📌چرا تورم داریم و چرا هر روز گرانی
▫️تورم بهمعنی کاهش مداوم ارزش پول و افزایش مداوم قیمت کالاها و خدمات است. در کشور ما، عامل اصلی این مشکل خلق پول بیپشتوانه توسط بانکها است.
▫️بانکها با اعطای وامهایی که پشتوانه واقعی تولید ندارند، پول جدید به اقتصاد تزریق میکنند. وقتی رشد نقدینگی از رشد واقعی تولید کالا و خدمات بیشتر شود، قدرت خرید پول کاهش مییابد و قیمتها بالا میرود. وامهای کلان به گروههای خاص و دریافت سودهای سنگین از مردم، این روند را تشدید میکند.
▫️در این میان، طلا برخلاف پول ملی، داراییای جهانی، کمیاب، تحریمناپذیر و غیرقابل ردیابی است. قیمت آن بر اساس بازار بینالمللی تعیین میشود و قدرت خریدش در طول زمان تقریباً ثابت میماند. مثال روشن این واقعیت: حدود ۱۴۰۰ سال پیش، یک گوسفند حدود دو گرم طلا بوده و امروز هم با همین مقدار طلا میتوان یک گوسفند خرید. این نشان میدهد که گرانی روزانه نه ناشی از کاهش ارزش کالا، بلکه نتیجه افت ارزش پول است.
▫️پس چرخهای شکل گرفته که ریشه در ساختار فعلی بانکها دارد:
خلق پول بانکی → افزایش نقدینگی بیپشتوانه → تورم → کاهش ارزش پول → گرانی روزانه.
▫️تا اصلاح این چرخه و مهار نظام خلق پول بیپشتوانه انجام نشود، تورم و گرانی ادامه خواهد داشت.
▫️کاهش ارزش پول ملی در برابر ارزهای خارجی، بهویژه دلار، هزینه واردات را بالا میبرد و این افزایش هزینه، مستقیم و غیرمستقیم به تمام کالاها و خدمات سرایت میکند. خلق نقدینگی و سیاستهای بانکی همچنان نقش مهمی در تشدید تورم دارند، اما جرقه اصلی موجهای قیمتی، معمولاً از تغییرات نرخ ارز زده میشود.
▫️به بیان دیگر، مدیریت مؤثر بازار ارز و همزمان کنترل رشد نقدینگی، دو گامی هستند که بدون اجرای همزمان آنها، مهار تورم پایدار ممکن نخواهد بود.
#بانک_ها
#تورم
#خلق_پول
🆔@faith_existence
@slamLifeStyles
🎭 جنگ نمایشی؟ وقتی قاب دوربین، گلوله را هم سانسور میکند
در نگاه اول، جنگ روسیه و اوکراین شبیه هر نبرد مرگبار دیگری است؛ اما نبودِ صحنههای خونین و ویدئوهای بیپرده، سوخت اصلی این فرضیه را فراهم میکند که شاید ما با «جنگی نمایشی» یا دستکم «جنگی با کارگردانی رسانهای شدید» روبهرو هستیم.
💡 شواهد و نشانهها
1️⃣ سانسور کامل صحنههای انسانی
برخلاف غزه، در این جنگ تقریبا هیچ تصویر خامی از اجساد غیرنظامیان یا میدان نبرد بیسانسور منتشر نمیشود. هر تصویری از خبرنگارها باید با ارتش هماهنگ و تأیید شود.
2️⃣ روایتسازی رسانهای هماهنگ
رسانههای غربی و روسی، هر دو مجموعهای از تصاویر مشابه را تکرار میکنند: تانک منهدم، ساختمان ویران، و پرچم. این هماهنگی غیرطبیعی میتواند حاصل یک سناریوی از پیش تعیینشده باشد.
3️⃣ حذف خبرنگاران مستقل
حضور خبرنگاران مستقل در خط مقدم تقریبا ممنوع است. این یعنی منبع تصویر و خبر، صد درصد در اختیار بازیگران اصلی جنگ است و روایت جایگزین عملاً محو شده.
