هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
راوی:مادر بزرگوار شهید علیرضا کریمی
چهار ساله بود ،مریضی سختی گرفت . پزشکان جوابش کردند .
گفتند :این بچه زنده نمی ماند!
پدرش اورا نذر آقا اباالفضل (ع)کرد. به نیت آقا به فقرا غذا می داد . تا اینکه به طرز معجزه آسایی این فرزند شفا یافت !
هر چه بزرگترمی شد ارادت قلبی این پسر به قمر بنی هاشم بیشتر می شد. تاریخ تولد شناسنامه را تغییر داد و به جبهه رفت !
در جبهه انقدرشجاعت از خودنشان دادکه مسئول دسته گروهان اباالفضل (ع) از لشگر امام حسین (ع) شد.
خوشحال بودکه به عاشقان اربابش خدمت می کند
علیرضا شانزده سال بیشتر نداشت. آخرین باری که به جبهه می رفت گفت : راه کربلا که باز شد برمی گردم !
شانزده سال بعد پیکرش بازگشت. درست همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا می رفت !!!
آمده بود به خواب مسئول تفحص، گفته بود : زمانش رسیده که من برگردم !!! و محل حضور پیکرش را گفته بود !!
روزی که تشییع شد روز تاسوعا بود، روز اباالفضل(ع)
در پایان آخرین نامه اش برای من و شما نوشته بود : به امید دیدار در کربلا برادر شما علیرضا.
حالا هرکس مشکلی برای سفر کربلا داره به سراغ علیرضا میره ..
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
نام و نام خانوادگی👈 جبار عراقی محل تولد👈کوت عبدالله شهرستان کارون تاریخ تولد👈۴۷/۱۲/۱۰ تاریخ شهادت👈
پدرم حاضر بود به تمام دنیا پشت کند ولی سیده زینب یک بار دیگر به اسارت نرود. تمام فکر و ذکر و دینش این بود که حرم سیده زینب کبری خراب نشود. دفاع از حرم اهلبیت عقیده و ایمانش بود. عنصر متحرکه پدرم همین عقیدهاش بود. ایمانش به اهل بیت او را به سوریه رساند و در همین راه هم به شهادت رساند. ما هم با افتخار از طرز فکرش استقبال کردیم و اصلیترین مشوقش خانوادهاش بودند. همیشه میگفت تمام دنیای من یک سمت، عشق به اهل بیتم یک سمت دیگر. میگفت نمیگذارم حضرت زینب یک بار دیگر آسیب بخورد
#به_نقل_از_فرزندشهید
#مهدی_عراقی
#سالروز_شهادت
#شهید_جبار_عراقی
#کلنا_فداک_یازینب_س
*بسم الله الرحمن الرحیم*
*ختم15مرتبه دعای کمیل*
*هدیه به سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان عج به نیابت شهید ابراهیم هادی*❤
*شب جمعه سفارش شده دعای کمیل*
@ya_imam_reza8
ale-yasin-mahdi-mirdamad.mp3
زمان:
حجم:
2.37M
زیارت آل یاسین
با صدای
التماس دعای فرج
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
قانون دوم: پروردگارا! اعتراف می کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتی
قانون سوم:
خدایا! اعتراف می کنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرّب بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت نماز قضا بجا بیاورم.
(تاریخ اجراء 69/5/26)
🍃🌸در محضر شهید
#خــاطــره_ای_ازشــهــیـد_بــابــایی_
عباس نمـــازش را بسیار با آرامش و خشوع می خواند.#آیــه_ایــاک_نــعبــدوایــاک_نــستــعیــن_ را هفت بار با چشمانی اشكبار تكرار می كرد
📍به یـاد دارم از سن هشت سالگےروزه اش را به طور كامل مے گرفت.او به قدری نسبت به ماه رمضان مقیّد و حساس بود .
📏كه مسافرت ها و مأموریت هایش را به گونه ای تنظیم می كرد .تا كوچكترین لطمه ای به روزه اش وارد نشود.او همیشه نمازش را در اول وقت می خواند .
✒ما را نیـز به نماز اول وقـت تشویق می ڪرد.
🏡فراموش نمی كنـم، آخرین بار كه به خانه ما آمد، سخنانش دلنشین تر از روزهای قبل بود.از گفته های او در آن روز یكی این بود كه
: وقتی اذان صبح می شود، پس از اینكه وضو گرفتی،به طرف قبله بایست و بگو ای خدا!
این دستت را بروی سر من بگذار و تا صبح فردا برندار.
به شوخی دلیل این كار را از او پرسیدم.
🗣او در پاسخ چنین گفت: اگر دست خدا روی سرمان باشد، شیطان هرگز نمی تواند ما را فریب دهد.
از آن روز تا به حال این گفته عباس بی اختیار در گوش من تكرار می شود.
(راوی: اقدس بابایی)