🔻نیما یوشیج دوست مخلص شما
(همزمان با زادروز #نیما_یوشیج شاعر بزرگ نوگرا و در تازهترین مطلب از پرونده #شعر_نیمایی شما را به خواندن یک نامه خواندنی و کوتاه از کتاب #نامه_های_همسایه این شاعر بزرگ دعوت میکنیم)
▪️عزیزم!
خلوت اختیار کردهاید و کار میکنید، این توفیقی است هنگامی که با عمل پیوسته باشد. غالباً در شرح حال نویسندگان و شعرا خواندهاید، یا در پی نصایح آنها رفتهاید که خلوت را میستایند. اما این شیوهای برای شهرت است، راهیست برای تجارت که هنر خود را متاع آن قرار میدهند. در قفسه میچینند و مسطورهی آن را به مردم میدهند و رو پنهان میکنند...
اما برای شما این کار از روی صدق و صفاست. من از حالت شوریدگی که دارید و میکاوید که چیزی را پیدا کنید و همیشه میگویید این آن چیز نیست، مطلب را بخوبی دریافتهام. چون هیچ تعصب از روی خودخواهی در شما نیست، پیدا میکنید.
دعای خیر و برکت من همیشه بدرقهی کار شما خواهد بود. با آنکه در نوشتن کاغذ بسیار تنبلم مضایقه در کار نیست، به من کاغذ بنویسید، در سایهی درختهای آن دهکدهی قشنگ، و به شهر بفرستید. من برای شما جواب خواهم نوشت. روزی همهی اینها در نزد شما کتابی میشود. بدون طمأنینه و طمطراق مطالبی را در آن خواهید یافت که در بسیاری جاها نیافتهاید.
نیما یوشیج دوست مخلص شما هم همینطور بوده است، وقتی که میخواست شاعر باشد، و پس از آنکه در سر زبان ها افتاد خلوت خود را از دست نداد. از همین خلوت تن، به خلوت دل می توان رسید.
منتظر توفیق بیشتر شما هستم.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻بررسی ادبیات در کتاب فارسی سال چهارم ابتدایی
(یادداشتی از #مهدیه_موسی_زاده در صفحۀ چهارم پرونده)
▪️«...حدادی با اشاره به اینکه ما از ادبیات نوین و بهروز در شعر و داستانهای کتاب چیزی نمیبینیم، میگوید: در شرایطی که بچههای ما مدام در رسانهها چیزهای متنوعی میبینند و ادبیات مختلفی میشنوند و از طرفی ادبیاتمان احتیاج به محافظت دارد، این سؤال پیش میآید که چرا به ادبیات صِرف نپرداختهاند و همچنین چرا به موضوعهای روز اجتماعی و مسائلی که کودک دهسالۀ امروز با آن مواجه است اشارهای نشده؟ رویۀ کتاب، خطی است و نقطۀ اوج و فرود در آن نمیبینیم. خیلی از شعرها سالهاست عوض نشده و من در کودکی آنها را در فارسیهای دبستان خواندهام. بیشتر از بیستوپنج سال گذشته، ولی همچنان محتوا همان است. از طرفی حتی داستانها و شعرهای جدیدی که استفاده شده، باز به همان دغدغههای ۲۰سال پیش پاسخ میدهد. کودک بیستسال پیش و امروز شبیه هم نیستند و امکانات برابری ندارند...»