4️⃣ کنترل ابزارهای ثبت تصویر
در غزه، مردم با موبایل لحظهبهلحظه جنگ را ثبت میکنند و تصاویر به بیرون میرود، اما در اوکراین تماس یا اینترنت در خط مقدم میتواند لو دهنده موقعیت نیروها باشد و عملاً غیرممکن است.
5️⃣ حضور منافع سیاسی و اقتصادی در ادامه جنگ
طولانیشدن یک درگیری نمایشی میتواند منافع ژئوپلیتیک، فروش تسلیحات و شکلدهی به افکار عمومی را تضمین کند؛ بیآنکه نیاز باشد واقعیت جنگ به تمام معنا رخ دهد یا نمایش داده شود.
📌 نتیجه:
شاید جنگ کاملاً ساختگی نباشد، اما حذف عامدانه بخشی از واقعیت، ساخت قابهای تصویری کنترلشده و هماهنگی رسانهها، این پرسش را تقویت میکند که آیا ما شاهد جنگ هستیم یا یک «نمایش جنگ»؟
#اوکراین
#روسیه
#جنگ_نمایشی
🆔@faith_existence
@slamLifeStyles
📜 بخش ۱ — نفت داریم، اما رفاه نداریم
▫️ایران روی دریایی از نفت و گاز خوابیده است؛ منابعی که در نگاه اول باید ضامن رفاه و آسایش مردم باشند. هر روز میلیونها بشکه نفت و میلیاردها مترمکعب گاز از دل زمین بیرون میآید و در بازار داخلی یا خارجی فروش میرود. ثروتی که در کشورهای نفتخیز دیگر، آموزش رایگان، درمان رایگان، حملونقل ارزان و حتی یارانهٔ مستقیم بالا را برای شهروندان ممکن کرده است.
📌اما سؤال تلخ اینجاست:
▫️ چرا با وجود این همه نفت، ما هنوز درگیر سفرهٔ کوچک و تورم بزرگ هستیم؟
📜 بخش ۲ — داستان «یارانه پنهان»
برای پاسخ، باید به یک اصطلاح کلیدی برسیم: «یارانه پنهان».
▫️دولت و برخی اقتصاددانان میگویند چون قیمت انرژی در ایران بسیار کمتر از قیمت جهانی است، مابهالتفاوت آن رقمی است که به شکل «یارانه» به مردم داده میشود؛ حتی اگر هزینهٔ واقعی تولید آن انرژی بسیار کمتر باشد.
▫️فرض کنید بنزین در بازار جهانی لیتری ۱ دلار است. در ایران لیتری ۱۰ سنت فروخته میشود. آنها میگویند شما ۹۰ سنت یارانه گرفتید — حتی اگر این بنزین از نفت خودتان استخراج شده باشد که مخزن و هزینهٔ تولیدش مال همین کشور است.
📌این نگاه یک پیام پنهان دارد:
✔ شما «مصرفکننده یارانه» هستید، نه مالک نفت و گاز.
📜 بخش ۳ — هدفمندسازی یارانهها
▫️وقتی این منطق پذیرفته شد، راه برای قانون هدفمندسازی یارانهها هموار شد:
▫️قیمت حاملهای انرژی باید به «واقعی» یا نزدیک به قیمت جهانی برسد.
▫️برای جبران فشار، یارانه نقدی به مردم پرداخت میشود.
در عمل چه شد؟
🔹 هزینهٔ انرژی چند برابر شد.
🔹 یارانه نقدی ثابت ماند یا افزایشش خیلی کمتر از رشد هزینه بود.
🔹 به دلیل افزایش هزینهٔ انرژی، قیمت همهٔ کالاها و خدمات غیرانرژی هم بالا رفت
📜 بخش ۴ — مثال ملموس
▫️قبل از هدفمندی، خانوادهای ماهیانه ۵۰ هزار تومان گاز مصرف میکرد. بعد از افزایش قیمت، قبض همان خانواده شد ۲۰۰ هزار تومان. دولت برای «جبران» تنها ۴۵ هزار تومان یارانه نقدی داد.
در همین فاصله:
▫️قیمت نان، گوشت، مرغ، اجارهبها و حتی پوشاک بالا رفت چون انرژی برای تولید و حملونقل همهچیز گران شده بود.
