eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
1.6هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
926 ویدیو
1 فایل
🌱درمنظومه شمسی سیاره ایست به نام زمین🌱 درگوشه ای از این سیاره جغرافیای ست به نام ایران در تاریخ ایستادگی ایران روایت ست بنام #دفاع_مقدس🌱 #نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس 🌱چه سر ها داده ایم برای سربلندی ایران🌱 #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبیین
مشاهده در ایتا
دانلود
  خاطرات اسیر عراقی               دکتر مجتبی الحسینی ♦️ مثلث‌های اسراییلی به دنبال آزادی خرمشهر نیروهای ما کار احداث یک خط دفاعی جدید را در پشت خاکریز بین المللی به طول تقریبی ۳ کیلومتر در داخل خاک عراق آغاز کردند. به همین منظور فرمانده سپاه سوم صدها وسیله موتوری سنگین را برای ساختن این خط دفاعی بسیج کرد. در بدو امر ما نمی دانستیم این وسایل موتوری پشت سر ما چکار می‌کنند ♦️ ولی چند هفته بعد با مشاهده آنچه از سطح زمین برآمد به هدف فعالیت آنها پی بردیم. در پشت این سنگر که ۵ متر عرض و ۳ متر عمق داشت یک رشته خطوط دفاعی به شکل مثلثهای متساوی الاضلاع در قالب سدهای خاکی ساخته شد. راس مثلثها به سمت نیروهای ایرانی و قاعده آنها به سمت نیروهای عراقی قرار داشت. در پشت اضلاع هر مثلث جایگاه‌هایی برای تانکها و واحدهای پیاده پیش بینی شده بود. نیروهای ما این شیوه دفاعی جدید را از ارتش اسرائیل که در جنگ با نیروهای عربی، به ویژه نیروهای مصری ابداع کرده بود اقتباس نمود. این مثلثهای دفاعی قدرت مانور بیشتری به نیروهای مدافع از نظر دفاع و تحرک می‌داد. ♦️مشکل به نظر می‌رسید که طرف مهاجم بتواند این مثلثها را تسخیر کند زیرا هر ضلعی از مثلث به ضلع دیگر آن تکیه می کرد و چنانکه یک ضلع به دست نیروهای تهاجم سقوط می کرد دیگر اضلاع دفاعی از چند محور مهاجمین را سرکوب می‌کردند. روی همین اصل نیروهای عمل کننده نمی توانستند خط دفاعی نیروهای ما را کاملاً به تصرف در آورند. ♦️پس از پایان یافتن اسکلت بندی در خط جدید، به تدریج خبرهایی پیرامون قریب الوقوع بودن انتقال ما به آن خط دفاعی به گوش رسید. با گذشت ایام یقین کردم که این تیپ لعنتی مرا رها نخواهد کرد و همچنان در آن ماندگار خواهم شد. به همین دلیل جهت هماهنگی در مورد انتقالم به هنگ سوم از تیپ ۲۰ به جای دکتر «داخل» که قرار بود جای مرا در قرارگاه تیپ ٤٥٩ پیاده بگیرد. با این هنگ تماس گرفتم. روز ۲۷ ژوئن ۱۹۸۲ /٦ تیر ۱۳۶۱ یک هفته مرخصی گرفتم و به منزل رفتم. نمی‌دانم چرا احساس می‌کردم این آخرین مرخصی ام خواهد بود. ♦️با وجود این که اخبار حاکی از نزدیکی حمله نیروهای ایرانی علیه منطقه عملیاتی ما بود ولی بر خلاف عملیات قبلی این بار حس دیگری داشتم. هر چند که از نخستین روزهای جنگ به دنبال پیدا کردن چنین حسی بودم. در مدت مرخصی یکی از دوستان متدین‌م را که سابق براین چندین بار به زیارت امام رضا (ع) مشرف شده بود دیدم. او تا حدودی با زبان فارسی آشنا بود. به او گفتم چند روز بعد به جبهه باز خواهم گشت. پیش بینی می‌کنم این بار پیش شما برنگردم. میخواهم کلماتی به من یاد بدهید تا هنگام تسلیم شدن به نیروهای اسلام آنها را به کار ببرم. به من 👈گفت: چگونه خودت را تسلیم می‌کنی؟ گفتم: احتمال دارد مورد حمله قرار بگیریم. گفت: «بسیار خوب!» ♦️آنگاه خودنویس مشکی خود را که پارکر بود از جیبش در آورد و عبارتی را روی ورق کوچکی نوشت و گفت: «بگیر و بخوان.» او این عبارت را نوشته بود: ...... !» :گفتم: «معنی این عبارت چیست ؟» برایم ترجمه کرد. بسیار تشکر کردم و از او خواستم برایم دعا کند. کاغذ را در جیبم گذاشتم و به منزل برگشتم. در طول راه چند بار آن را بیرون کشیده خواندم و حفظ کردم. ♦️در آخرین روز مرخصی به زیارت حرم مطهر امیرالمومنین علی(ع) رفتم. ساعت ۸ شب به حرم حیدری رسیدم. دیدم درها بسته است. از صاحب یک مغازه تسبیح و انگشتر فروش که مشرف بر بازار بزرگ بود. علت بسته شدن درها را سئوال کردم. پاسخ داد: «الان تعطیل است.» از شنیدن این جواب تعجب کرده و گفتم: تعطیل است؟ مگر اینجا اداره دولتی است که شب‌ها تعطیل باشد ؟ با قیافه ای عبوس به من نگاه کرد و با لحنی خشن گفت: برو برادر برای ما درد سر ایجاد نکن! از آنجایی که می‌ترسیدم این شخص از مأمورین امنیتی باشد خیلی زود محل را ترک کردم. اشک حسرتم جاری شد. آیا کسی باور می‌کند که کفر عفلقی‌ها به حدی برسد که درهای حرم امیرالمومنین را در ساعت ۸ شب آن ماه مبارک رمضان ببندند. بی اختیار حسرت آن روزهایی را خوردم که وارد حرم امیرالمومنین می‌شدیم و تا صبح نماز می‌خواندیم... لاحول ولاقوه الابالله... امیرالمومنین مظلوم زندگی کرد، مظلومانه به شهادت رسید، اینک در قبر خود مظلوم آرمیده است. برسد روزی که خداوند صحن و سرای ایشان را به دست اهلش بسپارد.        ‌‌      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
9.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.؟ یادتونه داستان شهیدی که برگه امتحانی فرزندش رو بعد از شهادتش امضا کرده بود 💢حالا بعد چندین سال از زبان دختر شهید اصل ماجرا رو بشنوید 🍃شهید حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی صالحی خوانساری در ۳۰ بهمن ۱۳۶۲ در دره‌شهر سنندج توسط گروهک تروریستی کومله ترور شد و بر اثر اصابت گلوله به سر و دست به شهادت رسید.      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷 ‌‌‍‌‎
میانِ خاک ، سر بر آوردند از افلاک تقدیم نگاه زیبایِ هموطنانم :سید      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
🍃إسْمُهُ حَسَنْ 🍃وَ وَجْهُهُ حَسَنْ 🍃وَ ذِكْرُهُ حَسَنْ اسمش حسن است و صورتش زیباست و یاد او نیکو است 🍃شهیدسیدحسن نصرالله      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
💢آزادی اسرای فلسطینی بعد از تحویل 🔹راشاتودی: اتوبوس‌های صلیب سرخ حامل ۶۲۰ اسیر فلسطینی از زندان عوفر به سمت بیتونیا در کرانۀ باختری حرکت کردند. پ ن ♦️آیا این آزادی اسیران فلسطینی در بند زندانهای رژیم صهیونیستی بمیل و ارده ی خوشان است؟ بیایم صادق باشیم اصلا بیطرف باشیم بنظرتان رژیم صهیونیستی به این آسانی ها زندانیان فلسطینی را آزاد میکرد؟ باور کنید نخیر این یعنی تحمیل ارادی حماس به رژیم ♦️اسرائیل ذاتا اشغالگرِ خونریزِ زیاده خواه و سفاک است چگونه رژیمی با این خصوصیات زندانیان فلسطینی را آزاد میکند؟ چرا قبلاً چنین کاری را انجام نداده؟ این یعنی در برابر اراده حماس ♦️این یک واقعیت انکار ناپذیر است حتی به اذعان خود مسئولین رژیم صهیونیستی 🖌سیّد اخلاص موسوی      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
خاطرات اسیر عراقی               دکتر مجتبی الحسینی          ‌‌‍‌‎‌ ♦️ از مهمترین هدفهای عملیات بیت المقدس آزادسازی شهر خرمشهر از اشغال نیروهای عراقی بود. نیروهای ایرانی از همان زمان که از رود کارون گذشتند تا ساعاتی پیش از حمله بزرگ خود علیه نیروهای ما - علیرغم توقف پیشروی آنها در تاریخ ۱۱ مه / ۲۱ اردیبهشت در نقطه شمال و شمال غربی این شهر - این هدف را دنبال می کردند. فرماندهان نیروهای ما از قصد ایرانی‌ها برای شروع حمله مطلع بودند. عراق شدند نیروهای زیادی را به خرمشهر بسیج کردند. به همین خاطر مجبور شدند از تاریخ ۳۰ آوریل ۱۹۸۲ / ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ تا سقوط شهر به دست نیروهای ایرانی، خطوط دفاعی خودش را به موازات تداوم حالت آماده باش، سازماندهی کرد. ♦️ من طبق معمول در هنگ سوم تیپ ٤١٩ پیاده بودم و همانند دیگر افراد در حالت آماده باش و منتظر شروع حمله احتمالی نیروهای ایرانی بسر می‌بردم. با این که در شب بیست و سوم مه / دوم خرداد ١٣٦١ مواضع منطقه عملیاتی ما مورد حمله سنگین