✍ مَعجونِ سَمّی
من سالها درباره ارز ترجیحی و قاچاق سوخت نوشتهام و توضیح دادهام که چه مبالغی از جیب مردم هدر میرود. در عین حال با گران کردن بیقاعده بنزین و هرچیزی هم مخالف بودهام. اخیراً قیمت سوم برای بنزین تعیین کردهاند؛ ۶۰ لیتر با نرخ ۱۵۰۰، ۱۰۰ لیتر با ۳۰۰۰ تومان، اما برای خودروهای نو، دولتی، وارداتی، پلاک مناطق آزاد و افرادی که با کارت جایگاه سوخت میزنند، قیمت ۵۰۰۰ تومان است. این کار از نظر من اشتباه است.
اگر هدف جلوگیری از قاچاق است، وقتی قیمت منطقهای بیش از ۱۰۰ هزار تومان است، حتی اگر بنزین را ۵۰ هزار تومان کنند هنوز قاچاق سود دارد. اگر هدف کنترل پرمصرفهاست، باز بیفایده است؛ کسی که ماهی ۵۰۰ لیتر اضافه مصرف کند نهایتاً یک میلیون تومان بیشتر میپردازد که برای آن قشر رقم ناچیزی است. شاید هم خواستهاند قیمت خودروهای نو را تعدیل کنند، اما حذف سهمیه آنها هم اثر خاصی ندارد.
اقتصاد ایران نیازمند تصمیمهای بزرگ است. یکبار باید با مردم صریح صحبت کرد، اشتباهات را پذیرفت و با هماهنگی کل حاکمیت، تکلیف مدل اقتصادی کشور را روشن کرد. نمیشود ترکیبی از اقتصاد اسلامی و لیبرال و کمونیستی را کنار هم چید و انتظار کارآمدی داشت. این وضعیت محصول سالها نسخهنویسی متناقض بوده است.
اول باید معلوم شود اقتصاد بر چه مبنایی اداره میشود. اگر قرار است لیبرال باشد، باید سود بانکی برابر تورم + کارمزد باشد تا رانت ایجاد نشود؛ وقتی سودبانکی کمتر از تورم است هر کسی وام بگیرد و پشکل هم بخرد برنده است، مخصوصاً وامگیرندگان کلان و در این وضعیت بانک آینده ایجاد میشود و ما به جای مبارزه با علت ها با معلول درگیریم و وقتی بانک آینده منحل شد یک ذره در اقتصاد موثر نیست چون مشکل اصلی جای دیگری است که آن مشکل همچنان باقیست و آن دریافت وام خرد و کلان با درصد پایین در وضعیت تورمی بالاست و تا این علت باقیست، هرچقدر با معلول ها مبارزه کنی بی فایده است. مثل اینکه شیرآب باز باشد و آب وارد خانه شود و شما هی با لیوان بخواهی آب راجمع کنی و هرچقدر جمع کنی باز میبینی آب است و نهایتا خسته میشوی و رها میکنی و میگویی چه فایده دارد. راهکار اصلی این است که باید شیرآب را ببندی وگرنه اگر ده نفردیگر هم بیاییند کنارت و هی با لیوان آب را به بیرون خانه خالی کنید باز میبینی آب موجود است و بخاطر همین من با این نوع مبارزه با فساد مخالفم و میدانم عملا هیچ فایده ای جز خستگی و ناامیدی ندارد. بخاطر این است که با برخی نمایندگان مخالفم چون آنها باید درمجلس دنبال جریان سازی باشند تا فساد از ریشه خشک شود نه اینکه موردی با فساد مبارزه کنند و تهش هم خودشان خسته شوند هم مردم ناامید شوند. اگر نظام اقتصادی درست شد دیگر انصاری ها نمیتوانند بانک بزنند و به خودشان وام بدهند و ملک بخرند و بعد چندسال بخاطر اینکه سود بانکی کمتر از تورم است، هزاران میلیارد سود کنند. تا این مشکل است، انصاری اعدام هم شود صدها انصاری دیگر جایگزین میشوند. مثل سلطان سکه که اعدام شد ولی در بازار سکه تغییر ایجاد نشد چون او هم معلول یک سیاست غلط است و تا آن سیاست باقیست، بازار سکه هم درست نخواهد شد.