▫️یارانه نقدی که قرار بود جبران کند، بهنوعی «قطرهای» در دریای تورم بود
ادامه دارد...
🆔@faith_existence
@slamLifeStyles
📜 بخش 6 — تورم و سفرهٔ مردم
تورم مثل زنجیرهای به هم وصل اند:
انرژی گران شد → کارخانهها و کشاورزان باید هزینه بیشتری بدهند.
هزینه تولید بالا رفت → قیمت کالاها و محصولات در بازار زیاد شد.
حملونقل گران شد → حتی مواد غذایی که در روستا یا شهر دیگر تولید میشد وقتی به شهر شما میرسد، هزینه بیشتری داشت.
دستمزد ثابت ماند یا کند رشد کرد → قدرت خرید مردم کاهش یافت.
نتیجه: حتی اگر یارانه نقدی بدهند، سفرهٔ مردم کوچکتر شد. غذایی که روزی با درآمد ماهانه خریدنی بود، تبدیل شد به کالای لوکس.
📜 بخش 7 — چرا این منطق مشکل دارد؟
منابع انرژی مثل نفت و گاز، دارایی ملی هستند، نه کالایی که مردم باید دوباره با قیمت جهانی از دولت بخرند.
وقتی هزینه تولید و استخراج بسیار کمتر از قیمت جهانی است، افزایش قیمتها به بهانه «یارانه پنهان» عملاً انتقال ثروت از مردم به بودجه دولت است.
📌 یعنی به جای اینکه سهم نفت در رفاه مردم دیده شود، سهمی از جیب مردم به خزانه دولت میرود، و این خزانه صرف پروژهها و هزینههایی میشود که همیشه شفاف نیستند.
📜 بخش 8— تشبیه ساده
تصور کنید در یک روستا، همه بهصورت مشترک مالک یک چاه آب هستند و آب بهوفور وجود دارد. شورا اعلام میکند:
«آب جهانی لیتری هزار تومان است، ما به شما لیتری صد تومان میدهیم؛ پس ۹۰۰ تومان یارانه به شما دادهایم.»
سپس تصمیم میگیرد قیمت آب را افزایش دهد و فقط یک کوپن کوچک نقدی بدهد که هزینه اضافی را جبران نمیکند.
نتیجه: اهالی با وجود مالکیت چاه، هنوز با دبه دنبال آب ارزان میگردند.
📜 بخش 9 — جمعبندی
از نگاه منتقدان مثل ، مشکل اصلی نه کمبود نفت، بلکه سیاست اقتصادی مبتنی بر یارانه پنهان و هدفمندسازی است که عملاً مالکان واقعی نفت (مردم) را به خریداران گرانِ فرآوردههای نفتی تبدیل کرده است.
بنابراین:
نفت داریم، اما قدرت خرید نداریم.
درآمد جریان دارد، ولی نه به سفره مردم.
قانون هدفمندسازی، با توجیه یارانه پنهان، تورم ساختاری را رقم زده است.
📊 مقایسه: آب معدنی و نفت خام
۱️⃣ آب معدنی + بطری پلاستیکی
آب معدنی: منبع آب چشمه یا تصفیهخانه، هزینه برداشت، فیلتراسیون، بستهبندی، حملونقل.
بطری پلاستیکی: ماده اولیه «پلیاتیلن ترفتالات» (PET) که خودش فرآورده نفتی است، با قیمت جهانی فروخته میشود.
قیمت مصرفکننده: در ایران، هر بطری ۱٫۵ لیتری بین ۵٬۰۰۰ تا ۱۰٬۰۰۰ تومان (تقریباً ۰٫۱ تا ۰٫۲ دلار).
جالب اینکه ماده خام بطری (پلاستیک) از پالایش نفت به دست میآید و ممکن است به تولیدکننده داخلی به نرخ جهانی فروخته شود!
۲️⃣ نفت خام → پالایشگاه → مواد اولیه
نفت خام: استخراج از منابع داخلی، هزینه تولید بسیار پایین (برآورد کمتر از ۱۰ دلار به ازای هر بشکه در ایران).
