eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
11.1هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر یک #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 فراخوان جذب «پشتیبان غدیر» در سراسر کشور 🔻(هر روز 20 دقیقه از وقت و توانایی خود را نذر امیرالمؤمنین‌ علیه‌السلام کنیم)🔺 🔸مؤسسه غدیرشناسی برای انجام فعالیتهای فرهنگی، تبلیغی، هنری، علمی، آموزشی، رسانه‌ای و .... به منظور ترویج آموزه‌های مکتب ولایت از تمامی عاشقان امیرالمؤمنین(ع) که بتوانند روزانه 20 دقیقه از وقت و توانایی خود را نذر ایشان کنند، دعوت به عمل می‌آورد تا در این طرح مشارکت نمایند. 💎 برای این منظور تنها شماره 110970510119 را به 30001904 پیامک کنید بعد از 24 ساعت موسسه غدیر شناسی با شما تماس میگیرن و توضیحات کامل بهتون ارائه میدن !!! ارزنده 🔰 یادمان باشد که هنوز حق غـدیر را ادا نکرده‌ایم ... 🆔 @seedammar باسپاس
‌ ‌ نامِ تو را دوبار قـرعـه کشیدند .. ‌ یک بار برای #شـَـهـادت درآمد .. ‌ و بــار دیــگــر .. ‌ ‌ بـرای گـُمـنامی .. ‌ و هـر بار #پـیـروز بـودی .. ‌ ‌#شهید_گمنام #شهید_هادی #حاجت_هارو_از_شهدا_طلب_کنیم @seedammar #کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
‌ ‌ ‌اگر مــادرش هم بود ‌ میـگذاشت صورتش ٬ ‌ اینگونه بر زمین بیافتد .. ؟ ‌ ‌ بر زمین افتادند تا بمانیم کاش قدر بدانیم😓😓😓 @seedammar #کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
🌷 #شهید_عباس_دانشگر: خدايا دلم #تنگ است هم جاهلم هم غافل نہ در جبهۂ #سخت مے جنگم نہ در جبهۂ #نرم #كربلاے حسين(ع) #تماشاچے نمیخواهد يا حقے يا باطل راستے من ڪجا هستم؟🍃 @seeedammar #شهید_دهه_هفتادی_مدافع_حرم🕊
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت چهل و هفت ✳از زماني كه به عراق رفت و در نجف ساكن شد، نگرش خاصي به موضوع
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت چهل و هشت ✳....بعد هم به جهت امر به معروف چند كلامی با ايشان صحبت كردم و اورا توجيه كردم ✴اما انگار اين آقا نمي خواست چيزي بشنود‼ 🔳فقط همان جملاتی كه اربابانش براي او ديكته كرده بودند تكرار مي كرد‼ ♦من درباره ي خيانت هاي آمريكاوانگليس، به خصوص در عراق براي او سند آوردم اما او قبول نمي كرد‼ 🌟روز بعد و بار ديگر اين آقا شروع به صحبت كرد. دوباره مشغول اهانت شد،نمي دانستم چه كنم. ❇گفتم حالا ديگر وظيفه ي من اين است كه با اين آقا برخورد كنم ⁉ چون او ذهن طلبه ها را نسبت به حضرت آقا خراب مي كند. 🔘استخاره کردم با اين نيت كه مي خواهم اين آقا را خوب بزنم، آيا خوب است يا نه⁉ خيلي خوب آمد. 🔗وقتي که مثل هميشه شروع كرد به حضرت آقا اهانت کند، از جا بلند شدم و ...حسابي او را زدم. 🔆 طوري با او برخورد کردم که ديگر پيدايش نشد. ⭕از آنجايي که من هيچ گاه با هيچکس بحثي نداشتم و هميشه با طلبه ها مشغول درس بودم وسرم به کار خودم بود. 🔵بعد از اين اتفاق، اين موضوع براي همه عجيب به نظر آمد. 🔲هر کس من را مي ديد مي گفت:شيخ هادي ما شما را تا به حال اين گونه نديده بوديم. 🔴شما که اصلا اهل دعوا و درگيري نيستي؟ چه شد که اينقدر عصباني شدي؟ مگر چه اهانتي به شما کرده بود⁉ 🔶من هم براي آنها از بحث تفرقه و كارهايي كه برخي عالم نماها براي ضربه زدن به اسلام استفاده مي كنند گفتم. 💟براي آنها شرح دادم كه چندين شبكه ي ماهواره اي وابسته به يك عالم در كشور انگليس فعال است ☑ تنها كاري كه مي كند ايجاد وهن نسبت به شيعه و تفرقه بين فرقه هاي اسلامي است. 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری ╔══ ೋღ @seedammar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|❤️| صفحـه هاے مجـازے را ڪه باز میڪردے همگے متحـدالسلیـقه بودند براے از { ټُ } گفتڹ.. تب و تاب عجیبے همه را فراگرفته بود ڪه چه شد؛ "آن جوانِ دهه ے هفتادے ڪه به چنڳ یزیدیان زمانہ افتاده بود" تنهـا تصویـرے به دستمـان رسیـد ڪه لحظه اے جهان را با دیدن عظمت نگاهټ به سڪوت وا داشت .. از بصـره و شام و ڪوفه را یادآور شد تــــا ظهـر و غوغـاےِ عُـظـماے گودے قتلگاه.. آه خنجـر بود!! آه لبهـاے تشنـه بود!! آه یـارحسیـن‌بن‌علـے بود!! 💔 ــــــــــ ✏️ــــــــــــ ســـ5/16ـــالـروز 🌙 🌿
14صلوات امشب هدیه میکنیم به 😊👇 #شهید عباس دانشگر #اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل #فرجهم #التماس_دعا 🍃🌸 @seedammar
دوشبه که شهدای صلوات شبانه کانال اسمشون عباسِ 🌸🌸🌸
نازدانه شهید بافنده 🌹🌹🌹🌹 برای عاقبت بخیری دختر گلشون صلوات
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#قصه_ناگفته_شهدا_پدافند_سایت #راداری_سوباشی #قسمت_ششم یکی از همکاران آن شهید بزرگوار ضمن بیان رش
خاطره‌ای از مادر و خواهر شهید دستنبو: 22 یا 23 سال پیش قبل از اینکه شهید بشوند، ما آن موقع کوچک بودیم و از بمباران و موشک می ترسیدیم، بعد به برادرم می گفتم وقتی وضعیت قرمز بشود شما به پناهگاه می روید. می خندید و می گفت نه تازه کار ما شروع می شود آن موقع است که ما باید مراقب این مملکت باشیم. مادر بزرگوار آخرین باری که با شهید دستنبو دیدار داشتید را در خاطرتان است؟ مادر شهید: یک شب آمد و گفت که ماشین سر خیابان است و باید زود برویم. دندانش درد می کرد گفتم اگر دندانت درد می کند نرو، گفت مادر از این حرفها نزن این حرف هااز شما بعید است، مگر می شود من نروم، آن یکی نرود پس مملکت را دست چه کسی بسپاریم. چند روز بعد به شهادت رسیدند؟ مادر شهید: یک هفته، ده روز بعد. هر چه گفتم نرو، گفت این حرفها چیست مادر، آن یکی سرش درد می کند، من دندانم درد می کند، آن یکی سرما خورده است پس این مملکت را می خواهیم به چه کسی بسپاریم. خواهر شهید: پسر خودش بیمارستان بستری بود یعنی بیمارستان نرفت و رفت شیفت. دست پسرش از بازو تا زیر آرنج شکسته بود و پلاتین و بخیه خورده بود، آن موقع پسرش هم کوچک بود، پسر دومیش بود. چون وقتی برادرم شهید شد پسر بزرگش راهنمایی بود ، پسر دومش ابتدایی بود. برادر گفت من نمی توانم بیایم بیمارستان این عملیات خیلی حساس است عملیات مرصاد است دشمن تا نزدیک آمده و نمی توانم نروم. به امید خدا دست پسرم هم خوب می شود. رفت ولی دیگر برنگشت. الان یک پسرش دندانپزشک است. مادر شهید: گفت می خواهم بروم حق ملت را بگیرم. @seedammar