اگر میخواهیم بگوییم سود بانکی حرام است، این درصدهای ۱۸ و ۲۴ هم تفاوتی ندارد و فقط صورت مسئله را با کلاه شرعی تغییر دادهایم. اگر قرار است کمونیستی باشد، بازار باید یکدست دولتی باشد. اگر هم اسلامی باشد، باید به نسخه الهی پایبند بود؛ ربا حتی یک درصدش هم حرام است و باید به سمت قرضالحسنه رفت. اما در همین قدم نخست دچار تناقض میشویم.
در نگاه اسلامی واقعی، همه ثروتهای کشور متعلق به خدا است: بنزین، گاز، برق، زمین و… و باید رایگان و عادلانه توزیع شود؛ چرا که هزینه استخراج و تولید آنها از بیتالمال پرداخت میشود. حتی بخش زیادی از قیمت خودرو، که از فولاد ملی و منابع عمومی ساخته میشود، باید برای مردم رایگان باشد و این میتواند قیمت خودرو تا یخچال را بهطور چشمگیری کاهش دهد. در چنین مدلی خدمات عمومی و حقوق کارمندان نیز از بیتالمال تأمین میشود و مردم فقط در مواردی هزینه میکنند که وابسته به منابع داخلی نباشد. این نسخه اسلامی است، اما چون امروز آمادگی فرهنگی و معنوی آن وجود ندارد، اجرای کامل آن ممکن نیست و طرح ناقص آن مردم را نسبت به اسلام بدبین میکند.
شاید این الگوی کامل تنها در حکومت مهدوی تحقق یابد؛ جایی که فضای عمومی شبیه فرهنگ اربعین است و جامعه به سطحی از اعتماد و ایثار میرسد که مال فردی و جمعی از هم جدا نیست.
پس در شرایط فعلی، کشور باید تصمیم بگیرد: یا به سمت الگوی موفق چین (اقتصاد دولتی برنامهمحور) برود، یا به سمت الگوی لیبرال غرب. هر دو از وضعیت فعلی ما کارآمدترند. نمیتوان در این سردرگمی ماند. کشور نیازمند انتخابی روشن و قاطع است. یاعلی...
☆عضویتــــــــــــــــــــ ⏬
🆔 @Sheikh_Farhad_Fathi
بسم الله
«به بهانه انتشار عکس بدون روسری یک بانوی شهید در سایت رهبری معظم»
1️⃣) امیرالمؤمنین علیه السلام برای اینکه قاعدین کوفه را پای نبرد صفین بکشاند، جمله زیبایی دارد:
«إِذَا دَعَوْتُكُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّكُمْ دَارَتْ أَعْيُنُكُمْ كَأَنَّكُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِي غَمْرة....: وقتی شما را به جهاد با دشمن خودتان فرا میخوانم...»
حضرت باید قاعدین را متقاعد میکردند که معاویه با خود شما دشمن است (عدوّکم) نه اینکه صرفا با منِ علی، مشکل داشته باشد.
2️⃣) ایشان برای اثبات اینکه معاویه با خود شما دشمنی دارد، باید نمونه عملی از شقاوت و "کوفه ستیزی" معاویه ارائه میکردند. غارت انبار توسط معاویه، فرصت خوبی شد، ماجرای خلخال «زن ذمّی» را با بیان معجزهآسای خودشان به زیبایی به تصویر کشاندند.
3️⃣) نحوه بیانشان طوری بود که بدون اینکه «کفر» زن ذمی را تأیید کند، «مظلومیت» او را عیان کرد تا ثابت شود که «معاویه به هیچ یک از کوفیان رحم نخواهد کرد حتی به کوفیان ذمّی که از حلقه یاران علی دور هستند»
هیچ کس به علی ع ایراد نگرفت که چرا غارت خانه یک زن ذمی را به مرثیه تبدیل کردهای!
4️⃣) امروز رهبری نظام میخواهند همه را پای کارِ «مقاومت در برابر صهیونیزم» بیاورند.