پالایشگاهها: نفت را به فرآوردههایی مثل بنزین، گازوئیل، نفت سفید و مواد پتروشیمی تبدیل میکنند.
فروش به تولیدکنندگان داخلی: بسیاری از مواد اولیه (مثل نفتا، پلیمرها) به تولیدکنندگان ایرانی به قیمت جهانی یا نزدیک به آن عرضه میشود، حتی اگر ماده خام از منابع ملی آمده باشد.
صادرات مستقیم: بخش بزرگی از مواد اولیه پتروشیمی صادر میشود چون به دلار فروخته میشود و دولت ارز میگیرد، در حالی که تولیدکننده داخلی برای همان ماده باید با نرخ جهانی رقابت کند.
📌 تضاد اصلی
▫️بطری پلاستیکی یک فرآورده نفتی است که در مسیر پالایش نفت بهدست میآید؛ تولیدکننده داخلی این ماده را گران میخرد.
▫️آب معدنی که باید ارزان باشد، بهخاطر هزینه بطری و حملونقل، برای مردم گران تمام میشود.
▫️نفت خام که دارایی ملی است، به پالایشگاه با هزینه ناچیز میرسد اما خروجی پالایشگاه (فرآوردهها) یا به نرخ جهانی صادر میشود یا داخلی به قیمت بالا فروخته میشود.
▫️مردم همان نفت خودشان را بهصورت بنزین، گاز، پلاستیک و سایر محصولات روزمره به قیمت گران میخرند — درست مثل اینکه صاحب چاه آب باشید اما بطری پر شده آن را چند برابر قیمت واقعی بخرید.
ادامه دارد...
🆔@faith_existence
@slamLifeStyles
📌تعریف روانشناسی از منظر زبان و علم
▫️واژهی «روانشناسی» (Psychology) در اصل از دو جزء یونانی psyche به معنای روح یا نفس، و logos به معنای شناخت و مطالعه تشکیل شده است.
▫️بنابراین معنای اولیهاش واقعاً «شناخت روح یا نفس انسان» است.
اما در سیر تاریخی علم، بهویژه از قرن نوزدهم به بعد، روانشناسی از فلسفه و الاهیات جدا شد و بهصورت یک علم تجربیِ مبتنی بر مشاهده و آزمایش درآمد.
▫️از آن زمان، بیشتر مکاتب روانشناسی غربی (رفتارگرایی، روانکاوی، شناختگرایی و اومانیسم) روح را در معنای متافیزیکی نمیپذیرند و فقط از پدیدههای ذهنی و رفتاری قابل مشاهده سخن میگویند.
▫️دیدگاه دینی و فلسفی به انسان
در نگاه الهی و فلسفی (بهویژه در حکمت اسلامی)، انسان چیزی بیش از ترکیب مغز و رفتار است؛ او دارای روح مجرد و فطرت الهی است.
▫️بر این اساس، «شناخت روان» بدون درنظرگرفتن «روح» ناقص است.انسان فقط مجموعهای از واکنشهای فیزیولوژیک و رفتارهای شرطی نیست، بلکه دارای بُعدی ملکوتی، معنوی و اخلاقی است که منشأ معنا، عشق، و ارادهی آزاد اوست.
▫️پیامد این تفاوت در زمینهی درمان و مشاوره وقتی مکتب روانشناسی روح را انکار کند، درمان هم صرفاً در سطح رفتاری و ادراکی باقی میماند.
▫️اما روانشناسی با رویکرد دینی یا معنوی، معتقد است بسیاری از بحرانهای روانی (احساس پوچی، اضطراب وجودی، بیهدفی) ناشی از گسست انسان از بُعد روحانی خویش است.
▫️پس احیای «معنا» و «ارتباط با خالق» بخشی از فرایند درمان است.به همین دلیل است که کسی که از منظر عرفان یا ادیان به روان انسان نگاه میکند (مثل دکتر عزیزی)، در حقیقت «روانشناس به معنای فلسفی و معنوی» است
▫️برعکس، روانشناس سکولار ممکن است شناخت دقیقی از ابزارهای آزمایشگاهی، رفتار و شناخت داشته باشد، ولی درک عمیقی از روح و فطرت انسان نداشته باشد.
