eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
11.1هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر یک #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
💝🕊💝🕊💝🕊💝 اگر سردردی🤕, مریضی یا هر مشکلی داشتیم , معتقد بودیم برویم هیئت خوب می شویم👌 می گفت: (می شه توشه ی تموم عمر وتموم سالت رو در هیئت ببندی!) در محرم بعضی ها یک هیئت که بروند می گویند: بس است ولی او از این هیئت بیرون می آمد, می رفت هیئت بعدی‌. یک سال 🗓روز عاشورا از شدت عزاداری , چند بار آمپول دگزا زد . بهش می گفتم: (این آمپولها ضرر داره) ولی او کار خودش را می کرد☹️ آخر سر که دیدم حریف نیستم , به پدر و مادرم گفتم:(شما بهش بگین.) ولی باز گوشش به این حرف ها بدهکار نبود خیلی به هم ریخته می شد. ترجیح می دادم بیشتر در هیئت باشد , تا در خانه. هم برای خودش بهتر بود ,هم برای بقیه. می دانستم دست خودش نیست. بیشتر وقتها با سر وصورت زخم وزیلی می آمد بیرون. هر وقت روضه ها اوج می گرفت و سنگین می شد , دلم هُری می ریخت. دلشوره می افتاد به جانم که الان آن طرف خودش را می زند. معمولاً شالش را می انداخت روی سرش که کسی اثر لطمه زنی هایش رانبیند. مادرم می گفت:(هر وقت از هیئت ها بر می گرده, مثل گُلیه که شکفته !) داخل ماشین مداحی می گذاشت با مداح همراهی می کرد ویک وقت هایی پشت فرمان سینه می زد. شیشه ها را می داد بالا, صدا را زیاد می کرد. آن قدر که صدای زنگ گوشی مان را نمی شنیدیم. جزء آرزوهایش بود در خانه روضه ی هفتگی بگیریم. اما نمی شد. چون خانه مان کوچک بود ووسایلمان زیاد. می گفت: (دو برابر خونه تیر وتخته داریم!) فردای روز پاتختی, چند تا از رفقایش را دعوت کرد خانه بیشتراز پنج شش نفر نبودند. مراسم گرفت. یکی شان طلبه بود که سخنرانی🎤 کرد و بقیه مداحی کردند. زیارت عاشورا وحدیث کسا هم خواندند. این تنها مجلسی بود که توانستیم در خانه برگزار کنیم. چون هنوز در آشپزی راه نیفتاده بودم. رفت از بیرون پیتزا🍕 خرید برای شام. البته زیاد هیئت دونفری داشتیم. برای سخنرانی می کردیم و چاشنی اش چند خط روضه هم می خواندیم. بعد چای, نسکافه یا بستنی می خوردیم. می گفت:(این خوردنیا الان مال هیئته) هروقت چای می ریختم می آوردم, می گفت: (بیا دو سه خط روضه بخونیم تا چای روضه خورده باشیم!) زیارت عاشورا می خواندیم وتفسیر می کردیم. اصرار نداشتیم زیارت جامعه ی کبیره ,را تا ته بخوانیم . یکی دو صحفه را با معنی می خواندیم. چون به زبان عربی مسلط بود👌 برایم ترجمه می کرد و توضیح می داد. کلاً آدم بخوری بود موقع رفتن به هیئت ,یک خوراکی می خوردیم و موقع برگشتن هم آبمیوه ,بستنی یا غذا , گاهی پیاده می رفتیم گلزار شهدای🌷 یزد. در مسیر رفت و برگشت , دهانمان می جنبید. همیشه دنبال این بود برویم رستوران , غذایی بیرون بهش می چسبید.✅ من اصلاً اهل خوردن نبودم. ولی او بعد از ازدواج 💞مبتلایم کرد. عاشق 😍قیمه بود. واز خوردنش لذت می برد. 👈ادامه دارد... 📚 @seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #کتاب_عارفانه🌙 #قسمت_شانزدهم احمـ🌹ـدآقادرسنین نوجوانے الگوے ڪاملے ازاخلاق
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌙 بارها شده بود ڪه احمـ🌹ـدآقا درمسجد براے ماصحبت میڪرد و بچه ها یڪے یڪے به جمع ماوارد میشدند. ایشان با تواضع جلوے پاے همه ے این بچه ها بلند میشد و به آن ها احترام میڪرد.😊 خدا مے داند احترام و ادبے ڪه ایشان براے بچه ها قائل بودچقدر در روحیه آنها تاثیر داشت. بچه هایے ڪه تشنه محبت بودند با یڪ مربے ارتباط داشتند ڪه اینگونه براے آنها احترام قائل بود.😇 ✨✨✨ فراموش نمیڪنم،احمـ🌹ـدآقا هیچ گاه از ڪارها و اعمال عرفانے خودش حرفے نمیزد،بلڪه باادب و رفتار خود دیگران راعامل به دستورات دین میڪرد.🕊🍃 خانواده آنها نسبتا ثروتمند بود.پدرش از خارج از ڪشور براے او یڪ ڪتانے بسیار زیبا آورده بود👟. آن موقع این چیزها اصلا نبود.احمـ🌹ـد همان شب ڪتانے را به مسجد آورد وبه من نشان داد. مے دانست ڪه خانواده ما بضاعت مالے چندانے ندارد.براے همین اصرار داشت ڪه من آن کتانے رابردارم.❣️ مےگفت؛من یڪ ڪتانے دیگر دارم. به تمام مستحباتے ڪه میشنید عمل میڪرد؛مثلا،به یاددارم چهل روز جلوے درب خانه را آب و جارو میڪرد.😊 درخانه وقتے مے خواست بخوابد به انداختن تشڪ وداشتن تخت و... مقیدنبود.🌺🍃 با اینڪه درخانه هرچه ڪه مے خواست برایش فراهم بود.اما یڪ پتو برمے داشت و به سادگے هرچه تمام تر مے خوابید. مدتے درچایے فروشے یڪے ازبستگان ڪارمیڪرد.☕️احتیاجے به پول نداشت اما مے دانست ڪه اهل بیت(علیهم السلام)،بیڪارے رابزرگترین خطر براے جوانان معرفی ڪرده اند. یاعلی ✨✨✨ شهید ابراهیم هادی