شهرستان ادب
🔻نینامه
(مطلب جدید پرونده #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب را به بازخوانی شعر عاشورایی معروف زندهیاد #قیصر_امین_پور اختصاص میدهیم)
◾️خوشا از دل نم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن
خوشا زان عشقبازان یاد کردن
زبان را زخمه فریاد کردن
خوشا از نی خوشا از سر سرودن
خوشا نی نامه ای دیگر سرودن
نوای نی نوایی آتشین است
بگو از سر بگیرد، دلنشین است
نوای نی نوای بی نوایی ست
هوای ناله هایش نینوایی ست
نوای نی دوای هر دل تنگ
شفای خواب گل بیماری سنگ
قلم تصویر جانکاهی ست از نی
علم، تمثیل کوتاهی ست از نی
خدا چون دست بر لوح و قلم زد
سر او را به خط نی رقم زد
دل نی ناله ها دارد از آن روز
از آن روز است نی را ناله پرسوز
چه رفت آن روز در اندیشه نی
که این سان شد پریشان بیشه نی؟
سری سرمست شور و بی قراری
چو مجنون در هوای نی سواری
پر از عشق نیستان سینه او
غم غربت غم دیرینه او
غم نی بند بند پیکر اوست
هوای آن نیستان در سر اوست
دلش را با غریبی آشنایی ست
به هم اعضای او وصل از جدایی ست
سرش بر نی، تنش در قعر گودال
ادب را گه الف گردید، گه دال
ره نی پیچ و خم بسیار دارد
نوایش زیر و بم بسیار دارد
سری بر نیزه ای منزل به منزل
به همراهش هزاران کاروان دل
چگونه پا ز گل بردارد اشتر
که با خود باری از سر دارد اشتر؟
گران باری به محمل بود بر نی
نه از سر، باری از دل بود بر نی
چو از جان پیش پای عشق سر داد
سرش بر نی، نوای عشق سر داد
به روی نیزه و شیرین زبانی!
عجب نبود ز نی شکر فشانی
اگر نی پرده ای دیگر بخواند
نیستان را به آتش می کشاند
سزد گر چشم ها در خون نشیند
چو دریا را به روی نیزه بیند
شگفتا بی سر و سامانی عشق
به روی نیزه سرگردانی عشق
ز دست عشق عالم در هیاهوست
تمام فتنه ها زیر سر اوست
☑️ @ShahrestanAdab
🔻هفتاد و دومین غزل
(در هفتمین روز از محرمالحرام حسینی، شعری میخوانیم از خانم #وحیده_گرجی که به طفل شیرخوار صحرای کربلا تقدیم شده است)
◾️فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
دردی عمیق در رگ من تیر میکشد
من را برای ذبح عظیم انتخاب کن
«هل من معین» توست که لبیک میدهم
«اَمَّن یجیب»های مرا مستجاب کن
من روی دستهای تو قد میکشم، پدر
از این به بعد روی نبردم حساب کن
داغ جوان چه زود تو را پیر کرده است
با خون من محاسن خود را خضاب کن
گهواره هم که تاب ندارد بدون من
فکری به حال خاطرههای رباب کن
وقتش رسیده نیزۀ خود را علم کنند
هفتاد و دومین غزلت را کتاب کن
#ادبیات_عاشورایی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻نقد و بررسی داستان «تیلۀ آبی» از #محمدرضا_صفدری
(مشروح ششمین جلسه #ایران_سرزمین_اسطوره با حضور #مجید_قیصری در #یکشنبه_های_داستان شهرستان ادب)
▪️ «...قیصری خاطرنشان کرد: این داستان نه به دلیل اقتباس از یک افسانه، بلکه از این جهت اسطوره خوانده میشود که دربارۀ تمایل انسان به برقراری ارتباط با موجودات فراطبیعی سخن گفته است. این ارتباط یک الگوی تکرارشونده است که در فرهنگ ما در قالب چلهنشینیها برای ارتباط با این موجودات و دیگر قالبها وجود دارد و بهحتم در سایر جوامع نیز همین الگو به شیوهای دیگر در جریان و در حال تکرار است.
یکی از حاضران از آقای قیصری دربارۀ معنای لغوی افسانه و اسطوره که قبلتر مطرح شد، سؤال کردند و قیصری پاسخ داد: افسانه ساخت بشر عادی است و آرزوها و امیال ماست که آن را به روایت تبدیل میکنیم و ممکن است از بین بروند؛ زیرا آمال آدمی تغییر میکند، اما ریشۀ اسطوره مشخص نیست و به قبل از تاریخ ارجاع داده میشود و زمان خاصی ندارد...»
ادامۀ این گزارش را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10981
☑️ @ShahrestanAdab
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻صدای متمایز شعر عاشورایی
در عصر انقلاب اسلامی
▪️این تیزر با خوانش سطرهایی از اشعار آیینی #علی_معلم_دامغانی، #قادر_طهماسبی، #زکریا_اخلاقی و #مرتضی_امیری_اسفندقه همراه است.
گویندگان به ترتيب خوانش:
#مرضیه_رحیمی
#محمد_نقیان
#محمد_حسین_موسوی_تبار
#المیرا_شاهان
با پرونده #ادبیات_عاشورایی سایت #شهرستان_ادب و #رادیو_شعر_و_داستان همراه باشید :
ShahrestanAdab.com
@poemstoryradio
☑️ @ShahrestanAdab
🔻يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ
(در هشتمین روز از محرمالحرام حسینی، شعری میخوانیم از خانم #زهرا_بشری_موحد در رثای حضرت #علی_اکبر علیهالسلام)
◾️پیچید دربین عبایش جسم اکبر را
"یا ایها المزّمّل"ی عین پیمبر را
صورت به صورت آیههایش را تلاوت کرد
از بای بسم الله تا لبخند آخر را
دارد تمنا میکند از چشم خونینش
یک پلک، یک گوشه و یا یک ناز دیگر را
شان نزول لحظهی "امن یجیب" این جاست
اینجا که میبوسد لبش، لبهای مضطر را
مانده است برگرداند از میدان شهیدش را
یا نه! بگیرد زیر بازوهای خواهر را
زینب که روی نیزه هفتاد و دو سر دیده است
در کودکی تشییع مفقودالاثر دیده است
#ادبیات_عاشورایی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«وداع با علی اکبر» به روایتِ #سیدمهدی_شجاعی | از کتاب #پدر_عشق_و_پسر
(بیستوهشتمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب)
▪️«اما...اما کاش بوی به وقت لباس رزم پوشاندن علی.
داماد را اینطور به حجله نمیفرستند که امام علی اکبر را مهیای میدان میکرد. با چه وسواسی هدیهاش را برای خود آذین میبست. صحابی همه رفته بودند. یک به یک آمده بودند اذن جهاد گرفته بودند و رفته بودند. امام خود مهیای میدان شده بود. اهل بیت و بنی هاشم پروانهوار گردش حلقه زده بودند و هریک به لحن و تعبیر و بیانی جان خویش را سد راه او کرده بودند و او را از رفتن باز داشته بودند. او اما نزدیکترین، محبوبترین و دوستداشتنیترین هدیه را برای این مرحله از معاشقه با خدا برگزیده بود...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/10994
#ادبیات_عاشورایی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻فراخوان پنجمین #چالش_شعر_کوتاه
(با موضوع عاشورا و ایام عزای #امام_حسین علیهالسلام)
▪️در «چالش شعر کوتاه» هربار یکی از پروندههای سایت یا رویدادهای مهم ادبی یا اجتماعی جهان فارسی را بهانهای برای سرایش و خوانش شعر میکنیم
اکنون در پنجمین چالش ادبیاتی شهرستان ادب به بهانه ایام عزای امام حسین علیهالسلام از شما دعوت میکنیم تکبیت، دوبیتی، رباعی و شعر نوی کوتاه خود یا دیگران را (با ذکر نام شاعر) با موضوع عاشورا
و ایام عزای امام حسین علیهالسلام برای ما بنویسید.
گزیدهای از بهترینهای این چالش در سایت شهرستان ادب نیز منتشر میشود.
🔸شعرهای کوتاهی که به نظرتان زیباست را در بخش کامنتهای همین مطلب در سایت شهرستان ادب یا به نشانی ادمین کانال تلگرام (@shahrestaneadab) برای ما بنویسید.
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10995
#ادبیات_عاشورایی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻کنار علقمه
(با عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن شب تاسوعای حسینی و گرامیداشت مقام #حضرت_ابالفضل علیهالسلام شما را به خواندن شعری از #حسین_دارند دعوت میکنیم)
◾️دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
بُرد بلند شرقی پیشانیات به روز
خورشید را به كوچۀ بن بست میكشید
دست هزار عاطفه در كارگاه عشق
هر جلوه را به نام تو دربست میكشید
عاشقترین، قشنگترین، باوفاترین
انگار هر چه درخور عشق است میكشید
امّا...كنار علقمه دستان روزگار
تصویر یک شجاعت بیدست میكشید...
مشکِ پر آبِ چشم مرا ریخت بر زمین
تیری که خصم خونی بدمست میکشید
خون میگرفت صورت عباس و او هنوز
شرمنده، كز برادر خود دست میكشید
☑️ @ShahrestanAdab
🔻نقد و بررسی داستان «رمی» از #عباس_معروفی
(مشروح هفتمین جلسه #ایران_سرزمین_اسطوره با حضور #مجید_قیصری در #یکشنبه_های_داستان شهرستان ادب)
▪️ «...هرچند داستان، آبشخور اسطورهای دارد، اما از نظر بنده معروفی یکرویکرد روانشناختی را هم در داستانش مطرح کرده است مانند حضور پررنگ کودکی راوی. در داستان معروفی وسوسهکننده، راوی است و مورد امتحانشده، بازوی زن است که مایۀ وسوسۀ مرد شده و در نهایت مرد را تبدیل به شیطان میکند تا حاجیان به سمت او سنگ پرتاب کنند. بهنظر میآید میان آثار بررسیشده در این کارگاه، این داستان سادهترین الگو را دارد و معروفی در رمانهای #سمفونی_مردگان و #فریدون_سه_پسر_داشت که براساس الگوهای اسطورهای تألیف شدهاند، موفقتر عمل کرده است...»
🔗 ادامۀ این گزارش را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/10998
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«عباسِ حسین» به روایتِ #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد | از کتاب #ماه_به_روایت_آه
(بیستونهمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب)
▪️«من به اقتضای غلامی بیبی رباب و بانو سکینه، کنار اسب پدرتان ایشان را همراهی میکردم. سکینه خردسال که میکوشید از تمامی امکانات و مواهب همراهی با عموی مهربان و فرمانپذیر بهره ببرد، لحظهای از پرسش و درخواست و قول گرفتن برای خرید در بازارهای مکه باز نمیایستاد و عباس با حوصله و تحملی شگفت توام با مهربانی و عشق و احترام، صبورانه به پرسشها و درخواستها پاسخ میگفت.
در همان لحظات بانویم سکینه پرسشی کرد که من نیز همواره مایل به دانستن جواب آن بودم ولی از پرسیدن آن شرم داشتم...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/10997
#ادبیات_عاشورایی
☑️ @ShahrestanAdab