کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🌺 به معنای واقعی کلمه، زاهد | شهید محمدرضا زاهدی در کلام سردار حسامزاده 📝 گفتوگوی آقای #علی_اکبر
🌺 به معنای واقعی کلمه، زاهد
1⃣ #قسمت_اول
«آقای زاهدی یکی از کسانی است که در تشکیل یگان رزم و تیپ امام حسین (ع) نقش محوری داشت»
🌷 دوستی و آشنایی من و آقای زاهدی قدمت زیادی دارد. من پیش از انقلاب به سربازی رفتم و در گارد شاه خدمت کردم. پس از انقلاب، عضو کمیته دفاع شهری شدم و در جریان درگیریهای کردستان هم چند باری به آنجا رفتم. اما برادر کوچکترم که آنجا مستقر بود، به شهادت رسید.
🌹 پس از شهادت برادرم، من به جای او عضو سپاه شدم. بعد از این عضویت و جایگیری در منطقه دارخوین، حاج علی زاهدی که از کردستان به جبهه جنوب آمده بود و برادرم را میشناخت، مرا صدا کرد و ما به بهانه برادرم با هم آشنا شدیم.
🔸 در جریان عملیات فرمانده کل قوا و حصر آبادان، برای شناساییهای پیش از عملیات، چند باری راهی گشت اطلاعات عملیات شدم. اما برایم مسئلهای پیش آمد و به اصفهان برگشتم. بعد از عملیات حصر آبادان، حدود سه یا چهار اتوبوس نیرو با خودم همراه کردم و به جبهه برگشتم. آقای زاهدی مرا خواست و گفت:
«این نیروها را تو آوردی؟»
گفتم: «بله».
گفت: «یک گروهان تشکیل بده و خودت هم بالاسرشون، ایسا فرماندهی کن.»
🛡️ ما تا آن زمان تیپ و سازماندهی تیپ نداشتیم. اصلاً هنوز یگان رزم شکل نگرفته بود. حاج علی، #آقای_ردانی_پور و #آقای_خرازی را هم به عنوان فرمانده آن منطقه میشناختیم، نه فرمانده تیپ یا گردان.
🔰 آقای زاهدی یکی از کسانی است که در تشکیل یگان رزم و تیپ امام حسین (ع) نقش محوری داشت. حاج حسین، آقای زاهدی، آقای ردانی پور، #حاج_رضا_حبیبالهی، #آقای_بنی_لوحی و #آقای_صبوری؛ اینها کسانی بودند که تیپ امام حسین (ع) را بنیانگذاری کردند. تا پیش از تشکیل تیپ، ما گروهانهایی داشتیم که به طور مستقل از هم بودند. حتی خیلی از همین فرماندهان سربازی نرفته بودند که سازماندهی نظامی بدانند.
💐 یادم هست حاج علی آقا و حاج رضا و بقیه پشت پنجره میایستادند و به من که از زمان سربازی سازماندهی میدانستم، میگفتند برو نیروهات رو به خط و سازماندهی کن و خودشان از پشت پنجره نگاه میکردند.
✍🏻 برگفته از #ماهنامه_فکه
🎙 راوی: سردار سید مرتضی حسامزاده
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🌹 در حسرت وداع با باکری ماند | شهید محمدرضا زاهدی در کلام همرزم ایشان، آقای مسیح الله توانگر 4⃣ #ق
🌹 در حسرت وداع با باکری ماند
4⃣ #قسمت_چهارم
«روایت عملیات بدر و نقش شهید زاهدی»
❓ این وضعیت روی نبردهای بعدی مثل عملیات بدر هم اثر گذاشت؟
نه اثر نگذاشت. عملیات، مسیر خود را پیش رفت. دو شب مانده به شروع عملیات، با رضایت حاج حسین و هماهنگی #آقای_بنی_لوحی، من رفتم تیپ قمر بنی هاشم (ع). رفتیم پیش حاج علی توی منطقه و ایشان نظارت کرد به شناساییها که مطمئن بشود.
🔻 شد شب عملیات، یعنی ۱۹ اسفند ۶۳ و شروع عملیات. تقریباً ساعت ۱۱ بود که بچه ها زدند به هور. ما هم سوار بر شناور با حاج علی با هم بودیم. رفتیم جلو و عملیات این قدر زیبا انجام و اهداف برای رد شدن از دجله سریع محقق شد که کسی تصورش را نمیکرد. مهمترین محورهای عملیات بدر در منطقه شمالی بود که به لشکرهای امام حسین (ع)، علی ابن ابیطالب (ع) و تیپ قمر بنی هاشم (ع) و ... سپرده شده بود.
🔰 نقش سردار زاهدی در فرماندهی عملیات بدر چگونه بود؟
ما صبح رسیدیم منطقه. بچهها رفتند هدف مورد نظر را گرفتند. ما هم از شناور پیاده شدیم و شناور توی خشکی. یک جایی را درست کردیم. بچههایمان رفتند لب دجله. شب توی دجله آنها هم سنگر ساختند. ما هم به فاصله دو کیلومتری لب هور بودیم.
🔸 این قدر عملیات زیبا بود که آقای محمد علی (عزیز) جعفری آمد توی منطقه و این قدر بوسیدش آقای زاهدی را. گفت: «دستت درد نکنه، چقدر زیبا! اصلاً باور نمی کردم.» خیلی خوشحال بود #آقای_جعفری.
🟤 آقای زاهدی گفت: «ما باید بریم.»
بعد از دجله، یک جاده اتوبان از العماره به بصره بود. این باید قطع میشد و الا تهدید میشد منطقه. آقای زاهدی اصرار کرد
«اجازه بدید ما از رودخونه رد شیم بریم اون طرف و این جا جاده رو بگیریم.»
آقای جعفری گفت: «نه، فعلاً تصمیمی برای این مرحله نیست.»
⚫️ از روز دوم که دشمن فهمید هدف مورد نظر این جاست، از بالا منطقه را شناسایی میکرد. تریلیها و تانکها و کمرشکنها و اینها راه افتادند بروند به طرف شمال منطقه که لشکر امام حسین (ع) رأس کار بود.
📣 به قول آقا رحیم: «این جا تنگه احد است؛ اگر سقوط کند همه جا سقوط میکند» و همین هم شد و ما میدیدیم که تانکها دارند از جلو می روند؛ اما دیگر کار از کار گذشته بود. دیگر نمی شد برویم آن طرف رودخانه. با حسرت فقط نظارهگر بودیم و نمیتوانستیم کاری بکنیم و سلاح پشتیبانی هم زیاد نداشتیم؛ چون نمیتوانستیم آن طرف آب ببریم و سلاح نیمه سنگین مانند خمپاره و این ها موثر نبود.
هر روز با حسرت میگفتیم وای چه خبره؟
چقدر تانک دشمن این جاست!
♦️ این گذشت تا روز پنجم خبردار شدیم دشمن رخنه کرده است و لشكر امام حسین (ع) را زده عقب و کم کم از شمال داشت می آمد به طرف ما.
⏪ ادامه دارد ...
✍🏻 برگفته از #ماهنامه_فکه
🎙 راوی: آقای مسیح الله توانگر
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی