eitaa logo
شهرستان ادب
1.5هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
371 ویدیو
8 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
انا لله و انا الیه راجعون دکتر احمد توکلی درگذشت شهرستان ادب ضمن تسلیت به مردم ایران و به ویژه زهیر توکلی عزیز، آرامش و هم‌نشینی با اولیای خدا را برای آن بزرگوار و صبر و سلامت را برای بازماندگان آرزومند است. @shahrestanadab
ما زنده بودیم هم‌چون گیاه دانه در خاک قد کشیدیم مثل نیزارهای عرب مثل یال‌های اسبان جنگی یاد گرفتیم سریع باشیم مثل فشنگ جهنده مثل نارنج جنگنده مثل آتش تی‌ان‌تی دور از دسترس مثل رؤیا   پس شعر شدیم در رگهای روزنامه‌ ها و دهان جویباری روان که در خیابان فریاد می‌زد: فلسطین! @shahrestanadab
اشک است و عطش، نشان تو، ای غزه جانم به فدای جان تو، ای غزه ای کاش دلم خوشه‌ای از گندم بود در دست گرسنگان تو، ای غزه @shahrestanadab
C D DVD LCD LSD LG حروف قطعه‌قطعه نازل می‌شوند حروف قطعه‌قطعه‌مان می‌کنند ما آدم‌های مقطّعه‌ایم محصول نسل جدید رایانه‌های Microsoft و Ford خدای عصر جدید، پیامبرانش را با پیام‌های بازرگانی به سوی ما می‌فرستد: «C D DVD LCD LSD LG ما شما را بیهوده زنده نمی‌گذاریم شما زنده‌اید تا با Liberal democracy تفاوت را احساس کنید زندگی دکمۀ بازگشت ندارد اما هرگاه میل‌مان بکشد دکمه‌های مرگ‌تان را می‌فشاریم پس آیا نشانه‌های ما را در هیروشیما نمی‌بینید؟ آیا عبرت نمی‌گیرید از ویتنام؟ از عراق و افغانستان؟ این است عطای Leviathan: آزادی به قیمت امنیت مغز در مقابل شکم نفت در برابر غذا ما شما را بیهوده زنده نمی‌گذاریم شما زنده‌اید تا خرید کنید...» @shahrestanadab
چهارشنبه‌های شعر شهرستان ادب ۸ مرداد ۱۴۰۴ از ساعت ۱۶:۳۰ الی ۱۹ دبیر جلسه: دکتر علی داودی با حضور استاد علی‌محمد مودب و نگاهی به شعر و زندگی ملک‌الشعرا بهار نشانی: خیابان طالقانی، خیابان ملک‌الشعرا بهار، بن‌بست گوهر، پلاک ۴، خانه بهار
قاب پایانی جلسهٔ ۸ مرداد چهارشنبه‌های شعر، خانهٔ بهار @shahrestanadab
نشست «عصر اثر» با نقد و بررسی کتاب «آنجا» نوشته تیمور آقامحمدی، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴ در شهرستان ادب تهران برگزار می‌شود. به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، نشست نقد و بررسی کتاب «آنجا» اثر تیمور آقامحمدی از انتشارات سوره مهر، روز دوشنبه ۱۳ مرداد ماه ساعت ۱۷ در شهرستان ادب برگزار خواهد شد. در این مراسم، سیدجواد میری، مجید قیصری و محمدقائم خانی به عنوان میهمانان ویژه حضور خواهند داشت و به تحلیل و بررسی این اثر خواهند پرداخت. علاقه‌مندان می‌توانند برای شرکت در این نشست ۱۳ مردادماه ساعت ۱۷ به نشانی تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از سه‌راه طالقانی، روبروی سینما صحرا، پلاک ۱۶۸، طبقه چهارم مراجعه کنند. حضور در این نشست ادبی برای عموم آزاد است و ورود به آن بدون نیاز به ثبت‌نام امکان‌پذیر خواهد بود. @shahrestanadab
شهرستان ادب