باید به بیتفاوتها، به خاکستریها نشان دهند که صهیونیستها فقط با انقلابیها دشمنی ندارند، با ایران و ایرانی مشکل دارند (عدوکم). اگر در گوشهی صفحه اول، با یک عکس کوچک، مظلومیت زن ایرانی را به تصویر نکشد پس چگونه به خاکستریها و بیتفاوتها بباوراند که صهیونیزم با «ایرانی عزتطلب» دشمن است نه با «انقلابیها»؟
5️⃣) نشر عکس آن بانوی شهید را در سایت رهبری، طوری تفسیر نکنیم که بیحجابیاش اعتبار پیدا بکند بلکه طوری فهم و تفسیر کنیم که «مظلومیتش» سندی برای «اثبات ایرانستیز بودن صهیونیزم» بشود.
حجت الاسلام عشایری از اساتید حوزه
+ امروز بر همه ی اساتید و نخبگان لازم است علم خود رو در دفاع از رسانه ی حریم ولایت ابراز کنند. من سالها با عوامل رسانه ای موساد مقابله کردم و خط موساد را از چند کیلومتری میفهمم، امروز تخریب حتی نقد صحیح آقا و اطرافیان و رسانه ی آقا خط موساد است. مالک اشتر هم معصوم نبود ولی نقد مالک یعنی پنجه کشیدن به صورت علی و تضعیف جایگاه ولایت چون یه چیزهای عَلَم شده و اگر بیفتد خیلی چیزها میفتد. اگر رسانه ی آقا تخریب شود و موقع حساس نتواند خط را به ماها برساند و ورق را برگرداند، تک تک ما و زنان چادری را از تیربرق ها آویزان میکنند و آن روز دیگر پشیمانی بی فایده است. اگر ولایت بماند، حجاب هم نهایتا درست میشود ولی اگر ولایت آسیب ببیند کل دین در ایران نابود خواهد شد. این رو بفهمید و فکر نکنید خدا به ما چک سفید امضا داده است. اگر قدر ندانیم و زمان شناس نباشیم در یک لحظه همه چی تمام میشود.
خلاصه اساتید بیان وسط میدان، اگر رسانه هم ندارند بفرستند ادمین ما منتشر میکنیم. یاعلی....
☆عضویتــــــــــــــــــــ ⏬
🆔 @Sheikh_Farhad_Fathi
ما دو گونه می توانیم به تاریخ نگاه کنیم. یکی اینکه بگوییم فلان ماجرا در چه تاریخی اتفاق افتاده است و سعی کنیم تاریخ دقیق آن را مشخص کنیم و نگاه شناسنامه ای به تاریخ داشته باشیم؛ این نگاه گرچه فوایدی علمی دارد و یک نوع اطلاعات عمومی به حساب می آید ولی آنچه مهم و واجب است این است که از وقایع تاریخی عبرت بگیریم.
با این مقدمه به مناسبت سالروز شهادت حضرت ام البنین(س) سراغ یکی از گزاره های تاریخی می رویم و آن ازدواج حضرت امیرالمومنین( ع) با این بانوی بزرگوار می باشد.
با توجه به نگاه اول که در مقدمه ذکر شد باید بگوییم زمان این ازدواج مورد اختلاف است؛ برخی معتقدند بر اساس اینکه اولین فرزند ام البنین در سال ۲۶ ه.ق به دنیا آمده است، ازدواج امام علی(ع) با خانم ام البنین(س) قطعا قبل ازسال ۲۳ هجری بوده است، اما برخی دیگر سال ازدواج آنها ۱۳ یا ۱۶ قمری میدانند چرا که بین ازدواج آنها و تولدحضرت عباس(ع) بزرگترین فرزندشان ۱۰ سال فاصله بوده است.
همچنین در مورد اینکه او بعد از حضرت فاطمه همسر دوم یا سوم امام بوده است نیز اختلاف وجود دارد. اما در خصوص اینکه او قبل از ازدواج با حضرت علی و بعد از شهادت ایشان با شخص دیگری ازدواج نکرده است اختلافی وجود ندارد.