س.م.س.ح
۱۴۰۴-۰۸-۰۴ آبان ماه
@slamLifeStyles
🔹 شبهه: جمله ی "من کنت مولاه" باعث شده شبهات و توجیهات زیادی بوجود بیاد. بحث اینجاست که وقتی جمله ی دقیق و اصلی وجود داره که توش کلمه ی "خلیفتی" وجود داره، چرا به دیگر جملات، تأکید بشه و اینجوری باعث سر در گمی بشه
ما هر چقدر هم که درست و عمیق معنا کنیم، باز هم کسانی هستند که شبهه افکنی می کنند.
▫️پاسخ :
📌پایهی تاریخی و روایتشناختی
▫️جملهی «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» در تمامی نقلهای معتبر حدیث غدیر، با سندهای متعدد و از بیش از صد و ده صحابی، آمده است.
▫️اما تعبیر «خلیفتی» یا شبیه آن، هرچند در برخی منابع فرعی ذکر شده، از نظر سند و تواتر در آن سطح نیست. لذا، منبع اصلی و قطعی همان جملهی «من کنت مولاه» است و استناد به آن از نظر علمی و حدیثی، استوارتر است.
📌حکمت در انتخاب تعبیر «مولی»
▫️پیامبر اکرم ﷺ معصوم است و سخنش حکیمانه. کلمهی «مولی» در زبان عربی، معنای گسترده و جامعی دارد؛ از جمله: اولی بالتصرف، سرپرست، دوست، ولی و رهبر.
▫️این گستردگی، به تعبیر اهل بلاغت، نوعی «اعجاز در ایجاز» است: جملهای که هم ولایت معنوی و هم ولایت اجتماعی را دربرگیرد، و هم برای مؤمنان راستین واضح باشد، و هم در برابر معاندان بهانهناپذیر.
▫️بنابراین، تعبیر «مولی» در واقع جامعتر و عمیقتر از «خلیفه» است؛ چون شامل تمام جنبههای «ولایت» میشود، نه فقط جانشینی اجرایی یا سیاسی.
📌امتحان الهی و سنجش ایمان
▫️در سیرهی الهی، موارد فراوانی دیده میشود که خداوند حق را با بیانی امتحانگرانه مطرح میکند تا اهل بصیرت از اهل تعصب جدا شوند.
▫️اگر «خلیفتی» بهصورت صریح و بدون ابهام گفته میشد، عرصهی امتحان و انتخاب کمتر میشد. تعبیر «مولی» این ظرفیت را دارد که مخاطب، براساس ایمان و درک خود، موضع بگیرد.
📌کارکرد علمی در پاسخ به شبهات
▫️اتفاقاً نیازی نیست از «من کنت مولاه» دست کشید، بلکه روش درست، توضیح دقیق معنای مولی در سیاق غدیر است:
▫️خطبه، مقدمهچینیها، سؤال پیامبر از مردم («ألست اولی بکم من أنفسکم؟»)، و بیعت رسمی پس از آن، بهروشنی نشان میدهد که «مولی» در اینجا «اولی بالتصرف» و «ولیّ امر» است، نه صرفاً دوست یا یاور.
@slamLifeStyles
💬 تحلیل قیمت بنزین در نسبت با دلار و هزینههای وابسته
سلام.
وقتی دلار سههزار تومان بود، آیا بنزینِ هزار و پانصد تومانی واقعاً گران بود یا ارزان، اگر با ارزش دلار سنجیده شود؟
در حقیقت، آنچه اتفاق افتاد افزایش قیمت دلار بود، نه ارزان شدن بنزین.
برای درک روشنتر، به نمونهای ساده مانند آبِ معدنی نگاه کنیم.
بهای نهایی یک بطری آب معدنی به «آبِ تصفیهشده» درون آن وابسته نیست، بلکه به فرایند رساندن آن آب به بازار مربوط است:
برچسب، تبلیغات، بطری پلاستیکی، حملونقل، انبارداری و پخش.
همۀ این زنجیرهها، با افزایش قیمت سوخت بالا میروند.
