eitaa logo
شهرستان ادب
1.5هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
371 ویدیو
8 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸درخت خسته (شعری از زنده‎یاد ) 🔹حلاج انگور بود پس از درخت دارش چیدند تا وعده‌اش شراب فراهم شود تاریخ عشق و شورش اندیشه را در عصر جهل هار... عین‌القضات سیب سرخ جوانی بود پس از درخت دارش چیدند تا قصۀ گناه - آمیزش تلخی و شیرینی - در چرخه‌های شعر بگردد... تا ما... امروز نیز با هر فشار ماشه حلاج و عین القضات‌ها مانند برگ پاییزی از شاخسار مصرع‌ها می‌افتند تا... آه ای درخت خسته همسایۀ قدیم سبز تو باز میوه می‌دهی؟ ☑️ @ShahrestanAdab
🔸دریغ است ایران که ویران شود (نگاهی به رمان تاریخی اثر به قلم ) 🔹«...نثری در هفده سالگی و در عهد قاجار اراده می‌کند در تاریخ یک گام بلند به عقب بردارد و مقطعی را روایت کند که در اواخر حکومت صفویه است و شاه سلطان حسین چون حاکمان پیش و پس از خود گرفتار فساد و ناکارآمدی است. مملکت گرفتار آشفتگی و فقر و خیانت است و در این میانه به مدد ضعف درونی است که اجنبی جرأت دست‌درازی می‌یابد. لشکر عظیم عثمانی به رهبری احمدپاشا از بغداد به‌طرف غرب ایران هجوم آوردند و گروه وسیعی از مردم و سکنه همدان را قتل‌عام کردند. هرچند واکنش مردم همدان در قبال این حمله مقاومت تا پای جان بوده؛ اما نویسنده قصه این مقاومت را هم در بستری عاشقانه نوشته است. شیخ‌موسی‌نثری با سبک نگارشی نادر (در نوع خودش) عشق و حماسه را به هم گره می‌‌زند...» 💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11748 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com/تاریخ-عبرت ☑️ @ShahrestanAdab
🔸 «سپید دندان حس ششم دارد!» به روایت | از کتاب 🔹 «گری‌بیور نمی‌خواست سگش را بفروشد. از راه تجارت به قدر کافی پول در آورده بود. برای همین احتیاجی به پول نداشت. درثانی سپید دندان حیوان با ارزشی بود. در تمام مکنزی و یوکان سگی مثل او پیدا نمی‌شد. سپید دندان حیوانی قوی بود و مثل آدم‌ها که پشه‌ها را می‌کشند، سگ‌های دیگر را می‌کشت. با این همه بی‌یوتی اسمیت با خلق و خوی سرخ‌پوست‌ها آشنا بود. این بود که بیش‌تر وقت‌ها به چادر گری‌بیور سر می‌زد و برایش بطری‌بطری نوشیدنی می‌برد، اما نوشیدنی عطش را زیاد می‌کند. گری‌بیور هم بدجوری به نوشیدنی عادت کرد. هر چه پول از راه فروش پالتوی پوست و دستکش و کفش چرمی به دست آورده بود خرج این راه کرد. برای همین روز به روز بداخلاق‌تر می‌شد...» 💠 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11743 🔹چهل‌وهفتمین صفحه از ☑️ @ShahrestanAdab
23.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعر و تماشا 🔸شعرخوانی سید در مدح سلام‌الله‌علیها 🔹اردوی ، اسفندماه ۱۳۹۷ 🔹در آسمان ملائکهٔ خوش ذوق شهر بهشت را که بنا کردند اول به سوی صحن و سرای تو چندین هزار پنجره وا کردند مشتی ستاره از فلک آوردند در سفره‌های ما نمک آوردند بس که بهار از فدک آوردند در شهر قم مدینه به پا کردند با چشم‌های غرق عطش دیدیم گنبد درون آینهٔ حوض است آن کاسه‌های پر از خورشید