اما آنچه برای ما مهم است، دانستن سال و ماه ازدواج نیست بلکه عبرت گرفتن از این ماجرا است؛ حضرت علی (ع) با برادرش عقیل که در نسبشناسی عرب شهره بود، درباره انتخاب همسری که اصیل باشد و فرزندانی دلیر و جنگاور بیاورد، مشورت کرد و عقیل، حضرت ام البنین را پیشنهاد کرد که حضرت امیر(ع) با او ازدواج کردند.
درس مهمی که از این ماجرا می توانیم بگیریم این است که وقتی شخصیتی مانند حضرت علی (ع) که عالم به همه چیز هستند در مورد ازدواج مشورت می کنند و به متخصص مسئله مراجعه می کند ما انسانهای معمولی باید در کارهای مهمی از قبیل ازدواج مشورت کنیم و به رای و نظر خود متکی نباشیم و شاهد این همه مشکلات و تلخی ها در خانواده ها نباشیم. اگر امروز در کارها از متخصص آن امر مشورت بگیریم در خیلی موارد مشکلات حل خواهد شد.
یادآوری این نکته لازم است که کارهای اهلبیت (ع) برای آموزش ما انسانها است وگرنه حضرت هر آنچه برادرش می دانست را می داند ولی می خواهد به ما آموزش دهد که وقتی من علی مشورت می کنم، شما به مراتب بیشتر نیازمند مشورت هستید.
📚 کتاب اسلامکده، ص٢١١| فرهاد فتحی
☆عضویتــــــــــــــــــــ ⏬
🆔 @Sheikh_Farhad_Fathi
اساس اختلاف نگاه من با برخی رفقا این است که آنها به ظرفیتها و موقعیتها توجه نمیکنند. اگر عزیز من کاری را میخواهد انجام دهد، پیش از انجامش اگر مشورت بخواهد و ببینم به صلاح نیست، میگویم «نکن». اما اگر رفت و انجام داد و موفقیت نسبی هم داشت، پس از تحقق موضوع دیگر مخالفت نمیکنم؛ زیرا مخالفتِ بعد از وقوع، نهتنها او را تضعیف میکند، بلکه به ضرر همه ما تمام میشود.
جناب حامد کاشانی یک هفته قبل اعلام کرده بود که قصد دارد مناظره کند. اگر دوستانی مخالف بودند، همان موقع باید میرفتند و دلایلشان را مستقیم برای او توضیح میدادند. اگر او نمیپذیرفت، آنوقت میتوانستند علناً بگویند «مخالفیم». اما اکنون که او به هر دلیلی احساس وظیفه کرده و رفته و ــ به اعتقاد من ــ موفق هم بوده، مخالفتِ پس از عمل عملاً یعنی «من تو را موفق نمیدانم». و جملهای مثل «بله، موفق بود ولی…» در رسانه یعنی «موفق نبوده». همین «ولی»هاست که کار را خراب میکند.
رفقا کار او را خراب کردند. مثلا میگویند «شما باید شبهه را جواب میدادی، نه اینکه مناظره کنی». سؤال این است: شما چندتا از شبهات اردستانی را قبل مناظره جواب داده بودید؟ وقتی خودت کاری را نکردهای، چرا از دیگری توقع داری؟
مشکل ما عدم درک موقعیت است. وقتی یک گروه فحش میدهد و یک گروه با ادبیات مختلف اعتراض میکند، به جامعه این پیام منتقل میشود که اگر حرفهای کاشانی خوب بود، اینها اینطور عصبانی نمیشدند. مردم هم سه ساعت وقت نمیگذارند مناظره کامل ببینند. با همین واکنشهای دوستان نتیجه میگیرند «پس کاشانی موفق نبوده». درحالیکه بسیاری از همین منتقدان مناظره را ندیدهاند و فقط کلیپهای تقطیعشده را تماشا کردهاند.