🔗 برای خواندن متن کامل این یادداشت به سایت شهرستان ادب مراجعه کنید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11212
#بررسی_ادبیات_در_کتابهای_درسی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پاییز عزیز منی
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از #کبری_موسوی_قهفرخی بهروز میکنیم. گفتنیست این شعر از کتاب #غروب_پا_به_ماه انتخاب شده است که توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده)
▪️ای کاش دهد دست مجالی که تو باشی
ممکن بشود فرض محالی که تو باشی
سنگی شدم و آب گذشت از سرم اما
گل داد در این سنگ، نهالی که تو باشی
پرسیدهای احوال مرا،ای گلِ حسرت
«آه» است جوابم به سؤالی که تو باشی
در سینۀ من درۀ عشقیست ولی حیف
دلدادۀ کوهست غزالی که تو باشی
پاییز عزیز منی و گوش سپردم
هر قاصدکی را به خیالی که تو باشی
جز غم هنری نیست تو را عشق! ولی باز
ای کاش دهد دست، ملالی که تو باشی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻همزمان با آغاز هفته وحدت و فرارسیدن ایام میلاد پیامبر اسلام #حضرت_محمد مصطفی صلیاللهعلیهوآلهوسلم پرونده تخصصی «عاشقان حضرت محمد در کوچه ادبیات»، پروندهای برای بهترین شعرها و داستانها برای پیامبر اسلام در سایت شهرستان ادب بازگشایی شد
🔸این پرونده در #هفته_وحدت، با شعرها و همچنین داستانهایی در ستایش و توصیف پیامبر اسلام بهروز خواهد شد.
🔗 shahrestanadab.com/پرونده-عاشقان-محمد
#عاشقان_محمد
☑️ @ShahrestanAdab
🔻بررسی ادبیات در کتاب فارسی سال پنجم ابتدایی
(یادداشتی از #عصمت_زارعی در صفحۀ پنجم پرونده)
▪️«...آغاز دهۀ نود با تحول نظام آموزشی، تغییرات اساسی در کتاب درسی، در ساختار و تصویرسازی و محتوا ایجاد شد. در ساختار و ظاهر، حجم کتاب کاهش یافت و تغییراتی چون حذف آموزش مستقیم نکات دستوری و انتقال واژهها به انتهای کتاب و فهم آن در کلیت متن صورت گرفت... برای بیشتر حکایات و داستانها نام نویسنده حک شد و ادبیات معاصر و ادبیات کودک بیشتر به کتاب راه پیدا کرد. یکی از شاخصهای ساختاری کتاب، فصلبندیشدن آن است که تقریباً در تمام پایهها با همان ترتیب تکرار میشود. این کتاب بار دیگر در سال نود و چهار تغییر کرد. اگرچه ساختار همان بود، ولی در شعرها و داستانها با تغییرات بسیاری مواجه هستیم.
غنای بخش داستان کتاب سال نود در ادبیات کهن، متونی از تاریخ بیهقی، بستانالعارفین، قابوسنامه، مثنوی معنوی بود و در ادبیات معاصر حضور نویسندهای چون هوشنگ مرادیکرمانی با داستان "عاشق کتاب" از قصههای مجید و متن و شعر از قیصر امینپور نوید ورود ادبیات تخصصی کودک و ادبیات ناب را میداد؛ البته با تغییر آن در سال نود و چهار این آثار شاخص حذف شد...»
🔗 برای خواندن متن کامل این یادداشت به سایت شهرستان ادب مراجعه کنید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11225
#بررسی_ادبیات_در_کتابهای_درسی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻گزارش به کنسول
(ایام میلاد پیامبر اسلام #حضرت_محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم و دوازدهم تا هفدهم ربیعالاول، به #هفته_وحدت نامگذاری شده است. در این هفته گرامی، سایت شهرستان ادب افتخار دارد داستانی اختصاصی را از #محمدرضا_شرفی_خبوشان نویسنده ارزشمند همروزگارمان تقدیم شما مخاطبان عزیز این سایت کند)
▪️«از دهان یک تفنگ مارتینی زنگزده بیرون آمد؛ گلوله را میگویم. در آن روشنای روز، برق دهانهی لوله را دیدم و آدمی را که یکباره از پشت علفهای بلند کنار دجله بیرون جَست و به همان یکبارگی در علفها محو شد. بر دماغهی کشتی ایستاده بودم و ساحل را نگاه میکردم و گاهی کشتی واماندهی ترکها را که دیگر دودی از دودکشش بیرون نمیآمد و سربازان ترسخوردهی بر عرشه را که کنار توپهای بیکارهاشان تلاش میکردند با چوبهای بلند و رقّتبار کشتی خاموش را بر دجله پیش ببرند و از ما فاصله بگیرند...»
