدای خمینیست افغانستان (پیرامون کتاب در آغوش قلب ها، به بهانه سالگرد ارتحال حضرت روح الله) 🔺درست مثل پدران ما بودند، با عشق امام زنده بودند و با رفتن امام دنیا برایشان تمام شد. خمینیست؛ این لقبی بود که نیروهای امنیتی دولت کمونیستی افغانستان به مریدان امام داده بودند. در روزگاری که ساواک ایران انقلابیون را به جرم داشتن رساله امام دستگیر می کرد سازمان های امنیتی افغانستان بسیاری از مردم این کشور را به جرم داشتن رساله امام محکوم به اعدام می کرد. این را اسناد استخراج شده از زندان پل چرخی افغانستان می گوید. در حدود ۵ هزار نفر شهیدی که جلوی نام بسیاری از آن ها این گونه درج شده بود: جرم: خمینیست بودن 🔺چه شیعه و چه سنی مرید خمینی بودند و همین شیفتگی کافی بود تا یک سال پس از انقلاب ۵۷ در ایران، انقلابی مردمی علیه حکومت کمونیستی وابسته به شوروی برپا کنند. انقلاب ۷ ثور ۵۸ که از لحاظ اجتماعی و ایدیولوژیک شباهت فراوانی با انقلاب ما داشت؛ حتی شعرها و شعارهایشان وام گرفته از اشعار انقلابی مردم ایران بود. این کنش های ارتباطی را جمع بزنید با کنش های احساسی و عاطفی که مردم افغانستان نسبت به امام داشته و دارند، مادرانی که برای کودکانشان قصه امام می گفتند و پدرانی که در آرزوی دیدن امام بودند و او را در رویاهاشان زیارت می کردند. خیلی از مردم افغانستان به عشق خمینی ترس دستگیری توسط حکومت کمونیستی وقت را به جان می خریدند و تصاویر امام محبوبشان را در پستوها و حتی بر دیوارهای خانه نگه می داشتند و خیلی ها به عشق امام به ایران آمدند و پایشان به جماران باز شد. حرف و کلام خمینی برایشان حجت تمام بود. وقتی امام گفت "اسلام مرز ندارد" این تک جمله کوتاه کافی بود تا گروه گروه برای جهاد به ایران مهاجرت کنند. مجاهدانی که هم برای آموزش و هم برای مبارزه راهی جبهه جنگ ایران با عراق می گردند و گردان ابوذر را در یکی از سخت ترین جبهه های نبرد، یعنی جبهه غرب کشور تشکیل می دهند. 🔺ولایت امام برای مردم افغانستان فقط یک امر عقلی نبود، بلکه سررشته ای محکم در قلب آن ها افکنده بود. اوج این ارادت و شیفتگی را می شود در زمان ارتحال امام دید، روزهایی که دنیا برای این مردم پر از احساس تمام می شود و هجران امام را در مرثیه هایشان می سرایند. داستان این مرثیه ها در کنار جلوه هایی از ارادت مردم افغانستان به امام خمینی (ره) همگی در کتاب خواندنی "در آغوش قلب ها" به قلم محمد سرور رجایی، نویسنده و پژوهشگر افغانستانی نگاشته شده و توسط انشارات راه یار به چاپ رسیده است. ✍ @teribon
‍ ⭕️مهاجرت به بهای جان... (آسیب شناسی مهاجرت غیرمجاز افغانستانی ها به ایران، به بهانه سوختن ماشین مهاجران غیرمجاز افغانستانی در یزد و کشته شدن چند تن از آنان) 🔺قصه مهاجرت قصه تلخیست، اکثر مهاجران افغانستانی که به صورت غیرمجاز وارد ایران می شوند، از طبقات پایین این کشورند که ناامنی افغانستان و نبود کار و درآمد آن ها را وادار می کند که جان خود را کف دست بگیرند و اینگونه وارد ایران بشوند. 🔺شاید بپرسید چرا به صورت مجاز نمی آیند، جواب واضح است؛ اولا همانگونه که گفتم این مهاجران از طبقات پایین اند و پولی برای طی کردن مراحل قانونی مهاجرت ندارند و ثانیا سخت گیری هایی که به دلیل وجود آفتی به نام قاچاق مواد مخدر در مرزهای شرقی ما وجود دارد باعث می شود که نتوانند به سادگی جواز ورود به ایران را بگیرند. این سخت گیری ها که برخی هایش به جا و برخی هایش نابه جا می باشد آن قدر شدید است که به واسطه آن حتی طبقات بالاتر افغانستان، مانند نخبگان، اساتید و دانشجویان هم به سختی می توانند به صورت مجاز از مرز ما عبور کنند و وارد خاک ما بشوند. اینگونه است که ما در کشورمان کمتر نخبگان افغانستانی را می بینیم و عموم قشری که با آنان برخورد داریم از طبقات کارگر و محروم این کشورند که قاچاقی وارد مرزهای ما شده اند. 