سیرابمان از آب طلا کردند مُلاحسین مولویِ مداح همراه شمس و عاصی و خورشیدی از بس که بوده‌اند نمک‌گیرت در هر مقام شور به پا کردند صحن عتیق و جلوه دیرینش با چلچراغِ خوشه پروینش این‌ها به اتفاق مضامینش پروانه را مدیحه‌سرا کردند ما قاصریم وصف تو را وقتی امثال مرعشی و بروجردی یک عمر روزه‌های معطر را با بوسه بر ضریح تو وا کردند تکرار فاطمه است عبور تو، توصیف زینب است مرور تو معصومه نام داشت حضور تو، اما تو را کریمه صدا کردند ای تا همیشه کار تو کارستان اثبات کرده شوکت تو هر آن هرگز نکرده‌اند همه مردان کاری چنان که فاطمه‌ها کردند ☑️ @ShahrestanAdab
🔸کنگره بین‌المللی شعر «انتقام سخت» با موضوع خون‌خواهی شهیدان و برگزار می‌شود 💠 shahrestanadab.com/Content/ID/11750 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸پروندۀ در سایت شهرستان ادب گشایش یافت 🔹در تاریخ خرد ایران، علم،‌ تصویری حماسی دارد. این هیبت در شعر «ناصرخسرو» خاصه در بیت «درخت تو گر بار دانش بگیرد / به زیر آوری چرخ نیلوفری را» هویداست. این ایده البته بارها تکرار شده است مثلاً در آغاز «مرزبان‌نامه»، مقدمه‌ای که بوذرجمهر بر «کلیه و دمنه» نوشته و فقره بردار کردن حسنک وزیر در «تاریخ بیهقی». فاجعه‌ای که در آبسرد دماوند رخ داد، گذشته از زشتی و زبون‌اندیشی دشمن ایران، بار دیگر صورت حماسی علم را نشان داد. سایت شهرستان ادب با تسلیت این ضایعه به ملت ایران و جامعۀ علمی، برای ادای دین پرونده‌ای در همین باره می‌گشاید تا تجربۀ ادبی ما از ماجرای رخ داده ثبت شود. 💠 برای مطالعۀ مطالب این پرونده به صفحۀ اختصاصی آن در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید: shahrestanadab.com/شهید-محسن-فخری-زاده ☑️ @ShahrestanAdab
🔸داغ تازه (شعری از در پروندۀ ) 🔹غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ در این زمانه مرگ سفید مرگی سرخ! در این زمانۀ منع عبور و منع مرور خوشا گشایش راهی چنین به قلعۀ نور شکست صولت سرما... مگر بهار شده‌ست؟ که باز دامن البرز لاله‌زار شده‌ست چه شعله‌ای‌ست چنین پر شرر دماوندا! چه آتشی‌ست تو را در جگر دماوندا! چقدر لاله دمیده‌ست... داغ تازۀ کیست؟ گدازه‌های پراکندۀ جنازۀ کیست؟! چه سرخ می‌شکفد آتش سرازیرت گدازه‌های تن آرش کمانگیرت تو کوه نور شدی... تو حرا شدی کم‌کم دهان گشوده به إقرأ و ربک الأکرم «احد» شدی تو و رقصید «هند» و عصیانش که بر کشد جگر حمزه را به دندانش فغان اگر نرمانیم بدسگالان را برادران سگ زرد را... شغالان را به قاتل تو چه پیغامی و چه پسغامی؟! سخن مباد مگر دشنه‌ای و دشنامی ☑️ @ShahrestanAdab
🔸ششمین نشست «از هندوکش تا البرز» به صورت مجازی برگزار می‌شود 🔹سه‌شنبه ۱۱ آذر‌ماه ششمین برنامه از سلسله نشست های با حضور داستان نویسان افغانستانی و ایرانی به صورت مجازی برگزار خواهد شد. در این نشست که با هدف همگرایی فرهنگی - ادبی دو ملت ایران و افغانستان برگزار میشود، سه داستان‌نویس افغانستانی ( از کابل، از مشهدمقدس و از مزارشریف) با حضور استاد و به قرائت آثار خود خواهند پرداخت. اجرای این جلسه نیز بر عهده جناب آقای خواهد بود. 💠 این نشست سه‌شنبه ۱۱ آذر ساعت ۱۶ به صورت مجازی به نشانی زیر برگزار خواهد شد: class.shahrestanadab.com/ch/dastan ☑️ @ShahrestanAdab