ادامهی این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11228
☑️@ShahrestanAdab
🔻«مسلمانان!» به روایت #محمدحسن_شهسواری | از کتابِ #وقتی_دلی
(سیوپنجمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب به بهانۀ #هفته_وحدت)
▪️«از سالیان بسیار دور عبادتگاهی در اطراف مکه بود که اندک یگانهپرستان مکه که به دین ابراهیم بودند و به آنان حنفی می گفتند، در آن جا خداوند را عبادت می کردند. آن روز چشم همه به در عبادتگاه دوخته شده بود. مصعب در کنار پدرش ناظر این صحنه بود. لحظهای بسیار مهم در تاریخ مکه بود. اگر چه قبایل قول داده بودند هر چه حکم گفت بپذیرند، اما همه می دانستند شخص حكم بسیار مهم است و اگر کسی نباشد که همه بر خرد و بزرگی او صحه بگذارند، باز جنگ و جدال باز خواهد گشت...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11229
☑️ @ShahrestanAdab
🔻بررسی ادبیات در کتاب فارسی سال ششم ابتدایی
(یادداشتی از #احمدرضا_رضایی در صفحۀ ششم پرونده)
▪️«...کتاب با تکهای از گلشنِ راز آغاز میشود. ابیاتی غامض و انتزاعی که فهمش نیازمندِ گذراندنِ لااقل یکی دو واحد عرفانِ نظری است. شما جای معلم، مثلاً در توضیح و تفسیرِ این بیت چه میگویید؟
جهان، جمله، فروغِ نورِ حق دان
حق اندر وی، ز پیدایی است پنهان.
یا کلماتِ ناشناختهای نظیرِ جان، فضل، فیض و تجلی را چگونه معنا میکنید؟ مؤلفینِ محترم برای اینکه از پیچیدگیِ محتوا بکاهند، این کلمات را سَرسَری گرفته و با تسامح از کنارش گذشتهاند. آنها در برابرِ فیض و فضل، بخشش را قرار دادهاند، تجلی را پیدا شدن معنی کردهاند و برای جان نیز هیچ توضیحی نیاوردهاند؛ گو اینکه مسلم میدانستهاند نوجوانِ دوازده ساله معنای جان را حتی در شعری عرفانی میداند و میفهمد. باز هم شما جایِ معلم و دانشآموزِ فلکزده؛ با این ابیات چه میکنید؟
ز فضلش هر دو عالم گشت روشن
ز فیضش خاکِ آدم گشت گلشن
به نزدِ آنکه جانش در تجلی است
همه عالم، کتابِ حق تعالی است...»
🔗 برای خواندن متن کامل این یادداشت به سایت شهرستان ادب مراجعه کنید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11226
#بررسی_ادبیات_در_کتابهای_درسی
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻اقتباس
(پیش از این در پرونده «عاشقان حضرت محمد در کوچه ادبیات»، قصیدهای از #جامی در ستایش پیامبر منتشر کرده بودیم. امروز اما زادروز این شاعر با سالروز میلاد با سعادت پیامبر اسلام #حضرت_محمد مصطفی مصادف شده است. از همین جهت، خوب است که سراغ شعر دیگری از جامی با موضوع پیامبر اسلام برویم. شعری که برگزیدیم یک مثنوی زیباست از هفت اورنگ جامی که شاعر در آن شکایت تلخیها و تباهیهای روزگار را به آستان نبوی میبرد. او در عنوان این ابیات خود نوشته است: «نعت چهارم در اقتباس نور و التماس حضور آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم»)
▪️ای به سراپردهی یثرب به خواب
خیز که شد مشرق و مغرب خراب
رفته ز دستیم برون کن ز برد
دستی و بنمای یکی دستبرد
توبه ده از سرکشی ایام را
باز خر از ناخوشی اسلام را
مهد مسیح از فلک آور به زیر
رایت مهدی به فلک زن دلیر
کاله دجال بنه بر خرش