🔺این امر زمینه نگاه منفی ما ایرانی ها به جامعه افغانستان را فراهم کرده است و موجب شده تصویر عمومی که مردم ما از جامعه افغانستان داشته باشند، تصویر جامعه ای عقب افتاده باشد. البته در شکل دهی به این تصویر رسانه های ما خصوصا رسانه ملی نیز جزو متهمین ردیف اول هستند؛ برای درک این موضوع کافیست مراجعه کنید به حافظه تصویری خود از فیلم های صدا و سیما که کاراکتر افغانستانی داشته اند. در فیلمهای دهه ۶۰ و هفتاد و فیلم های پلیسی که به بحث قاچاق می پردازند، اصولا شخصیت های منفی و قاچاقچی ها با لباس افغانستانی ظاهر می شوند. پس از آن و در دو دهه اخیر نیز در کنار تصویر قاچاقچی، چهره دیگری از افغانستانی ها در صدا و سیمای ما ساخته و پرداخته شده است و آن چهره کارگران پایین دست می باشد؛ فیلم متهم گریخت و یا چهارخونه مشتی کوچک است از این خروار. 🔺همه این امور نهایتا دست در دست هم می دهند تا جامعه ایران نگاهی تحقیر آمیز به جامعه افغانستان داشته باشد. عکس العملی که در مقابل این تحقیر ایجاد می شود حس انتقامی است که در بعضی مهاجران افغانستانی نسبت به ایرانی ها ریشه می دواند و نتیجه آن افزایش جرم و جنایت و بزهکاری توسط افغانستانی ها در ایران می شود. 🔺اما علاج کار کجاست؟ در وهله اول بازنگری در قوانین و قواعد مهاجرت و مهاجران از مرزهای شرقی و مهم تر از آن ایجاد پیوست فرهنگی بین جامعه ایرانی و جامعه افغانستان با استفاده از اشتراکات فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و...؛ مانند پرداختن به اموری از قبیل شهدای مدافع حرم فاطمیون، شهدای افغانستانی دفاع مقدس و... زمانی که ما از قهرمان ها و هویت مشترکمان بگوییم دیگر نه جامعه ایرانی به خود حق می دهد که افغانستانی ها را تحقیر کند چون می داند اگر تحقیر کند در واقع دارد قهرمان ها و هویت خود را تحقیر می کند. مثلا یک ایرانی وقتی قصه دلاوری های افغانستانی ها در جنگ ایران با عراق را بشنود قطعا نگاهش به افغانستانی ها تغییر خواهد کرد و خود را مدیون آن ها خواهد دانست. از طرفی دیگر به واسطه تغییر نگاه ایرانی ها، قاعدتا حس انتقام جویی و بزهکاری در مهاجران نیز کاسته خواهد شد؛ علاوه بر این که آنان کمتر به خود اجازه خواهند داد با عملکردهای منفی خود، قهرمان هایشان را زیر سوال ببرند. ✍ http://Eitaa.com/teribon_ir
‍ ⭕️ایران ستیزی روی کرسی ولسی جرگه (پیرامون تجمعات اخیر مقابل سفارت ایران در افغانستان و مواضع ضد ایرانی مریم سما، نماینده مجلس نمایندگان افغانستان) 🔺در هفته های اخیر دو مطلب افکار عمومی ایران و افغانستان را تحت تاثیر قرار داد؛ یکی شایعه به آب انداختن مهاجران افغانستانی توسط مرزبانان ایران و دیگری آتش گرفتن ماشین حامل غیرقانونی افغانستانی در یزد. با انتشار این دو مطلب فرصت موج سواری برای رسانه های خارجی و خصوصا انگلیسی زبان فراهم شد و یکی از کسانی که به واسطه این موج رسانه ای خود را بیش از دیگران نشان داد زنی بود به نام مریم سما. زنی که ایرانی ها برای اولین بار چهره او را از شبکه و در بحثی که با داشت مشاهده کردند و پس از آن نام او را هنگامی که توییت هایش همراه با تصاویر توهین آمیز به رهبر انقلاب اسلامی در فضای مجازی منتشر شد به خاطر سپردند. 🔺 گرچه برای ما ایرانی ها چهره ای جدید به حساب می آید اما افغانستانی ها و خصوصا جوانان آن دیار او را چند سالی است که می شناسند. او که اتفاقا به همراه خانواده اش سال های کودکی خود را در ایران به عنوان مهاجر زندگی کرده است، تا کلاس چهارم را در مدارس ایران می خواند و پس از آن به کشور خود افغانستان و دیار پدری خود هرات باز می گردد. در سن ۱۲ سالگی به توصیه یکی از دوستانش در نشریه ارج شروع به فعالیت می کند و همزمان تحصیلات خود را ادامه می دهد. اولین اتفاق مهم در زندگی سما پس از بازگشت به افغانستان مشغول به کار شدن او در تلویزیون طلوع است. شبکه ای که در کنار شبکه فارسی وان زیر مجموعه گروه موبی متعلق به تاجر