eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
215 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
6 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
4.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من خاف الله، اخاف الله منه کل شی‌ءِِ هرکس از خدا ترسید، خدا همه چیز را از او می‌ترساند... 🍃 (ره) (ره)🏴 @shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹
▪️برای مراسم ارتحال حضرت (ره) با تعدادی از دوستان مشغول آماده کردن شربت و شیرینی بودیم تا از زائران آن بزرگوار پذیرایی کنیم. 🤦‍♂تعدادی از دوستان قصد داشتند خوراکی‌ها را تست کنند تا متوجه طعمشان شوند. اصغر همه ما را به حضرت زهرا (س) قسم داد که این کار را نکنیم. 🌸اصغر گفت : هرکسی الان از این خوراکی‌ها بخورد باید فردا صبح اول وقت در ایستگاه صلواتی حاضر باشد فاتحه‌ای برای امام (ره) بخواند و بعد بخورد. گفتیم : همین الان این کار را می‌کنیم. اصغر جواب داد : امروز فایده‌ای ندارد باید فردا بیایید جهان این همبستگی اسلامی را ببیند. 👌 تمام دغدغه اصغر سربلندی انقلاب و اسلام بود. وب استان ری📲 نشر مجدد به بهانه سالگرد رحلت امام خمینی(ره) @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
❤️🍃 دنبال ڪرد خیلِ غمت اهلِ درد را من ناتوان تر از همه بودم مرا گرفت... . . . 🚩 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
: تڪلیف ماهـا را ؛ حضرت سیدالشهدا معلوم کردہ است در میدان جنگ از قلّت عدد نترسید ، از شهـادت نترسید . . . @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
می گفت : اگر مـا؛ محکم به ولایت فقیه بچسبیم و در تمام کارهایمان، دین را شاخص قرار دهیم بقیه‌ی مسائل حل شدنی است... 🍃 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پخش مستند آقای حمزه 🕊 روایتی از زندگی مدافع حرم شنبه ۱۴ خرداد، ساعت ۱۷:۳۰ شبکه ۳ سیما همزمان با سالروز (ره) و ایام سالگرد شهید معزز @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
❤️🍃 پیش ازین بود هواے دگران در سر من خاک ڪویت ز سرم برد هواے دگران... . . . 🚩 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
: شهادت، گل خوشبو ومعطری است که جز دست برگزیدگانِ خداوند در میان انسان‌ها، به آن نمیرسد و جز مشامِ آنها آن را بو نمیکند. 🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر) #قسمت_سی_و_هفتم بر اثر وزش به نسبت #تند باد و حرکت پر جوش و خ
💠 | (آخر) از دور دروازه ای با سقف شیروانی مانند پیدا بود که خدیجه میگفت از این جا ورودی شهر کربلا می شود. هنوز فاصله زیادی تا دروازه مانده و جمعیت به حدی گسترده بود که از همینجا صف های به هم فشرده ای تشکیل شده و باز زن و مرد از هم جدا شده بودند. دیگر و آسید احمد را نمی دیدم و با مامان خدیجه و سادات هم فاصله زیادی پیدا کرده بودم که مدام خودم را بین می کشیدم تا حداقل مامان خدیجه را گم نکنم. روبروی مان سالن های جداگانه ای برای بازرسی خانم ها و تعبیه شده و به منظور جلوگیری از عملیات های تروریستی، ساک و کوله ها را می کردند. وارد سالن شده و در میان ازدحام زنانی که همه چادر به سر داشتند، دیگر نمی توانستم مامان و زینب سادات را پیدا کنم. چند باری هم صدایشان زدم، ولی در دل همهمه تعداد زیادی و کودک، جوابی نشنیدم. خانمی که بازرسی بود، وقتی دید کیف و ساکی ندارم، عبور داد و به سراغ نفر رفت. اختيار قدم هایم با خودم نبود و با فشار جمعیت از سالن خارج شدم و تا چند متر بعد از دروازه همچنان میان انبوهی از زنان گرفتار شده و هر چه چشم می چرخاندم، مامان خدیجه و زینب سادات را نمی دیدم. بلاخره به هر زحمتی بود، خودم را از میان جمعیت به کناری کشیدم و دیگراز پیدا کردن مامان خدیجه و زينب سادات شده بودم که سراسیمه سرک می کشیدم تا مجید و آسید احمد را ببینم، ولی در تاریکی و زیر نور ضعیف چراغهای حاشیه خیابان، چیزی پیدا نبود که مثل بچه ای که گم شده باشد، کردم. با لب هایی که از ترسی به لرزه افتاده باشد، فقط آیت الکرسی می خواندم تا زودتر یا یکی از اعضای خانواده آسید احمد را ببینم و با چشمان هراسانم بین میگشتم و هیچ کدام را نمی دیدم. ادامه دارد... ✍️نویسنده: @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