رو به بیابان عدم ده سرش
افسر ملک از سر دونان بکش
دامن دولت ز زبونان بکش
باز پسان را فکن از پیشگاه
داد ستم کش ز ستم کیش خواه
خامه مفتی که چو انگشت آز
شد ز پی لقمه ربایی دراز
دست سیاست بکش و بشکنش
همچو نی اندر بن ناخن زنش
واعظ پر گو که به پستیست بند
پایه خود کرده ز منبر بلند
چون نه بزرگ است ز شرعش سخن
منبر او بر سر او خرد کن
صومعه را قاعده تازه نه
رخت خرابات به دروازه نه
بدعتیان را ره سنت نمای
عزلتیان را در عزت گشای
خرقه تزویر به صد پاره کن
جان مزور ز تن آواره کن
شعله فکن خرمن ابلیس را
مهره شکن سبحه تلبیس را
گنج تو در خاک نهان دیر ماند
نور تو غایب ز جهان دیر ماند
پرتو روی تو که هست آفتاب
بود ازو کشور دین نور یاب
برق فراقت چو جهانسوز شد
مشعل یارانت شب افروز شد
مشعلشان چرخ چو بی نور کرد
صبح هدی را شب دیجور کرد
ظلمت بدعت همه عالم گرفت
بلکه جهان جامه ماتم گرفت
کاش فتد ز اوج عروجت رجوع
باز کند نور جمالت طلوع
دیده عالم به تو روشن شود
گلخن گیتی ز تو گلشن شود
دولتیان از تو علم برکشند
ظلمتیان رو به عدم در کشند
جامی از آنجا که هوادار توست
روی تو نادیده گرفتار توست
گر لب جانبخش تو فرمان دهد
بر قدمت سر نهد و جان دهد
#عاشقان_محمد
☑️ @ShahrestanAdab
🔻بررسی ادبیات در کتاب فارسی پایه هفتم
(یادداشتی از #المیرا_شاهان در صفحۀ هفتم پرونده)
▪️«آسمانی فراخ و آبیرنگ با دماوندی که گویی در نخستین روزهای بهار است و هنوز ردی از برف زمستانی بر شانههایش دارد همراه با دشتی پر از لالههای سرخِ روییده بر پوستۀ خاک، اولین تصویریست که از کتاب فارسی پایۀ هفتم میبینیم؛ مزین به شعری از محمود کیانوش که به استقبال این بیت مشهور شیخ اجل یعنی "برگ درختان سبز پیش خداوند هوش/ هر ورقی دفتریست معرفت کردگار" رفته و اینطور سروده: "معرفت کردگار/ دیدن این عالم است/ خوب، جهان را ببین/ هرچه ببینی کم است."
این اولین مواجهۀ ما با کتابی است که تفاوتهای بارزی با کتاب پیشین خود یعنی کتاب فارسیِ سال دوم راهنمایی در نظام آموزشی قبلی دارد. بررسی محتوای آموزشی این کتاب در حوزۀ شعر و داستان، موضوعیست که در این گزارش به آن خواهیم پرداخت...»
🔗 برای خواندن متن کامل این یادداشت به سایت شهرستان ادب مراجعه کنید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11227
#بررسی_ادبیات_در_کتابهای_درسی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻از چشم آبان
(شعری از کتاب #چند_باران_بیشتر سروده #امیر_سیاه_پوش)
▪️هرچه میبیند تو را ای ماه تابان بیشتر
میشود این برکه از عشقت پریشان بیشتر
با تو ای دریای آرامش نمیدانم چرا
بیقرارم میکند امواج طوفان بیشتر
دوستت دارم هیاهو! دوستت دارم بهار!
دوستت دارم خدا میداند از جان بیشتر
زود داری از ده ما میروی، آه ای نسیم
کاش میماندی کنارم چند باران بیشتر
کاش میشد باشم ای گل، ساعتی همدوش تو
چند خانه، چند کوچه، یک خیابان بیشتر
فصل گل رفته است اما همچنان دلگرم باش
گاه میتابند دلها در زمستان بیشتر
گاه فروردین ندارد آبرویی در بساط
گاه میبارد بهار از چشم آبان بیشتر
تا مگر خوشبو بماند جان من در این کویر
بایدم باشد تب گل از غم نان بیشتر
☑️ @ShahrestanAdab