مثلا درباره ماجرای امام جواد، دهها نفر رفتهاند پاسخ شبهه دادهاند درحالیکه اردستانی اساساً چیز دیگری میگفت. وقتی در موضوع حضرت زهرا دستش خالی شد، میخواست با آوردن مثالهای مختلف اینطور القا کند که «روضهخوانها همه جا خلاف میگویند». خودش هم همانجا گفت «اینطور نیست». یعنی قصدش این نبود که آن روایت خاص درست است؛ میخواست از یک مثال درست، یک مثال غلط بسازد و نتیجهگیری کلی کند. اگر مناظره را کامل ببینید متوجه میشوید. کاشانی هم به همین خاطر وارد مباحث فرعی نشد؛ چون میدانست وارد شود، موضوع پشت موضوع میآید و از اصل بحث دور میشود.
اگر از من نظر بخواهید، میگویم اولویت امروز ما مبارزه با افراطیگری است. به همین دلیل هم دو سال است بسیاری از مباحث تخصصی قبلیام را کنار گذاشتهام. من اگر جای کاشانی بودم شاید اصلاً بهجای مناظره با اردستانی، به این میپرداختم که چگونه یک انسان به نقطهای میرسد که اردستانی رسید.اردستانی خودش سابقاً افراطی بود؛ دین را معادل همان افراط میدانست؛ بعد یکباره همه چیز را کنار گذاشت. اما کاشانی جای من نیست و مسیر من برای او ممکن است تبعات سنگینی داشته باشد. اگر او راه من را برود، همانطور که خودم عملاً سالهاست بایکوت شدهام، او هم ممکن است بایکوت شود. پس نمیتوانم نسخه خودم را برای دیگران بپیچم. هرکس ظرفیت و موقعیت خاص خود را دارد؛ اگر در جایگاه خودش درست رفتار کند، وظیفه ما کمک است، نه تخریب.
مثلا از نظر من کل پروژهای که کاشانی سالهاست انجام میدهد، بیفایده است. من خودم سالها درگیر کتاب و نسخه خطی بودم ولی امروز این کارها را اولویت هزارم میدانم. اما وقتی او با پول و اعتبار شخصیاش کتاب میخرد و کتابخانه میزند، نه از بیتالمال است و نه از رانت. بنابراین با اینکه آن مسیر را برای امروز بیثمر میدانم، مخالفتی نمیکنم.
بهنظر من امروز اولویت ما بازسازی جبههی انقلاب و همین مردم درون خانهی خودمان است. فرصت جذب و اقناع مخالفان، سالها قبل بود. من همان زمان رفتم گفتگو کردم؛ اما اتفاقات ۱۴۰۱ همه چیز را عوض کرد. بعد از جنگ اخیر هم خیلی چیزها تغییر کرده و من هم باید تغییر کنم. دنیا با سرعتی باورنکردنی عوض میشود. امروز باید مراقب باشیم همین چند میلیون نفرِ خودمان، درست بفهمند. بعد با یک لشکر دهمیلیونی مسلمان آگاه، هرکدام بر ده نفر اثر بگذاریم؛ آنوقت جامعه تغییر میکند. اما تا وقتی ما خودمان نادانیم، هر حرکتی به سمت جامعه فقط خرابکاری است.
داستان مناظره کاشانی هم همین است: چون ما نادان بودیم، خرابش کردیم. امروز باید بپذیریم که مشکل اول ما خود ما هستیم. برخی علم کافی ندارند، برخی جامعه را نمیشناسند، برخی رسانه را. مسائل هر روز پیچیدهتر میشود، و ما همچنان با سادهانگاری میخواهیم مسائل پیچیده را حل کنیم. روشهایی که در دهه شصت هم جواب نمیداد، امروز برای دنیای ۲۰۲۵ نسخه میپیچیم. نتیجه؟ هم خودمان خسته میشویم هم جامعه. هم ما ناراضی هستیم هم مردم.
اگر فکر اساسی نکنیم، غرق خواهیم شد. یاعلی....
☆عضویتــــــــــــــــــــ ⏬
🆔 @Sheikh_Farhad_Fathi
عین صاد در کتاب حرکت میگه
هر انسانى مىتواند به آن قلّه و اوجى برسد كه عالىترين انسانها رسيدند. مهم مقدار استعدادها نيست تا بگوييد ما كمتر از آنها داريم؛ چون آنها با استعدادهاشان به اين جريان نرسيدهاند، وقتى به آن قله و اوج رسيدند كه آنچه را داشتند، خرج كردند و به جريان انداختند. سادهتر بگويم: آنچه آدمى را بالا مىبرد، نه سرمايه است و نه عمل كه سعى اوست.
سعى، نسبت عمل به سرمايه است و حالتى است در عمل، نه خود عمل. كسى كه مقدارى سرمايه دارد؛ مثلاً صد تومان و از اين مقدار، ده تومان بيرون آورده، با كسى كه هزار تومان سرمايه دارد و از آن، صد تومان بيرون كشيده است، سعىشان يكى است گرچه عملهايشان متفاوت است.
آنچه به انسان رفعت مىدهد، بسته به مقدار سعى اوست، نه عمل او؛ كه عمل وابسته به شرايط و امكانات آدمى است، ولى سعى در هر مقدار از استعداد و توانايى اوست. شايد بعضىها بين سعى و عمل تفكيك نكنند، ولى اينها جدا هستند. در فارسى هم مىگوييم: فلانى در عملش سعى مىكند؛ كه سعى، حالت عمل است، نه خود عمل و آنچه به انسان مربوط است، همين حالت است.
وجود انسانهاى متعالى علامت حركت انسان است. علامت اين است كه ما هم مىتوانيم همان مراحل را طى كنيم. شايد شنيده باشيد كه على(ع) ميزان است؛ يعنى ترازوى من است. من دستم را با دست او، عمرم را با عمر او، فكرم را با فكر او بسنجم. تفاوتهايى كه در ميان است مربوط به اين است كه ما كار نكردهايم و سعى نداشتهايم. بايد عذرها را در همين جا بريزيم و نگوييم: نداريم؛ كه دارايى مطرح نيست. همان اندازه كه داريم اگر خرج كنيم، به قله و اوجى مىرسيم كه ديگران رسيدند.
✍پاسخ به ادعای آقای سلیمانی اردستانی درباره انگیزهٔ امّفضل در شهادت امام جواد علیهالسلام
دوستان زیادی از بنده درخواست کردند جوابی برای ایشان عرض کنم، اگر مناظره را کامل ببینید خود اردستانی میگوید روضه خوان ها چنین میگویند و میخواهد بگوید این حرف غلط است ولی آنچه در مجازی وایرال شد انگار ایشان چنین میگوید درحالیکه او میخواست بگوید روضه خوان ها چنین میگویند. آقای کاشانی چون نمیخواست از موضوع خارج شود پاسخی ندادند ولی به صورت کلی در مناظره گفتند من روضه خوانم و چنین حرفی نزدم، اینجا هم میتونستند بگویند کدام روضه خوان چنین چیزی گفته است. پس چون خود اردستانی هم این رو قبول ندارد نمیدانم چرا باید جواب بدهیم ولی چون ذهن دوستان مشغول شده پاسخ عرض میکنیم منتشر کنید تا مردم مطلع شوند.
به نظر میرسد آقای اردستانی منبع سخنش در کتاب «إثبات الوصیّة» است که گزارشی آمده که خلاصهاش این است:
وقتی امام جواد علیهالسلام از مکّه به عراق بازگشتند، معتصم عباسی و جعفر بن مأمون برای قتل آن حضرت نقشه میکشیدند. جعفر، خواهرش امّفضل را نیز وارد ماجرا کرد؛ زیرا میدانست میان او و امام روابط خوبی نیست و نسبت به همسر دیگر امام ــ مادر امام هادی علیهالسلام ــ حسادت دارد، بهخصوص که از امام فرزندی هم نداشت. امّفضل پیشنهاد برادرش را پذیرفت و در مقداری انگور رازقی ــ که امام دوست داشتند ــ سم ریختند. هنگام مشاهدهٔ حال امام، امّفضل پشیمان شد و گریه کرد.
