🔻رنگینکمان از حلب به دیرالزور
(بخشی از سفرنامه #محمدقائم_خانی در توصیف دشت دیرالزور در سوریه در پرونده #بهاریه)
▪️«از غرب راه افتادیم سمت شرق، از حلب سوی دیرالزور. سفری در دل سفر، از میا نبیابان. بالاسر ابر بود و زیر پا فرش گل. معجزه مخمل سبز بود بادیه! چطور میشود این شدن را مصوّر کرد؟ خب بادیه یعنی شن، خاک، سنگ، گاهی خاربوتهای. کنگر شاهگیاه بیابان است. چه بشود چشمی به جمال گلی روشن شود! اما بعد از سالها قهر، حالا ابر آمده، متراکم و در صف، باریده باریدنی. دوزخ خار و خاشاک را فردوس سبزه و گل کرده. خاکستریخاکی صحرا رفته در پسزمینه و جلا زده به تابلویی رنگ در رنگ. تپهتپه مخمل زرد یا بنفش یا سفید، کشیده روی زمینه سبز چمن. جابهجا ململ سرخ لاله و نارنجی شقایق و سرمهای زنبق کوهی، در کناره یا میانه سبزمخملها، درشت و خودنما چشم را میکشاند سمت خودش. شکن مخملها سایه ساخته بر چمن...»
🔗 ادامۀ این سفرنامه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11558
☑️ @ShahrestanAdab
🔻حقیقت
(شعری از استاد #محمدعلی_بهمنی در پرونده #بهاریه)
▪️تا گِل غربت نرویاند بهار از خاک جانم
با خزانت نیز خواهم ساخت خاک بیخزانم
گرچه خشتی از تو را حتی به رویا هم ندارم
زیر سقف آشناییهات میخواهم بمانم
بیگمان زیباست آزادی ولی من چون قناری
دوست دارم در قفس باشم كه زیباتر بخوانم
در همین ویرانه خواهم ماند و از خاک سیاهش
شعرهایم را به آبیهای دنیا میرسانم
گر تو مجذوب كجا آباد دنیایی من اما
جذبهای دارم كه دنیا را بدینجا میكشانم
نیستی شاعر كه تا معنای حافظ را بدانی
ورنه بیهوده نمیخواندی به سوی عاقلانم
عقل یا احساس حق با چیست؟ پیش از رفتن ایخوب
كاش میشد این حقیقت را بدانی یا بدانم
☑️ @ShahrestanAdab
9.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعرخوانی #علی_داودی
از کتاب #صدای_بهتر_زخم سرودۀ #علیرضا_سمیعی، #انتشارات_شهرستان_ادب در پرونده #بهاریه
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻طور توحید
(شعری از زندهیاد #یاور_همدانی به مناسبت میلاد سرور آزادگان، حضرت #امام_حسین علیهالسلام)
▪️ای تجلیگاه انوار حقیقت خاک تو
در تجلی طور توحید است خاک پاک تو
کعبۀ اهل ولا، ای سرزمین کربلا
توتیای دیدۀ دل خاک تو، خاشاک تو
میزند دل هر چه باداباد در دریای عشق
تشنۀ آب فرات از خاک آتشناک تو
آفتاب از عرش خواهد همچو فرش ره نهد
سر به پای تکسوار چابک و چالاک تو
با فروغ مهر هفتاد و دو خورشیدت به خاک
رنگ میبازد از آفاق انجم افلاک تو
سروران را سروری دارد که دارد بر سر او
تاج «کرَّمنا» به عزت خواجۀ «لولاک» تو
آسمان باید که خون از ابر بارد بر زمین
زانکه در گوش فلک پیچیده شد پژواک تو
رهرو حق از سر اخلاص کی افتد ز پای
برندارد دست تا از حلقۀ فتراک تو
دشت تو گلگشت ما دست و دل از جان شستگان
باغ داغستان لاله، لعلگون از خاک تو
راهی راه رهایی را کجا باک از هلاک
جان هلاک با حقیقت رهرو بیباک تو
در دیار درد و دوری، دیری از غم خون گریست
«یاور» سر در گریبان و گریبان چاک تو
☑️ @ShahrestanAdab
🔻نوجوانی، بهترین زمان برای خواندن رمان است
(#هادی_حکیمیان در گفتگو پیرامون «رمان تاریخی»)
▪️«...فکر میکنم دیدگاه غلط نسبت به درس تاریخ در مدارس و حتی دانشگاه باعث شده که ما به تعریف درستی از رمان تاریخی نرسیم. در دوران تحصیل، اغلب افراد از تاریخ خوششان نمیآید؛ چراکه اینجور جا افتاده که تاریخ بناست به حکام و پادشاهان و نهایتاً شرح جنگهای ایشان بپردازد. درحالیکه این غلط است. تاریخ، شرح زندگی مردمان هر دورهای است؛ کشاورزان، صنعتگران، دبیران، مردمان شهری و روستایی، حتی سربازان گمنام و بینام هر دورهای که بیشترین نقش را در پیشبرد تاریخ داشتهاند. ما بایستی یک تجدید نظر کلی در درسهای تاریخ بکنیم. یک رمان تاریخی مربوط به دوران مغول صرفاً نباید دربارۀ چنگیز یا هلاکوخان باشد، این رمان میتواند شرح زندگانی یک سرباز یا صنعتگر گمنام ایرانی باشد در ری یا اصفهان. بهگمان من برگزاری برخی جلسات بین اساتید تاریخ و رماننویسهای خبره میتواند در این خصوص راهگشا باشد...»