یعنی بیش از هفتاد درصد از قیمت یک بطری آب معدنی، ناشی از هزینههایی است که مستقیم به بهای بنزین و انرژی وابستهاند.
فرجام این زنجیره آشکار است: وقتی قیمت بنزین افزایش یابد، حتی آب معدنی معمولی نیز بین هفتاد تا هشتاد درصد گرانتر میشود.
سپس همان کسانی که باعث بالا رفتن بهای سوخت شدهاند، میگویند: «قیمت بنزین، در مقایسه با آب معدنی، هنوز ارزان است!»
آیا درک این تناقض سخت است؟
اکنون به مقایسهای ساده بنگریم:
آبِ تصفیهشدهای که در خانه استفاده میکنیم، هر لیتر حدود ۱۵۰ ریال هزینه دارد؛
دههزار لیترش میشود حدود یکونیممیلیون ریال.
اما دههزار لیتر بنزین با بهای ۱۵۰۰ تومان، رقمی بسیار بزرگتر خواهد شد.
حال، با حسابی ساده، کدام گرانتر است و چرا؟
آب و نفت، در اصل دارایی طبیعی مردماند و ارزش ذاتیشان رایگان است.
اما تمام فرایندهای انسانی و صنعتی که روی این منابع انجام میشود تا به مصرفکننده برسند — از طراحی و پالایش تا بستهبندی و انتقال — همگی وابسته به قیمت سوختاند.
با افزایش قیمت بنزین، کل این هزینهها ناگزیر بالا میرود.
در چنین شرایطی باید پرسید: پرتقالفروش واقعیِ این گرانی کیست و کجاست؟
پالایشگاهها و مراکز فرآوری، بنا به گفتهی آقای غنینژاد، بیشتر در اختیار تفکرهای اصلاحطلب و لیبرال هستند.
این بخشها، نفت خام را تقریباً رایگان دریافت میکنند و سپس آن را به صدها فرآوردهی گرانقیمت دلاری تبدیل کرده، برای صادرات میفرستند یا همان مواد را با قیمت دلاری به صنعت داخلی میفروشند.
در نتیجه، با بالا بردن دلار — که افزایشش در واقع غیرواقعی است — سودهای کلان تنها نصیب همین مجموعهها و حلقههای وابسته میشود.
اما ما، با تحلیلهای سطحی، فرایند اصلیِ گرانی را از یاد میبریم.
@slamLifeStyles
📌عصمت عملی رهبری
▫️رهبری، عصمت علمی به معنای مصونیت کامل از خطا در همه علوم ندارند، اما عصمت عملی به این معنا دارند که هنگام تصمیمگیری، با توجه به بهترین اطلاعات، مشورتها و دسترسیها در هر زمان، عمل به «بهترین تصمیم ممکن» میکنند.
▫️این وضعیت را میتوان به مدیر یک کارخانه تشبیه کرد:
▫️کارشناسان در هر دوره زمانی نتایج بررسیها و تحلیلهای خود را ارائه میکنند و مدیریت بر اساس آن، تصمیمسازی و تصمیمگیری میکند. ممکن است در دورهای دیگر، نظر کارشناسان تغییر کند یا اشتباه بودن تحلیلهای قبلی مشخص شود؛ در این صورت مدیر، با توجه به دادههای جدید، تصمیم تازهای میگیرد.
▫️بنابراین تصمیمگیری بر اساس بهترین اطلاعات زمان خود انجام میشود، نه بر اساس سلیقه و نظر شخصی.
▫️ساختار کارخانه نیز اقتضائات خود را دارد: مدیریت موظف است به نظر بهترین کارشناسان مقبول و مسئول توجه کند. ضعف احتمالی برخی کارشناسان یا تغییر دیدگاهها در دورههای مختلف، باعث نمیشود تصمیم مدیر را که همه کارمندان موظفاند مطابق ساختار از آن تبعیت کنند، با رأی شخصی افراد سنجید.
▫️در نظام جمهوری اسلامی، مجلس خبرگان چنین نقشی دارد؛ بدین معنا که خبرگان، با معیارهای استخراجشده از آیات و روایات، کاشف صفات لازم برای رهبری هستند:
▫️فقاهت، عدالت، مدیریت، شجاعت، تدبیر، سیادت، و دیگر ویژگیها.
اگر این صفات در دورهای در فردی کمتر شد یا شخص دیگری واجد این صفات در سطح بالاتری شناخته شد، خبرگان وظیفه دارند او را جایگزین کنند.
▫️بنابراین «کاشفیت» این صفات و «انطباق آن با مصداق موجود»، نوعی انتخاب شورایی است که بهوسیله مجلس خبرگان صورت میگیرد و رهبر، در واقع سخنگوی این انتخاب و این کشف است.
▫️از سوی دیگر، اینکه این صفات در یک فرد جمع میشود، نوعی انتصاب الهی است؛ یعنی خداوند این شایستگیها را در فردی قرار داده تا «نایب حجت خدا» او را از میان افراد شایسته تشخیص دهد.
▫️بر همین اساس، تصمیمگیریهای رهبری با همه دلایل عقلی و شرعی، مبتنی بر آنچه در هر زمان به عنوان بهترین دادهها، مقررات، فهم تخصصی و مصالح عمومی وجود دارد صورت میگیرد؛
▫️پس تصمیمات ایشان شخصی، سلیقهای یا بدون چارچوب نیست، بلکه دارای قانون، ضوابط و نظام کارشناسی مشخص است.
#قسمت_اول
#عصمت_رهبری
@slamLifeStyles
📌انتخاب رهبری
ترکیبی از انتخاب مردم،انتصاب و شایستگی الهی است
▫️انتخاب رهبری در نظام جمهوری اسلامی، ترکیبی از انتخاب مردمی و انتصاب و شایستگی الهی است. مردم، فقهای خبره را انتخاب میکنند و این خبرگان، به عنوان متخصصان تشخیص صفات رهبری، کاشف شایستگیهای فردی هستند که استعداد و توانایی رهبری جامعه را دارد. این فرآیند از ابتدای انقلاب وجود داشته و بر پایه مشارکت عمومی و تشخیص کارشناسی بنا شده است.
▫️در هر جامعهای، افراد مختلف استعدادهای متفاوتی دارند؛ اما خبرگان منتخب مردم، توانایی آن را دارند که از میان افراد واجد صلاحیت، کسی را که پاکدستی، تقوا، توان مدیریتی، سابقه اجتماعی و علمی برجسته و شواهد قوی از توان رهبری دارد تشخیص دهند. این ویژگیها معمولاً در جامعه فقهی و علمی و در میان مردم، سابقهدار، شناختهشده و قابل ارزیابی است.
▫️همانطور که هر صنف و حرفهای میتواند نماینده متخصص خود را تعیین کند، انتخاب خبرگان توسط مردم نیز یک فرایند عقلی، منطقی و پذیرفتهشده است. شک و تردیدهای احتمالی در مورد جزئیات، اصل این سازوکار را باطل نمیکند؛ زیرا بهترین تصمیم هر زمان، بر پایه دیدگاه کارشناسان همان زمان گرفته میشود و اگر خلاف آن بود، خودِ کارشناسان زمانه آن را رد میکردند.
▫️این بحث به نظر کاملاً روشن است و هر انسان اهل اندیشه آن را تأیید میکند.
▫️از سوی دیگر، این واقعیت نیز بدیهی است که:
▫️ممکن است کسی ولایت و توان بالقوه هدایت داشته باشد، اما ولی بالفعل و رهبر جامعه نشود.
▫️ممکن است فردی مقبولیت و محبوبیت مردمی داشته باشد، اما توان رهبری مناسب نداشته باشد.
▫️و برعکس، ممکن است کسی توان رهبری بالایی داشته باشد اما محبوبیت گسترده نداشته باشد.
▫️اما وقتی فردی هم توان رهبری را دارد و هم مقبولیت و محبوبیت و هم اعتراف دوست و دشمن به تدبیر، شجاعت و مدیریت او وجود دارد، دیگر جای انکار و تردید جدی باقی نمیماند.