(إثبات الوصیّة: ۲۷۷)
بررسی این گزارش:
۱) کتاب «إثبات الوصیّة» طبق تحقیقات نسخهشناسی جدید، در حقیقت کپی و تحریری از کتاب «الأوصیاء» اثر محمد بن علی شَلْمَغانی است؛ نه تألیف مسعودی. شلمغانی فردی منحرف است که توقیعات متعددِ لعن او از ناحیهٔ امام عصر علیهالسلام صادر شده. بنابراین گزارشهای این کتاب در اثبات وقایع تاریخی قابل اعتماد نیست.
۲) حتی بر اساس همین گزارش نامعتبر نیز انگیزهٔ امّفضل «اصل تعدّد زوجات» نبوده؛ چون امام جواد علیهالسلام پیش از ازدواج با امّفضل با مادر امام هادی علیهالسلام ازدواج کرده بودند و امّفضل همسر دوم بود. حسادت او از این جهت بود که احساس میکرد امام، آن بانو را بر او ترجیح میدهد و محبت خاصی میان امام و مادر امام هادی علیهالسلام وجود دارد؛ و همین حسادت، زمینهٔ پذیرش پیشنهاد برادرش جعفر شد که خود امام را تهدیدی برای خلافت عباسی میدانستند.
۳) نه شلمغانی و نه مسعودی ــ که به اشتباه کتاب به او نسبت داده میشود ــ هیچکدام عصر امام جواد علیهالسلام را درک نکردهاند. نقل واقعهٔ تاریخی بدون سند، آن هم از کسی که معاصرِ حادثه نیست، اعتباری ندارد.
۴) گزارشهای تاریخی تنها وقتی حجّیت دارند که دربارهٔ امور «محسوس» باشند؛ یعنی چیزهایی که با حواس پنجگانه قابل مشاهده است. در این نقل، بخشهایی مثل آمدوشد اشخاص، پیشنهاد قتل و ریختن سم ــ اگر سند معتبر داشت ــ جزء امور محسوساند.
اما بیان انگیزهها و نیّتهای درونی امّفضل (مثل حسادت، احساس تحقیر شدن، یا دلیل پذیرش پیشنهاد) از سنخ امور «غیرمحسوس» است و راوی حق ندارد آنها را به عنوان واقعیت قطعی نقل کند؛ مگر آنکه قاتل خود چنین اعترافی کرده باشد یا راوی با واسطهٔ ثقات از او شنیده باشد. در این گزارش چنین چیزی وجود ندارد؛ بنابراین بخش انگیزشیِ روایت فاقد اعتبار است، حتی اگر راوی انسان باتقوا و معاصر حادثه بود؛ چه رسد به اینکه هیچکدام از این شرایط وجود ندارد.
۵) نکته ی آخر و مهم اینکه آقای اردستانی بارها گفتند خبرواحد رو قبول ندارند، این گزارش هم خبرواحد است پس نمیتواند به آن استناد کند، اگر کسی هم خبرواحد رو قبول دارد که در ۴ مرحله پاسخ عرض شد. یاعلی...
☆عضویتــــــــــــــــــــ ⏬
🆔 @Sheikh_Farhad_Fathi
26.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌تحلیل کامل مناظره آقایان کاشانی و اردستانی توسط شیخ فرهاد فتحی
🔮از حسادت برخی کنشگران و طلاب تا غیرت دینی سلیقه ای درمورد اردستانی و رائفی پور
🛎کلیپ خیلی مهم، ببینید و منتشر کنید
☆عضویتــــــــــــــــــــ ⏬
🆔 @Sheikh_Farhad_Fathi
زمان:
حجم:
5.52M
ما از آن خیابانی که شما هستید رد شدیم 😊
مرور ماجراهای اخیر، #مهم #بشنوید
☆عضویتــــــــــــــــــــ ⏬
🆔 @Sheikh_Farhad_Fathi
خانم های محترم روزتون پیشاپیش مبارک و خدا به داد مردها برسد🤣
فقط سوال؟! چرا همه ی شما کلی ظرف دارید که قرار بود وقتی مهمون اومد استفاده کنید ولی همچنان استفاده نکردید. دقیقا کی و چگونه قراره اون ظرف ها استفاده شود.
باتشکر 😂
☆عضویتــــــــــــــــــــ ⏬
🆔 @Sheikh_Farhad_Fathi