🔗 متن کامل این گفتگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11347
☑️ @ShahrestanAdab
🔻از وادی تخیل به عرصۀ تجربه
(یادداشت #زینب_بردبار بر رمان #باغ_خرمالو در پروندهپرترۀ #هادی_حکیمیان)
▪️«...رمان باغ خرمالو مثل جشنوارهای همۀ طبقات را در خود جا داده است؛ شخصیتها، از دوبچۀ دهاتی تا شاه مملکت به صحنه میآیند و نقش خود را ایفا میکنند. دو تازهنوجوان در روستا با مقامهای رسمی و سنتی سروکله میزنند، سپس همراه ننهکردی که پیرزنی است مانند سایر مادربزرگها بهقصد دیدن شهر، راه میافتند و در مسیر با دوسرباز و راهزنانی برخورد میکنند که نمیتوان گفت چندان حرفهای هستند. در شهر، طبقات مختلف را میبینند و در منزل فرماندار، مقامهای لشکری و کشوری را ملاقات میکنند و سرآخر بهنحو طنزآمیزی دمخور شاه میشوند.
آنچه همۀ اقشار را جمع میکند، نه صفحههایی است که حرفچینی شدهاند و ماجراها، بلکه معلقشدن قدرت است. با تعلیق قدرت، همه میتوانند با هم روبهرو شوند و در شرایط و حتی زمان و مکان مشترک قرار گیرند...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11070
☑️ @ShahrestanAdab
🔻حرم ماه
(شعری از #رضا_قاسمی به مناسبت میلاد #حضرت_عباس علیهالسلام)
▪️صدای چِکچِک باران؛ صدای گریۀ آب است
پس از تو آبی اگر هست هم؛ شبیهِ سراب است
دو قطره ریخت، زمین داغ شد به زلزله افتاد
چرا که داخلِ مشکِ تو آب نیست، شراب است
حرارتِ غمت افتاده است، بر دلِ خورشید
که دردِ دوریات ای ماه، درد نیست، عذاب است
در آسمان؛ «شَرَفُالشّمسی» ای که ماهِ زمینی
برای عکسِ تو آغوشِ پاکِ برکه رکاب است
پناهِ آخرِ من شو؛ پناهگاه، ندارم
چرا که پشتِ سرم هر پلی که بود، خراب است
شب است، اولِ رویای صادقهست، دوباره
که عکسی از حرمِ ماه، روی پنجره قاب است
دوباره پرچمت از راهِ دور، دست تکان داد
سلامهای مرا رقصِ پرچمِ تو جواب است
زبان گرفته زنی در حرم : «بخواب عزیزم»
هنوز، قصهی مشکِ تو لایلایِ رباب است
دوباره دست مرا دادهای به دستِ ضریحت
صدای «اَشهَدُ اَنّ عَلی»ست، آخرِ خواب است
☑️ @ShahrestanAdab
14.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 داستانخوانی #مهدی_زارع
از کتاب #تحریر_دیوانگی، #انتشارات_شهرستان_ادب در پرونده #بهاریه
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
☑️ @ShahrestanAdab
16.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعرخوانی #علیرضا_سمیعی
از کتاب #آنجا_که_نامی_نیست سرودۀ استاد #یوسفعلی_میرشکاک، #انتشارات_شهرستان_ادب در پرونده #بهاریه
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻مکتب صحیفه
(شعری از #نغمه_مستشار_نظامی به مناسبت میلاد #امام_سجاد علیهالسلام)
▪️فصل چهارم است ولی باز هم بهار
تا عصر انتظار از آغاز هم بهار
از کربلا اگر چه دلش آتش است و خون
از خون دل کشیده گل ناز هم بهار
هم دیده است خواهر خود را شکسته دل
هم دیده سر به نیزه اعجاز هم بهار
در مکتب صحیفه اگر درس خواندهای
هم دیدهای هزار گل راز هم بهار
سجاده آسمان شده و پرکشیده است
مرغ بهشت و موسم پرواز هم بهار
☑️ @ShahrestanAdab