7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 روضه جانسوز دختر شهید خانزاده از زبان صابر خراسانی...
اومد در ماشین و کوبید و گفت آخجون الان بچه ها فکر می کنند منم بابا دارم...💔
یا #حضرت_رقیه (س)🏴
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
💠 کارزار حمایت از زاکانی
🔹 ۱۵۰هزار نفر از شهروندان پایتخت با امضای کارزاری خواستار برکناری "علیرضا زاکانی"، شهردار تهران شدند.
🔹 مهدی چمران: شهردار را شورای اسلامی شهر تعیین میکند، حالا ۱۵۰هزار نفر یا ۵۰هزار نفر یک کارزار را امضا کنند، دلیلی برای تغییر نیست.
✍اگه فکر کردید وقتی کسی مفسدین را افشا کند و بخواهد برای دفاع از ملت در مقابلشان بایستد اما نباید هزینه بپردازد، سخت در اشتباه هستید!
ابتدا بی آبرو میکنند بعد مجبور به برکناری!
بی آبرو میکنند تا درس عبرتی برای سایرین باشد که پا از گلیمشان درازتر نکنند.
زاکانی نظیر ندارد...
🍃زنده باد زاکانی🍃
امضا کنید: کارزار حمایت از شهردار مومن و انقلابی تهران و درخواست ابقاء زاکانی
https://www.karzar.net/135159
الهی حال دلتون قشنگ
عصر زیبایتون بخیر و خوشی
زندگیتون پر از عطر خداوند
لحظه هاتون زیبا
عصرتون زیبا و شاد🍎🍏
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
#بدون_تو_هرگز #دو_اتفاق_مبارک #قسمت_سی_و_چهارم با خوشحالی پیشونیش رو بوسیدم. - اتفاقا به نظر من خیل
#بدون_تو_هرگز
#برای_آخرین_بار
#قسمت_سی_و_پنجم
این بار هم موقع تولد بچه ها علی نبود، زنگ زد، احوالم رو پرسید. گفت فشار توی جبهه سنگینه و مقدور نیست برگرده.
وقتی بهش گفتم سه قلو پسره
فقط سلامتی شون رو پرسید …
- الحمدلله که سالمن
- فقط همین، بی ذوق، همه کلی واسشون ذوق کردن
- همین که سالمن کافیه، سرباز امام زمان رو باید سالم تحویل شون داد. مهم سلامت و عاقبت به خیری بچه هاست. دختر و پسرش مهم نیست.
همین جملات رو هم به زحمت می شنیدم. ذوق کردن یا نکردنش واسم مهم نبود. الکی حرف می زدم که ازش حرف بکشم. خیلی دلم براش تنگ شده بود. حتی به شنیدن صداش هم راضی بودم.
زمانی که داشتم از سه قلوها مراقبت می کردم تازه به حکمت خدا پی بردم، شاید کمک کار زیاد داشتم اما واقعا دختر عصای دست مادره. این حرف تا اون موقع فقط برام ضرب المثل بود.
سه قلو پسر، بدتر از همه عین خواهرهاشون وروجک. هنوز درست چهار دست و پا نمی کردن که نفسم رو بریده بودن.
توی این فاصله، علی یکی دو بار برگشت خیلی کمک کار من بود اما واضح، دیگه پابند زمین نبود. هر بار که بچه ها رو بغل می کرد. بند دلم پاره می شد...
ناخودآگاه یه جوری نگاهش می کردم انگار آخرین باره دارم می بینمش. نه فقط من، دوست هاش هم همین طور شده بودن. برای دیدنش به هر بهانه ای میومدن در خونه. هی می رفتن و برمی گشتن و صورتش رو می بوسیدن. موقع رفتن چشم هاشون پر اشک می شد. دوباره برمی گشتن بغلش می کردن.
همه، حتی پدرم فهمیده بود این آخرین دیدارهاست. تا اینکه واقعا برای آخرین بار رفت...
ادامه دارد...
---------------------------
✍زندگی شهید #دفاع_مقدس #طلبه_شهید_سیدعلی_حسینی
به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم)
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🌹🍃
یا رقیه....
تشرف #شهید_رئیسی به داخل ضریح حضرت رقیه(س)
التماس دعا🤲🌹
نشر مجدد🍃
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
زمان:
حجم:
1.24M
شب چهارم #محرم
هیئت عاشورائیان - حسینیه شهدای بسیج (واقع در افسریه)
آقای ابوذر بیوکافی
دوستان خیلی مراسم الحمدلله امشب شلوغ هست نشد صوت بفرستم. ولی یادتون هستم. بهخصوص سر روضه علی اصغرجانم💔
زمان:
حجم:
1.27M
شب چهارم #محرم
هیئت عاشورائیان - حسینیه شهدای بسیج (واقع در افسریه)
آقای ابوذر بیوکافی