▫️«تدبیر، تعقل و توانایی» افراد در هر زمان، خود بهترین نشانه انتخاب صحیح است.
▫️البته روشن است که در شرایط خاص یا حالت تقیه، ممکن است فرآیندها شکل متفاوتی پیدا کنند؛ اما اصل «تشخیص شایستهترین فرد» حفظ میشود.
▫️تجربه حزبالله لبنان نیز نشان میدهد نقش امام و رهبر در هدایت جامعه، انسجام امت و مدیریت بحرانها کاملاً حیاتی است. داشتن یک اتاق فکر و رهبری که پشتوانهای از تجربه اخلاقی، سیاسی، اعتقادی و تاریخی دارد، برای حفظ و پیشرفت جامعه امری کاملاً ضروری و پذیرفتهشده است؛ حداقل برای هر کسی که تجربه تحولات اجتماعی را مطالعه کرده باشد.
#قسمت_دوم
#عصمت_رهبری
@slamLifeStyles
📌نقش مردم در انتخاب ریاستجمهوری و پیوند آن با سازوکار رهبری
▫️برای تکمیل بحث رهبری، باید توجه داشت که نقش مردم در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی تنها به انتخاب خبرگان محدود نیست. مردم در سطحی کاملاً مستقل و گسترده، رئیسجمهور را نیز انتخاب میکنند؛ کسی که بالاترین مقام اجرایی کشور و مسئول اداره دولت است.
▫️این نقشآفرینی عمومی، یکی از ستونهای مردمسالاری دینی است و نشان میدهد که اراده مردم در اداره کشور، حضور مستمر و تعیینکننده دارد.
▫️انتخاب رئیسجمهور از سوی مردم دارای کارکردهای مهمی است:
▫️مردم اداره اجرایی کشور را بهطور مستقیم تعیین میکنند.
▫️برخلاف رهبری که گزینش آن نیازمند معیارهای علمی و فقهی پیچیده است، اداره اقتصادی، اجتماعی و اجرایی کشور توسط مدیران اجرایی انجام میشود و مردم میتوانند براساس تجربه، عملکرد و برنامهها در این انتخاب مشارکت مستقیم داشته باشند.
▫️توازن کارشناسی و مردمی شکل میگیرد.
▫️در انتخاب رهبری، نقش مردم «انتخاب مسیر تشخیص» است (انتخاب خبرگان)، اما در انتخاب رئیسجمهور، مردم «مستقیماً اداره کشور» را به فردی واگذار میکنند.
▫️این ترکیب موجب میشود مدل حکومت نه تکنوکرات صرف باشد، نه پوپولیستی.
▫️رئیسجمهور مجری سیاستهای کلان است، نه رقیب رهبری.
▫️سیاستهای کلان براساس خرد جمعی و ساختارهای مشورتی تعیین میشود (مجمع تشخیص، شورای عالی امنیت ملی، دولت، مجلس)، و رئیسجمهور این سیاستها را اجرا میکند.
▫️پس مشارکت مستقیم مردم در انتخاب رئیسجمهور، مشارکت مستقیم در اداره امور روزمره و پیشبرد برنامههای اجرایی کشور است.
▫️تقویت اعتماد عمومی و احساس مالکیت مردم بر کشور
▫️وقتی مردم هم رئیسجمهور را انتخاب میکنند و هم خبرگان را، احساس میکنند که در هر دو سطح—سطح اجرای امور و سطح نظارت کلان—نقش دارند.
▫️به این ترتیب، مردم در سه سطح مشارکت قاطع دارند:
▫️انتخاب خبرگان → تعیین مسیر تشخیص رهبر
▫️انتخاب رئیسجمهور → تعیین مدیر اجرایی کشور
▫️انتخاب مجلس → قانونگذاری و نظارت مستقیم
▫️این سه سطح، ساختار جمهوری اسلامی را تبدیل به یک ترکیب متوازن از رأی مردم + تخصص کارشناسی + معیارهای دینی میکند؛ ترکیبی که نه در حکومتهای صرفاً انتخاباتی وجود دارد و نه در حکومتهای صرفاً انتصابی.
#قسمت_سوم
#عصمت_رهبری
@slamLifeStyles