* جان برادر کجاستی؟ * ایام سالگرد محمدسرور رجایی است. یاد عکسی از جوانی‌های او افتاده‌ام که یک اسلحه سنگین را قلمدوش کرده و در دشت و کوه افغانستان دارد پیش می‌رود. تضاد عکس برایم زیبا بود و در ذهنم مانده. مرد فرهنگ و اسلحه به دوشی؟! خیلی زود فهمیده بود اسلحه او قلمش است. برای پیدا کردن محتواهایی مربوط به او توی گوشی اسمش را چک می‌کنم. چیزی دستم را نمی‌گیرد. شاید به خاطر سرقت گوشی‌ام در سال ۱۴۰۰، دقیقاً در روز فوت پدرم. چه سالی بود ۱۴۰۰، سرور ۷ مرداد رفت، حاج حیدر ۱۹ شهریور و پدرم ۲۰ شهریور. گرچه که بعدش ۱۴۰۳ روی دست او بلند شد. در ذیل آیدی «بله» سرور با عکسی از کتاب «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» نوشته مدتها پیش اینجا بوده. مدتها پیش؟ هنوز هم فکر می‌کنم پیش ماست. اما اگر بود شاید این روزها تا حالا به قول خود بچه‌های مهاجر «رد مرز» شده بود. و حتماً کاری می‌کرد. حتماً مظلومانه و بی‌هیاهو از خون‌شریکی می‌گفت و در فضای امروز تأثیر می‌گذاشت. مظلوم بود، مخلص بود، کم‌خرج بود، مؤثر و مفید بود، پر کار بود. باید حرفهایم را درباره او جمع‌وجور کنم و بگویم. بیش از دو سال به طور مداوم روز در میان برای روزنامه شهرآرا (در دوره سردبیری‌ام) یادداشت نوشت. دقیق و منظم، شاید نزدیک به ۳۰۰ یادداشت. تنوع و گستردگی فعالیت‌ها و علایق او در این یادداشت‌ها نمایان است و چه خوب شد که در مجموعه‌ای توسط پژمان عرب گردآوری شد. دلم برایت تنگ می‌شود آقای محمدسرور رجایی عزیز. دوباره به آیدی سرور در «بله» می‌روم، خالی است، عکس اسلحه به دوش‌اش را پیدا نکردم. عکس طرح جلد کتاب «خون شریکی» که سرور عکس امام را در آغوش دارد پیدا می‌کنم. دارد به من لبخند می‌زند. در آیدی بله نوشته «با زدن روی استیکر بالا می‌توانید به محمدسرور رجایی سلام کنید». می‌زنم روی استیکر و مثل صحبت‌های پشت تلفن‌مان می‌گویم: سلام آقا سرور، جوری؟ بخیری؟ تیاری؟ جان‌ مان تو جور است؟ جان برادر کجاستی؟ و باز می‌گویم: الحمدلله آنجا که دیگر از رد مرز خبری نیست؟ دقیقاً کجا هستی؟ در دشت لیلی یا جزیره مجنون؟ حتماً می‌دانی در جنگ ۱۲ روزه اخیر هم شهید افغانستانی داشته‌ایم. و حتماً غصه می‌خوری که خیلی‌ها این را هم مثل سه هزار شهید افغانستانی دفاع مقدس ۸ ساله نمی‌دانند. باید برای چاپ جدید کتابت را به روز کنی آقا سرور. هر کجا هستی سلام ما را به شهدا برسان. @Roonas روزنوشته‌های امیر سعادتی
غم خوردم و غم خوردم و غم خوردم و… سیرم از زندگی دلخسته‌ام، از مرگ دلگیرم باری نداده باغ زیتونم به جز اندوه برگی نمانده در نهالستان انجیرم روزی هزاران بار _بی ارفاق_ می‌گریم روزی هزاران بار _بی اغراق_ می‌میرم آن‌سو جوانم ارباً اربا می‌رود از دست این‌سو تلظی می‌کند نوزادِ بی‌شیرم تیغ عطش می‌بُرّد اما کُند و با سختی مشتاق مرگی تیز‌تر با ترکش و تیرم غم‌سرنوشتم سرخ… پیشانی‌نوشتم سرخ… روز ازل با خون رقم خورده‌ست تقدیرم هم‌صحبت پیغمبران بودم تمام عمر کی روح شیطان می‌تواند کرد تسخیرم؟ فردا که اسمم شد «شهید تازهٔ غزه» زل می‌زنی از صفحهٔ گوشی به تصویرم | @fatemeh_arefnejad @shahrestanadab
دوشنبه، ۲۰ مرداد ۱۴۰۴ افتتاحیهٔ انجمن شعر دختران بهار ویژهٔ بانوان و با دبیری اکرم‌السادات هاشمی‌پور @shahrestanadab