هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت چهل ودوم 🔶 #جذب برای جذب جوانترها به هیئت خیلی تلاش ميک
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت چهل وسوم
🔶 #پاکت
سید اعتقاد عجیبی به ائمه: داشت. به این خاندان عشق ميورزید. مداحی که
ميکرد برای احتیاج مادی نبود. در ازای مداحی کردن مبلغ یا به قولی پاکت نميگرفت.
از وضعیت مالی او آگاه بودم. حقوقی که از سپاه ميگرفت کافی نبود. از آن پول، هم باید اجاره منزل را ميداد و هم امورات خانواده را ميگرداند. البته من سید را ميشناختم. ميدانستم که از آن حقوق بخشی را نیز انفاق ميکند. ولی با این حال از مداحی کردن هدیه و یا پولی نميگرفت. یک بار او را برای مداحی دعوت کردند. سید هم قبول کرد. آن روز با ماشین او را رساندم. در راه به شوخی گفتم: راستی سید مداحی ميکنی، پاکت
هم ميگیری؟ گفت: من برای چیز دیگری ميخوانم. من هیچ چیز را با خانم حضرت زهرا سلام الله عوض نميکنم.
سید اعتقاد قلبی داشت. ميگفت: من اگر برای مداحی پول بگیرم، دیگر نميتوانم در حضور مادرم حضرت زهرا سلام الله بگویم که من خالصانه برای شما مداحی کردم؛ چون ایشان ميتوانند بگویند که اُجرت مداحی ات را گرفته ای.
هر سال 28 ماه صفر با بچه های هیئت رهروان امام; راهی سفر مشهد ميشدیم. در حرم هماهنگ کردیم تا سيد در گوشه ای از صحن مداحی کند. از همه استانها ميآمدند. سید را همه ميشناختند. یک بار بعد از عزاداری خانمی با لهجه آذری آمد و مقداری پول از کیفش درآورد و به سید داد و گفت: آقا سید این پول را بگیر و برای خودت خرج کن.
آن خانم خیلی اصرار ميکرد. با خودم گفتم: سید و این حرفها! تا حالا ندیده
بودم سید مداحی کند و پول بگیرد. او یک ریال هم برای خودش نميگرفت.
سید برای آنکه آن زن ناراحت نشود پول را گرفت! بعد هم به من داد و گفت: برای هیئت خرج کنم.به سید گفتم: آن خانم چند بار تأکید کرد که این پول برای شماست و خرج خودتان کنید.
بعد گفتم: »من این پول را نميگیرم. بالاخره آن روز توانستم راضی اش کنم
که پول را برای خودش خرج کند. اما بعدها فهمیدم که سید آن مبلغ را خرج
بیت الزهرا سلام الله کرده.
سینا خواهرزاده سید بود. بچه خردسالی بود که به همراه سید مداحی ميکرد.
در روزهای آخری که سید در بیمارستان بستری بود درباره او توصیه کرد. گفته
بود: بعد از من مداحی اهل بیت: را ادامه دهد اما نه برای پول.سید اگر برای هیئت، مداح هم ميآورد با او شرط ميکرد که پول نگیرد. یک بار مرحوم آقاسی را به هیئت رهروان دعوت کرد. ایشان هم با آن شعرهای پرشور خود مجلس را عاشورایی کرد. بعد از اتمام جلسه، سید برای او یک جفت کفش خرید و به ایشان تقدیم کرد. مرحوم آقاسی هر کاری کردند که پولش را حساب کند، سید اجازه نداد و گفت: این کفشها را به عنوان هدیه برای شما گرفتیم.
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
┄═❁🔆๑🔅🌸🔅๑🔆❁═┄ 🔰دوره آموزشے که تمام شد نوبت تقسیم نیروها بود اکثر دوستان او تمایل به ماندن در کرما
14صلوات امشب هدیه میکنیم به 😊👇
#شهیده فوزیه شیر دل
#اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل
#فرجهم
#التماس_دعا
🍃🌸
@seedammar
1_28110059.m4a
زمان:
حجم:
4.11M
🌹هرشب
این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
📋 گزاره: رویانیدن انسان؛ خداوند در این آیه از تعبیر عجیبی استفاده می کند و می فرماید شما را از زمین رویانیدیم! استفاده از این تعبیر به خاطر آن است كه اولا آفرينش نخستين انسان از خاك است ، و ثانيا تمام مواد غذائى كه انسان مى خورد و به كمك آن رشد و نمو مى كند از زمين است ، يا مستقيما مانند سبزيها و دانه هاى غذائى و ميوه ها، و يا به طـور غير مستقيم مانند گوشت حيوانات ، و ثالثا شباهت زيادى در ميان انسان و گياه وجود دارد و بسیاری از قوانینی که حاکم بر تغذیه و تولید مثل و نمو و رشد گياهان است بر انسان نيز حكمفرما است . ايـ تعبیر در مـورد انسان بسيار از جهات دیگر هم قابل توجه است و نشان مى دهد كه كار خداوند در مساءله هدایت فقط كار يك معلم و استاد نيست ، بلكه همچون كار يك باغبان است كه بذرهاى گياهان را در محيط مساعد قرار مى دهد تا استعدادهاى نهفته آنها شكوفا گردد.
🔷 آیه روز:
وَ اللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا (نوح / آیه 17)
🔶 ترجمه:
و خداوند شما را همچون گياهي از زمين رويانيد!
📅 دوشنبه 10 دی 1397
#آفرینش ، #خلقت ، #گیاه ، #زمین ، #هدایت
#هر_روز_یک_آیه_نور
Ahd.mp3
زمان:
حجم:
2.07M
#دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
امام زمانی شو👇👇👇👇
#کانال_خواهم_امد
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
آل ياسين.mp3
زمان:
حجم:
6.02M
زیارت آل یاسین
استاد فرهمند
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
#کانال_خواهم_آمد
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
زمان:
حجم:
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🌼گل نـرگس آبـروی دو عالم
🍃خیالت ڪی می رود ز خیالم
🌼جمـالـت جلـوه الله
#صبحتون_مهدوے ✋
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#با_شهیدان 🌹
کوچک ترین فرصتی که برای عباس علی پیش می آمد، به راحتی می شد ایشان را کتاب به دست در گوشه ی سنگری پیدا کرد. معمولاً کتاب های مذهبی و علمی می خواند و مطالب جدیدی را که در پی مطالعاتش به دست می آورد، در اختیار بچه های گردان قرار می داد.
یک بار خلوتش را بهم زدم و پرسیدم:«چرا این قدر مطالعه می کنی؟!» گفت :«برای این که وقتی انسان بی کار باشد شیطان به سراغش می آید.»
#شهید_عباس_علی_عباسی
📚 سیرت شهیدان، ص۸۴
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت چهل وسوم 🔸 #نارنجک قبل
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد:
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸قسمت چهل وچهارم
🔸 #مطلع_الفجر
🔸مدتی از عزل بنی صدر گذشت برای در هم شکستن ارتش عراق سلسله عملیات هایی در جنوب وغرب وشمال جبهه های نبرد طراحی شد در هشتم آذر ماه عملیات طریق_القدس برای آزادی بستان انجام شد
دومین عملیات در منطقه گیلان غرب تا سر پل ذهاب انجام میشد که از مدتها قبل کارشناسایی آن آغاز شده بود مسئولیت شناسایی آن به عهده ابراهیم بود که به همراه یکی از کردها به پشت نیروهای عراقی برای تهیه نقشه از منطقه رفت وبا چند اسیر عراقی برگشت و با اطلاعاتی که از اسرا گرفته بودند اطلاعات خود را از منطقه کامل کردند
چندین گردان از نیرو های سپاه ، داو طلب به عنوان نیروهای خط شکن وظیفه شروع عملیات را بر عهده داشتند . ودر جلسه نهایی ابراهیم را مسئول جبهه میانی انتخاب کردند وسعت این عملیات هفتاد کیلومتر بود که چند روز قبل از عملیات خبر رسید عراق پاتک وسیعی برای باز پس گیری بستان آماده کرده وباید این عملیات را سریع تر شروع شود تا دشمن توجه اش از بستان خارج شود روز موعود فرا میرسید و بچه ها شور حال عجیبی داشتند وبا هجوم اولیه مناطق مهم واستراتژیک آزاد شد در جبهه میانی با تصرف چندین تپه ورودخانه به سمت تپه های انار حرکت کردند ودشمن دیوانه وار آتش میریخت بعضی از گردان ها به ارتفاعات شیاکوه رسیدند دشمن میدانست از دست دادن شیاکو یعنی از دست دادن شهر خانقین عراق، برای همین نیروهای زیادی به این منطقه وارد کرده بود به ابراهیم گفتم تا قبل از اذان صبح به شما ملحق میشوم تا این تپه هم آزاد شود. خبر رسید دشمن از جبهه بستان منصرف و تمام نیروهایش را به این منطقه آورده هوا در حال روشن شدن بود که خبر رسید ابراهیم رو زدن بدنم لرزید وآب دهنم را قورت دادم و بارنگ پریده ومضطرب نا خود آگاه به سمت سنگر های مقابل دویدم و وارد سنگر امداد گر شدم وبالای سرش رسیدم گلوله ای به عضلات گردن ابراهیم خورده بود وخون زیادی از او می رفت جواد را پیدا کردم وگفتم ابراهیم چی شده با کمی مکث گفت چی بگم...
گفتم یعنی چی؟ جواب داد با فرماندهان ارتش برای آزادی تپه هر طرحی را داده بودیم نتیجه نداد نزدیک اذان صبح بود که #ابراهیم از سنگر خارج شد و طبق معمول شروع کرد به اذان گفتن و فریادهای ما برای منصرف کردنش فایده نداشت تقریبا آخرای اذان بود که با شلیک های دشمن صدایش قطع شد که همان موقع گلوله ای به او اصابت کرد وما آوردیمش عقب...
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