eitaa logo
اشعار ناب آئینے
22.1هزار دنبال‌کننده
632 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini دل ویرانم امشب آباد است لحظۂ با شکوهِ میلاد است پنجمین ماه آسمانِ نبی(ص) نور چشم امام سجاد(ع) است شده امشب پدربزرگ ارباب بیشتر قلب فاطمه(س) شاد است سائلان لحظه لحظه می آیند بسکه حاجت به این و آن داده است شعر لالایی اش شبانگاهان با نسیم است و نغمۂ باد است معنیِ حکمت و نجوم رسید حضرت باقرالعلوم رسید برکت سفرۂ رجب آمد شهد و شیرینی رطب آمد نور در نور، سیرتش علویست حضرتِ مرتضی(ع) نسب آمد دشمنش لحظۂ مناظره باخت در دلش کینه و غضب آمد مثل دلسوزیِ عمو حسنش(ع) رفت و با خنده روی لب آمد بسکه پیمانه را لبالب کرد سائلش روز رفت و شب آمد سرِ این سفره میشوم حاضر با عنایاتِ حضرت باقر(ع) قلم آمادۂ نوشتن شد وقت وصفش زبانم الکن شد شد محمد(ع) برای پنج تن و نورِ چشم چهارده تن شد باز هم یک حدیثِ عالی گفت باز هم چشم شیعه روشن شد لحن گرم تلاوتش یک عمر دلبری کرد و صاحبِ فن شد کارِ هر روز من شده مدحش شافع روز محشر من شد باید آوایِ بر لبش باشم دانش آموزِ مکتبش باشم مکتبش حیدری ست بسم الله از خیانت بری ست بسم الله مکتبش بیعتی ست جانانه فاطمه(س)محوری ست بسم الله عِلم او با عمل گره خورده علم ِ نام آوری ست بسم الله با ولایت پیِ شهادت باش در صدف گوهری ست بسم الله مکتبش مردِ مرد می طلبد حرف ِ پیغمبری ست بسم الله پیروانِ دو عالم افروزیم درس روشنگری می آموزیم! 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini گشته ذکر عالمین یا باقر آل عبا آمده فرزند زهرا باقر آل عبا این خجسته جشنِ میلاد،تهنیت باد تهنیت باد ای عزیز مصطفی یا باقر آل عبا... جلوه شد ماهِ رخ دلبند زین العابدین مثل گل زیبا بُوَد فرزند زین العابدین این خجسته جشنِ میلاد،تهنیت باد تهنیت باد ای عزیز مصطفی یا باقر آل عبا... این پسر که عالمی محوِ تماشایش بُوَد همچو قرآنی به روی دستِ بابایش بُوَد این خجسته جشنِ میلاد،تهنیت باد تهنیت باد ای عزیز مصطفی یا باقر آل عبا... بر خلایق تا ابد محبوب و مولا آمده مخزن علمِ خداوندی به دنیا آمده این خجسته جشنِ میلاد.... دُرّ رحمت از یم حقّ الیقین باید گرفت عیدی از دستِ امامُ العارفین باید گرفت این خجسته جشنِ میلاد.... یک شبِ میلادت ای قدر و مقامِ تو رفیع وعده ی ما مرقدت در صحن و ایوانِ بقیع ای ولای تو مرا دلگرمی و بود و نبود آرزوی ما بُوَد نابودی ِ آلِ سعود ای فروغِ عرش اعلا،یبن الزهرا یبن الزهرا... 🔸شاعر: ؟؟؟؟؟ _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
در حلم و وفا حسن زبانزد دارد در جود و سخا شکوه بی حد دارد در قامت او صلابت حیدری ست در چهره ی خود نور محمد دارد 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini با آن که داشت زهر جفا را به ساغرش دیگر نخورد نیزه ی اعدا به پیکرش گر جان رسید بر لبش از کینه ی عدو دیگر نخورد خنجر دشمن به حنجرش وقت وداع گرچه پسر را به بر کشید دیگر ندید لاله ی در خون شناورش گر جان سپرد در بر فرزند خود پدر بر نی نرفت راس مطهر برابرش با آن که سوخت از شرر زهر کین دلش در بر نبود غنچه ی خونین پرپرش از پا فتاد گرچه به غربت ز زهر کین دشمن نداد زخم زبانی به خواهرش گیرم گذاشت صورت خودرا به روی خاک گلگون نگشت چهره ی پاک و منورش گیرم که بود در غم و غربت مکان او سیلی نخورد بر رخ زیبای دخترش گیرم که بود یکه و تنها به حجره اش دیگر نبود طشتی و راس مطهرش گر بوده است خانه ی او در محاصره دیگر نخورد سنگ جفایی به شهپرش با آن که سوخت "یاسر" غمدیده زین عزا دارد ز شوق عرض ارادت به محضرش 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini نگار با محبت يابن زهرا توئى روح عبادت يابن زهرا بهار آمد بهار من كجايى خزان گردد بهارم گر نيايى ببين بى تو دلم سامان ندارد كه بى تو زندگى امكان ندارد شده ماه رجب جانم فدايت منم اى يار محتاج دعايت دعايى كن كه كه از ره مانده پايم عطايى كن كه بى برگ و نوايم سر سجاده ات ما را دعا كن بيا و حاجت دل را روا كن شب تاريكم اى مهتاب برگرد غريب خلوت سرداب برگرد بنفسى انت قلب شيعه خون است زموصل تابه صنعا لاله گون است ببين در غزه و بحرين و لبنان صدايت مى زند الغوث انسان بيا اى طالب خون شهيدان فروغ ديدهء چشم انتظاران نسيم غم ز سامرا وزيده عزاى حضرت هادى رسيده نقى مسموم كين شد وامصيبت سرت آقا در اين ماتم سلامت 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini از همان ابتدایت ای آقا شده ام آشنایت ای آقا  من فقیر و یتیم و مسکینم من گدایم گدایت ای آقا با ظهور هلال ماه رجب می شوم مبتلایت ای آقا می شود پهن بین هر خانه سفره های غذایت ای آقا دست و دل بازیت چه بسیار است کرده غوغا عطایت ای آقا پدر و مادرم به قربانت همه چیزم فدایت ای آقا تا زمانی که من نفَس دارم می نویسم برایت ای آقا   می نویسم که خیلی آقایی می نویسم که یابن الزهرایی   تویی «آقا» و ما همه «بنده» ظرف ما از وجودت آکنده  مهبط الوحی و معدن العلمی علم در پیش تو سرافکنده  نه که یک مرتبه ... هزاران بار داده ای تو خبر ز آینده هادی راه ما احادیثت نظراتت همیشه سازنده کوری چشم دشمنان حسود تویی آن آفتاب تابنده ... ...که همیشه هدایتت باقی است پرتو نور توست پاینده کافی است تا کمی اشاره کنی شیر در پرده می شود زنده تویی آن کس که می زند زانو پیش پای تو شیر درّنده   چه کسی گفته که تو بی یاری؟! لشکری از فرشتگان داری   با وجود تو کیمیا دارم خوش به حالم که من تو را دارم حال و روز مرا ببین آقا شوق دیدار سامرا دارم دل من لک زده برای حرم تا بیایم حرم، دعا دارم مطمئنّم که می رسم پابوس چون که یار گره گشا دارم نوکری روسیاه و بد داری دلبری خوب و باوفا دارم با دعای تو بچه هیأتی ام بین هیأت«بروـ بیا» دارم می زنم لطمه بر سر و صورت در عزای تو من عزادارم   بعد از آنی که زهر نوشیدی به خودت بین حجره پیچیدی   باز هم رنج بی حساب ای وای باز هم روضه و عذاب ای وای بی حیاهای مست و لایَعقل کارشان کار ناصواب ای وای بی اجازه هجوم آوردند به در بیت آفتاب ای وای نیمه ی شب شبیه اجدادت می دویدی چه با شتاب ای وای پشت مرکب کشان کشان رفتی وَ شدی نقش بر تراب ای وای وارث حیدری و جا مانده روی دستت رد طناب ای وای چیده شد در مقابل چشمت جام های پر از شراب ای وای   با تماشای بزم باده و جام زنده شد خاطرات مجلس شام   روضه می خواند و بر دهان می زد آتش روضه را به جان می زد با همان سوز سینه و اشکش تیشه بر ریشه ی خزان می زد روضه ها روضه های سختی شد چه گریزی در آن میان می زد! ... ... خنده های یزید بی احساس طعنه هایی به جدّمان می زد جلوی چشم دخترش، نامرد ...   ... به لبش چوب خیزران می زد ناله می زد تو را خدا بس کن ولی عمداً چه بی امان می زد می دوید او به سمت بابایش به روی خود دوان دوان می زد به عموجان خود توسل کرد حرف هایی به پهلوان می زد   ناگهان مثل فاطمه افتاد عاقبت از غم پدر جان داد   🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini با کلامش شهر را اهل ولایت می‌کند مردم گمراه را "هادی" هدایت می‌کند هرکه وصفش راشنیدازعشق اوبیمار شد عشقش از راه شنیدن هم سرایت می‌کند شیخ عباس قمی در "منتهیُ الآمال" خود معجزات بی شمار از او روایت می‌کند باوجود اوبهشتی بودن اصلاسخت نیست حبِّ او را هرکسی دارد کفایت می‌کند کاملا رد کرد اسلام بنی عباس را "هادی" از اسلام پیغمبر حمایت می‌کند هرچه هم دشمن اذیت کرد، اونفرین نکرد دشمنش ازصبر بسیارش شکایت می‌کند هر بلایی هم که میبیند "علی ابن رضا" شکرحق میگوید،احساس رضایت می‌کند دشمنش بی احترامی کرد،آنجایی که دید شیر دارد احترامش را رعایت می‌کند قاتلش جان خواست ازاو،جان خودرا نیز داد هرکسی هرچه بخواهد او عنایت می‌کند رفت دربزم شراب وغصه خورد وگریه کرد اشک هایش از دل زینب حکایت می‌کند 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ای از غم تو بر جگر سنگ شراره وی در همۀ عمر ستم دیده هماره سنگینی اندوه تو از کوه فزون‌تر غم‌های فراوان تو بیرون ز شماره فوجی پی آزار دلت دست گشودند قومی ز دفاع تو گرفتند کناره سوزد جگرم بر تو که با پای پیاده همراه عدو رفتی و او بود سواره تو آیۀ تطهیری و دشمن به چه جرأت با جام میِ خود به سویت کرده اشاره از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود از زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره تا ماه جمالت به دل خاک نهان شد بر چهره ز چشم حسنت ریخت ستاره 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم داشتم کنج حرم جامعه را می‌خواندم از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد محکمات کلمات تو مسلمانم کرد کلماتی که همه بال و پر پرواز است مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است کلماتی که پر از رایحۀ غار حراست خط به خط جامعه آیینۀ قرآن خداست عقل از درک تو لبریز تحیر شده است لب به لب کاسۀ ظرفیت من پر شده است همۀ عمر دمادم نسرودیم از تو قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم عرق شرم به پیشانی دفتر دارم شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران من زمین‌گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست کلماتم کلماتی‌ست حقیر ای باران یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران سامرا قسمت چشمان عطش‌خیزم کن تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini من آن صیدم كه بین دام این بیگانه افتادم من آن شمعم كه در این بزم بى پروانه افتادم من آن مرغ گرفتارم بیا مادر تماشا كن به كنج این قفس پربسته و بى دانه افتادم دلِ شب از پی مركب پیاده میدویدم من به یاد عمّه ى جان داده در ویرانه افتادم مرا بزم شراب آورده اى؟ شرمى كُن از زهرا به یادِ عمّه ها در مجلس بیگانه افتادم چو دیدم این همه زیور به روى تاج و تخت تو به یاد گوش مجروح گلِ دُردانه افتادم به من در حالت مستی جسارت میكنى یادِ لب بى آب و چوبِ زاده ى مرجانه افتادم اِمامه از سرم انداختى مویم پریشان شد بیاد گیسوان درهم و بى شانه افتادم 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini نیمۀ شب امام را بردند خانه و خانواده مضطرب است نگران امامِ هادی شد سامرا بی قرار و ملتهب است من بمیرم که پیش چشمانش سَبِّ جدِّ گرامی اش کردند دل هفت آسمان به درد آمد بس که بی احترامی اش کردند می بَرَندش بدونِ عمامه غربت از چشمهاش معلوم است خوب که ، در رُخش نگاه کنی مثل جدّش علیست؛ مظلوم است جان به قربان آن امامی که دستهایش به غصه زنجیر است علتِ بردنش به بزم شراب به گمانم به قصد تحقیر است متوکّل مقابل حضّار اندکی آمد و توقّف کرد بی حیا از شرابِ در دستش به امام دهم تعارف کرد خواست تا که امام هادی را نحوه‌ٔ دیگری عذاب دهد گفت با او که شعر میخوانی؟ منتظر ماند تا جواب دهد حضرتش قصد شعر خواندن کرد کرد آغاز معجزاتِ کلام سخنش مثل تیغ حیدر بود محشری شد به پا ز شعر امام بر سرِ دشمنش خراب ، آقا گویی آن خانۀ مجلّل کرد شعرها در مَذَمّتِ دنیا عیش او را به غم مبدّل کرد متوکّل که منقلب گردید در خود احساس روسیاهی کرد لااقل در میان آن مجلس از امام آمد عذرخواهی کرد دشمنی هم سراغ دارم که پرچم ظلمِ بی امان برداشت در قبال سری که قرآن خواند بی حیا چوب خیزران برداشت پیش زنها و بچه ها، ملعون پستی‌اش را به خلق ثابت کرد ضربه را بر لب و دهانش زد صوت قرآن به چوب ساکت کرد گریه کردیم بر حسین ، ولی حال زینب کجا و ما ؟ هیهات ما شنیدیم و خواهرش دیده وای بر حال عمۀ سادات 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini شکسته روضه ات دل مقلب القلوب را گرفته رنگ چهره ی تو حالت غروب را شکوه غربتت، شراره زد به قلب کائنات گریست دجله وفرات،گریست اهدنا الصّراط عزا گرفته اند پای روضه ی تو سال ها برای سر سلامتی به جد تو غزال ها فرازهای جامعه کبیره سوگوار تو فراز سجیة الکرم شده است بی قرار تو گمان کنم که فاطمه کنارتو نشسته است زبان گرفته مادری که پهلویش شکسته است فدای روی زرد تو، وجود غرق درد تو چقدر آه میکشد، کنار جسم سردتو زمان رنج وغصه ی تو خاتمه گرفته است چقدر روضه ی تو بوی فاطمه گرفته است دوشنبه بود لحظه ی هجوم زهر برجگر دوشنبه بود وکوچه ها،دوشنبه بود و میخ در دوشنبه قاتلت شده، دوشنبه بود خانه سوخت مغیره که نداشت شرم،غلاف و تازیانه سوخت مصیبتت دم مرا به سمت آه میبرد به پشت مرکبی تورا پیاده راه میبرد تو را چگونه دست بسته باطناب میبرند؟ تو کوثری تو را به مجلس شراب میبرند؟ چقدر زخم خورده ای،شبیه جُبّهٔ حسین کشانده ای مرا دوباره زیر قبّهٔ حسین هزار شکر پیکرت به زیر آفتاب نیست میان مقتلت سخن زکودک رباب نیست هنوز جای شکر مانده سنگ بر جبین نخورد هزار شکر یُمسِک السَّماء بر زمین نخورد کنار پیکر تو گریه بود و هلهله نبود میان مقتل تو نام شمر و حرمله نبود به صحن سینه ی تو چکمهٔ سنان نمیرسد به پای بوسی لب تو خیزران نمیرسد... 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini