انا لله و انا الیه راجعون
دکتر احمد توکلی درگذشت
شهرستان ادب ضمن تسلیت به مردم ایران و به ویژه زهیر توکلی عزیز، آرامش و همنشینی با اولیای خدا را برای آن بزرگوار و صبر و سلامت را برای بازماندگان آرزومند است.
@shahrestanadab
ما زنده بودیم
همچون گیاه دانه در خاک
قد کشیدیم مثل نیزارهای عرب
مثل یالهای اسبان جنگی
یاد گرفتیم
سریع باشیم مثل فشنگ
جهنده مثل نارنج
جنگنده مثل آتش تیانتی
دور از دسترس مثل رؤیا
پس شعر شدیم
در رگهای روزنامه ها
و دهان جویباری روان که در خیابان فریاد میزد:
فلسطین!
#علی_داودی
#غزه
@shahrestanadab
اشک است و عطش، نشان تو، ای غزه
جانم به فدای جان تو، ای غزه
ای کاش دلم خوشهای از گندم بود
در دست گرسنگان تو، ای غزه
#میلاد_عرفانپور
#غزه
@shahrestanadab
C
D
DVD
LCD
LSD
LG
حروف قطعهقطعه نازل میشوند
حروف قطعهقطعهمان میکنند
ما آدمهای مقطّعهایم
محصول نسل جدید رایانههای Microsoft
و Ford خدای عصر جدید،
پیامبرانش را
با پیامهای بازرگانی به سوی ما میفرستد:
«C
D
DVD
LCD
LSD
LG
ما شما را بیهوده زنده نمیگذاریم
شما زندهاید
تا با Liberal democracy تفاوت را احساس کنید
زندگی دکمۀ بازگشت ندارد
اما هرگاه میلمان بکشد
دکمههای مرگتان را میفشاریم
پس آیا نشانههای ما را در هیروشیما نمیبینید؟
آیا عبرت نمیگیرید از ویتنام؟
از عراق و افغانستان؟
این است عطای Leviathan:
آزادی به قیمت امنیت
مغز در مقابل شکم
نفت در برابر غذا
ما شما را بیهوده زنده نمیگذاریم
شما زندهاید تا خرید کنید...»
#علیمحمد_مؤدب
#سفر_بمباران
#مرگ_بر_آمریکا
#مرگ_بر_اسرائیل
@shahrestanadab
قاب پایانی جلسهٔ ۸ مرداد
چهارشنبههای شعر، خانهٔ بهار
#چهارشنبههای_شعر
#شهرستان_ادب
@shahrestanadab
نشست «عصر اثر» با نقد و بررسی کتاب «آنجا» نوشته تیمور آقامحمدی، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴ در شهرستان ادب تهران برگزار میشود.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، نشست نقد و بررسی کتاب «آنجا» اثر تیمور آقامحمدی از انتشارات سوره مهر، روز دوشنبه ۱۳ مرداد ماه ساعت ۱۷ در شهرستان ادب برگزار خواهد شد.
در این مراسم، سیدجواد میری، مجید قیصری و محمدقائم خانی به عنوان میهمانان ویژه حضور خواهند داشت و به تحلیل و بررسی این اثر خواهند پرداخت.
علاقهمندان میتوانند برای شرکت در این نشست ۱۳ مردادماه ساعت ۱۷ به نشانی تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از سهراه طالقانی، روبروی سینما صحرا، پلاک ۱۶۸، طبقه چهارم مراجعه کنند.
حضور در این نشست ادبی برای عموم آزاد است و ورود به آن بدون نیاز به ثبتنام امکانپذیر خواهد بود.
@shahrestanadab
شهرستان ادب
* جان برادر کجاستی؟ *
ایام سالگرد محمدسرور رجایی است. یاد عکسی از جوانیهای او افتادهام که یک اسلحه سنگین را قلمدوش کرده و در دشت و کوه افغانستان دارد پیش میرود. تضاد عکس برایم زیبا بود و در ذهنم مانده. مرد فرهنگ و اسلحه به دوشی؟! خیلی زود فهمیده بود اسلحه او قلمش است. برای پیدا کردن محتواهایی مربوط به او توی گوشی اسمش را چک میکنم. چیزی دستم را نمیگیرد. شاید به خاطر سرقت گوشیام در سال ۱۴۰۰، دقیقاً در روز فوت پدرم. چه سالی بود ۱۴۰۰، سرور ۷ مرداد رفت، حاج حیدر ۱۹ شهریور و پدرم ۲۰ شهریور. گرچه که بعدش ۱۴۰۳ روی دست او بلند شد.