🔸من ‌زنده‌ام (شعری از تقدیم به در سالروز شهادت ایشان) 🔹در های و هوی باد و در آرامش باران ریشه دواندم از گذشته تا همین الان از گیسوی آشفته‌ام برگی نمی‌ریزد از پیکر من شاخه‌ای نشکسته در طوفان بر شانه‌های خسته‌ام گنجشک‌ها خوابند من کیستم؟ نیمی درختم ، نیمه‌ای انسان حاشا اگر در گوشه‌ای آرام بنشینم فرقی ندارد کنج خانه، گوشۀ زندان در سایه‌ام همسایه‌ها آرام می‌گیرند آرام می‌گیرند از تبریز تا تهران آن‌ها که می‌گفتند می‌مانند، برگشتند (تنها) به پایان می‌رسد این راه بی‌پایان راه پس و پیش مرا بن‌بست می‌بینند این سو به دریا می‌رسم آن سو به کوهستان جمع تبرها، اره‌ها، ارابه‌ها جمع است این سال‌خورده سرو تنها مانده در میدان آتش گرفته نیمی از من در تنور نان آتش گرفته نیمی از من بر سر قلیان من؛ جنگلی از سروهای چکمه پوشیده من زنده‌ام‌، امضا؛ ارادتمند؛ کوچک‌خان ☑️ @ShahrestanAdab
🔹«من بارها به تو گفته‌ام که اگر کسی ادعا کند جیبش پر از پول است خیلی ساده می‌توان تحقیق کرد یا به اثبات رساند: کافی است که پول‌ها را در جیبش به صدا دربیاورد – اگر سکه باشد- یا بیرون بکشد و نشان بدهد. اما آیا ممکن است که کسی قلبش را دربیاورد و به محبوبه‌اش ثابت کند که مالامال از عشق او است؟ برای محبوب گاهی اشاره‌ای هم کافی است و دیگر لازم نیست عاشق زیاد قهرمان بازی دربیاورد.» 🔸، ☑️ @ShahrestanAdab
🔸سه شعر از با ترجمۀ مرگ 🔹در برابر ما مرگ ایستاده است. و سرنوشت ما در دستان خاموش اوست. زمانی که ما با سروری غرور آفرین، شراب سرخ زندگی را بالا می‌گیریم تا از آن جام پرتلالو عرفانی بنوشیم مرگ درحالی که از تمام جست‌وخیزهایمان به وجد آمده تعظیم می‌کند و اشک می‌ریزد. 💠 دو شعر دیگر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11761 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸متافیزیک حضور و رمان تشریف (یادداشتی بر کتاب اثر تازۀ به قلم ) 🔹«...اما آنچه محور اصلی این داستان است این خرده‌فقدان‌ها نیستند بلکه همه این خرده‌غیاب‌ها حول یک غیاب اعظم شکل گرفته‌اند. حول محور غیبت امام و ره‌بر جامعه شیعی. بر اساس نظام ایمانی شیعه منجی آخرالزمان حاضر اما از نظرها غایب است (پارادوکس حضور و غیبت). ظهور او از پس پرده غیبت نیازمند یک طلب، اراده و فعالیت جمعی است. این غیبت در کل تاریخ شیعه علت‌العلل بسیاری از وقایع، انفعال‌ها، فریادها و سکوت‌ها بوده است. بسته به نسبتی که آدمها با این غیبت برقرار می‌کردند و می‌کنند در جایی از تاریخ شیعه می‌ایستند و اثر می‌گذارند و یا تاثیر می‌پذیرند. این غیاب برای هر شیعه‌ای امیدآفرین و محرک بوده. شاید برای همین است که از معدود مذاهب رو به جلو در زمان است و اساساً هیچ‌گاه گرفتار بن‌بست ناامیدی نمی‌شود...» 💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11762 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com/تشریف ☑️ @ShahrestanAdab