و سرمایه دار افغانستانی است. سرمایه داری که با تاجر یهودی روابط تنگاتنگی دارد تا جایی که برخی ها او را مرداک افغانستان می نامند. حضور سما در به عنوان مجری، خیلی زود او را به یک چهره پرطرفدار و سلبریتی در بین جوانان مبدل می کند و همین امر او را بر آن می دارد که از فرصت شهرت برای کسب کرسی قدرت نیز بهره مند شود. سما در کارزار انتخابات با شعارهای مبارزه با مردسالاری و آزادی زنان، آراء بخشی از جوانان و خصوصا زنان افغانستانی را از آن خود می کند و به عنوان جوان ترین کاندیدای منتخب، از حوزه کابل به یا همان مجلس نمایندگان افغانستان راه می یابد. البته به اعتقاد برخی ها راهیابی این زن جوان به ولسی جرگه صرفا با شهرت رسانه ای و سر دادن شعارهای لیبرالی میسر نبوده و نیست فلذا خیلی زود حرف و حدیث های زیادی پیرامون مریم سما و ترقی زودهنگام او در میان افکار عمومی و نخبگانی افغانستان ایجاد شد. 🔺یکی از مهم ترین گزاره ها، ارتباط عمیق و تنگاتگ مریم سما با در افغانستان، رفت و آمدهای او به این سفارت خانه و ارتباطش با سفیر این کشور است. البته سما و طرفداران او کوشیده اند منکر این رابطه بشوند اما رپرتاژ سنگین شبکه های لندنی مانند بی بی سی و ایران اینترنشنال برای سما در کنار حمایت های شبکه های صهیونیستی و رسانه های منافقین برای پوشش دادن مواضع وی این شائبه را جدی و جدی تر می کند. این گزاره را اضافه کنید به حمایت های بی دریغ شبکه انگلیسی_افغانستانی طلوع از مریم سما در کارزار انتخابات. ادامه دارد... 🔹متن کامل یادداشت را در خبرگزاری نسیم بخوانید: https://b2n.ir/296227 http://Eitaa.com/teribon_ir
هدایت شده از خیابان قیام
⭕️زن، زیر قیچی تاریخکاتورها 🔺تاملی بر چگونگی حذف زن از صفحات تاریخ ایران و انقلاب (به بهانه سالگرد قیام گوهرشاد و روز عفاف و حجاب) 🔺قصه تاریخ برای ما قصه پرغصه سانسورهاست. سانسورهایی از جنس ندانم کاری یا غرض ورزی و نفوذ فرهنگی. آنچه که اکثر ما از تاریخ کشورمان می دانیم خلاصه می شود در صفحات کتاب های تاریخ مدرسه. این که تخت جمشید که و توسط کدام سلسله ساخته شد؛ آقا محمد خان که بود و چه کرد؛ نهضت ملی شدن صنعت نفت از کی آغاز گردید و... . نگاهی که شاید بهتر باشد اسمش را بگذاریم نگاه تاریخکاتوری؛ ملغمه ای کاریکاتوری از تاریخ. چرا کاریکاتوری، چون: 🔺اولا قریب به اتفاقش تاریخ سیاسی است و ما کمتر از حوزه های دیگری چون فرهنگ، هنر، اقتصاد و... در آن می بینیم. ثانیا همه از زبان نخبگان نقل شده است؛ درست برخلاف نگرش امام خمینی که در نامه اش خطاب به سید حمید روحانی می خواهد تاریخ انقلاب را به روایت توده های مردم که هیچ منفعتی در ذکر ناصحیح تاریخ ندارند نقل کند. ثالثا قسمت های مهمی از این تاریخ به صورت مغرضانه یا جاهلانه سانسور شده است. رابعا در ذکر آن صرفا به صحنه های ظاهری پرداخته شده و هرگز خبری از پشت صحنه ها نیست در حالی که در بسیاری موارد پشت صحنه ها هستند که خالقان اصلی صحنه اند. 🔺اما در این وانفسای تاریخ نگاری، مظلوم ترین گروه، زنان هستند. گروهی که حتی از همین کاریکاتور کج و کوله هم سهمی عایدشان نشده است. برای این که به نگاه فمنیستی متهم نشوم شما را ارجاع می دهم به حافظه تاریخی تان از کتاب های تاریخ مدرسه، از ابتدایی تا پیش دانشگاهی؛ چند مورد به ذهنتان می آید که اشاره ای به زنان یا نقششان در تاریخ باشد؟ بنده تنها چیزی که به خاطر دارم اشاره ای به خانم گوهرشاد است که آن هم از صدقه سری پرداختن به اقدامات همسرش جناب شاهرخ اسمش در کتاب های تاریخمان امده است! ✅ادامه مطلب را در در لینک زیر بخوانید... https://www.nasimonline.ir/Content/Detail/2357031 💠 @noghtewirgool
⭕️از زبان پدر، برای جان پدر... چشمانمان نشسته به در پس کجاستی برگرد قصه ام رسیده به سر پس کجاستی اسپندهای مادرت همه دود هوا شدند جانم به لب رسید جان پدر پس کجاستی http://Eitaa.com/teribon_ir