در ذیل آیدی «بله» سرور با عکسی از کتاب «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» نوشته مدتها پیش اینجا بوده. مدتها پیش؟ هنوز هم فکر میکنم پیش ماست. اما اگر بود شاید این روزها تا حالا به قول خود بچههای مهاجر «رد مرز» شده بود. و حتماً کاری میکرد. حتماً مظلومانه و بیهیاهو از خونشریکی میگفت و در فضای امروز تأثیر میگذاشت. مظلوم بود، مخلص بود، کمخرج بود، مؤثر و مفید بود، پر کار بود. باید حرفهایم را درباره او جمعوجور کنم و بگویم.
بیش از دو سال به طور مداوم روز در میان برای روزنامه شهرآرا (در دوره سردبیریام) یادداشت نوشت. دقیق و منظم، شاید نزدیک به ۳۰۰ یادداشت. تنوع و گستردگی فعالیتها و علایق او در این یادداشتها نمایان است و چه خوب شد که در مجموعهای توسط پژمان عرب گردآوری شد.
دلم برایت تنگ میشود آقای محمدسرور رجایی عزیز. دوباره به آیدی سرور در «بله» میروم، خالی است، عکس اسلحه به دوشاش را پیدا نکردم. عکس طرح جلد کتاب «خون شریکی» که سرور عکس امام را در آغوش دارد پیدا میکنم. دارد به من لبخند میزند. در آیدی بله نوشته «با زدن روی استیکر بالا میتوانید به محمدسرور رجایی سلام کنید». میزنم روی استیکر و مثل صحبتهای پشت تلفنمان میگویم:
سلام آقا سرور، جوری؟ بخیری؟ تیاری؟ جان مان تو جور است؟ جان برادر کجاستی؟
و باز میگویم: الحمدلله آنجا که دیگر از رد مرز خبری نیست؟ دقیقاً کجا هستی؟ در دشت لیلی یا جزیره مجنون؟ حتماً میدانی در جنگ ۱۲ روزه اخیر هم شهید افغانستانی داشتهایم. و حتماً غصه میخوری که خیلیها این را هم مثل سه هزار شهید افغانستانی دفاع مقدس ۸ ساله نمیدانند. باید برای چاپ جدید کتابت را به روز کنی آقا سرور. هر کجا هستی سلام ما را به شهدا برسان.
@Roonas
روزنوشتههای امیر سعادتی
غم خوردم و غم خوردم و غم خوردم و… سیرم
از زندگی دلخستهام، از مرگ دلگیرم
باری نداده باغ زیتونم به جز اندوه
برگی نمانده در نهالستان انجیرم
روزی هزاران بار _بی ارفاق_ میگریم
روزی هزاران بار _بی اغراق_ میمیرم
آنسو جوانم ارباً اربا میرود از دست
اینسو تلظی میکند نوزادِ بیشیرم
تیغ عطش میبُرّد اما کُند و با سختی
مشتاق مرگی تیزتر با ترکش و تیرم
غمسرنوشتم سرخ… پیشانینوشتم سرخ…
روز ازل با خون رقم خوردهست تقدیرم
همصحبت پیغمبران بودم تمام عمر
کی روح شیطان میتواند کرد تسخیرم؟
فردا که اسمم شد «شهید تازهٔ غزه»
زل میزنی از صفحهٔ گوشی به تصویرم
#فاطمه_عارفنژاد
#فلسطین | #غزه
@fatemeh_arefnejad
@shahrestanadab
دوشنبه، ۲۰ مرداد ۱۴۰۴
افتتاحیهٔ انجمن شعر دختران بهار
ویژهٔ بانوان و با دبیری اکرمالسادات هاشمیپور
#دختران_بهار
#انجمن_شعر
@shahrestanadab