توپها، خمپاره ها و موشکها قرار گرفت ولی تا صبح هیچ گونه حمله ای علیه ما صورت نگرفت. این گلوله باران در وهله اول موقت و گذرا به نظر می‌رسید، ساعت ۸ صبح خبر حتمی شدن محاصره شهر خرمشهر توسط نیروهای ایرانی را شنیدیم. در قسمتی از اطلاعیه نظامی منتشره از سوی رادیو تهران آمده بود: «مدافعین مسلمان با شروع یک حمله گسترده توانستند شهر خرمشهر را به محاصره خود در آورند. جاده شلمچه را قطع کرده خود را به سواحل اروند رود رسانده و از آب آن وضو گرفته اند.» ♦️بلافاصله رادیو بغداد را گرفتم. هیچ خبری در مورد این حمله پخش نمی کرد. رسانه های گروهی عراق تا ساعاتی مهر سکوت برلب زدند تا این که رادیو بغداد ضمن پخش اظهارات سخنگوی نظامی عراق در ساعت ۱۰ صبح اعلام کرد: «یگانی از نیروهای ایرانی به جاده بصره شلمچه و شهر خرمشهر نفوذ کرده و در حال حاضر نیروهای ما سرگرم تعقیب آنها هستند.» در ساعت ۱۲ ظهر خبر موفقیت نیروهای ما در سرکوب نیروهای نفوذ ایرانی از رادیو پخش شد. ♦️شب بیست و چهارم مه سوم خرداد رادیو تهران را برای شنیدن اخبار محاصره کامل شهر خرمشهر روشن کردم. داشت به نیروهای داخل شهر پیام می‌فرستاد که یا خودشان را تسلیم کنند و یا مرگ را بپذیرند. ساعات سپری می‌شد و من برای اطلاع از حقیقت امر در اضطراب و نگرانی بسیار زیادی بسر می‌بردم. تا این که بالاخره ساعت ۱۰ بامداد روز بیست و چهارم مه ۱۹۸۲ / خرداد ۱۳۶۱ آزادی خرمشهر و به اسارت در آمدن دسته جمعی نیروهای تحت محاصره که تعدادشان فقط در داخل شهر حدود هزار نفر بود، از رادیو تهران پخش شد. اعتراف می.کنم که از خوشحالی بال و پر در آورده بودم. در مورد این خبر با کسی حرف نزدم اما از شدت شادی و جنب و جوشی که از خود نشان می‌دادم معلوم بود از قضیه با خبرم. هنگامی که معاون و افسر اطلاعات را دیدم، به من گفتند که شهر (محمره) خرمشهر شب گذشته به تصرف ایرانی‌ها در آمده است. در جواب گفتم که از موضوع اطلاعی ندارم. ♦️ شب ٢٤ مه / ۳ خرداد صدای تکبیر پرطنین نیروهای ایرانی همراه با شلیک چند گلوله هوایی به نشانه ابراز خوشحالی و پیروزی در سرتاسر منطقه پیچید. این بانگ به قدری پر قدرت بود که تمامی منطقه را به لرزه در آورد و نیروهای ما از شدت وحشت مجبور شدند به حال آماده به باش کامل در آیند. من نمی‌توانم احساساتم را در آن لحظات توصیف کنم. باور کردن خبر پیروزی برایم دشوار بود‌. گویی در رویای زیبا و دلنشینی بودم که می‌ترسیدم به پایان برسد... آیا حقیقتاً خرمشهر آزاد شد؟      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷        ‌‌‍‌
  خاطرات اسیر عراقی               دکتر مجتبی الحسینی           ‌‌‍‌ ♦️ ساعت ۱۰ بامداد روز ۲۵ مه ۱۹۸۲ / چهارم خرداد ١٣٦١ رادیو بغداد طی صدور اطلاعیه بی سابقه ای به آزاد شدن خرمشهر و شکست نیروهای مسلح ما اعتراف کرد. طبق معمول این اطلاعیه نظامی پیروزی ایرانی‌ها و شکست بعثی ها را کتمان کرد. در قسمتی از اطلاعیه آمده بود: «نیروهای دلاور ما پس از تحقق اهداف نظامی، انهدام ماشین جنگی دشمن و ممانعت از انجام هر گونه حمله، شهر را تخلیه کردند» باشنیدن خبر به یاد این ضرب المثل معروف افتادم که حیا اگر نداشته باشی هر کار که بخواهی می‌توانی انجام دهی. ♦️نتایج عملیات بیت المقدس و در راس آنها آزاد شدن شهر خرمشهر، معادلات سیاسی نظامی و تبلیغاتی را تغییر داد و با واکنشهای مختلف داخلی و جهانی مواجه گردید. الف- بعد نظامی نیروهای عراقی نسبت به نخستین روزهای شروع جنگ خسارات و تلفات سنگین و بی‌شماری را متحمل شدند. هزاران نظامی عراق که به فاصله ٢٤ ساعت پس از محاصره شهر، خودشان را به طور به نیروهای ایرانی تسلیم کردند طبق برآورد فرماندهان نظامی عراق از امکانات رزمی برای مبارزه به مدت یک ماه برخوردار بودند. در جریان عملیات خرمشهر و طاهری حدود ۲۰ هزار نفر اسیر و تعداد متنابهی از نیروهای عراقی کشته و زخمی شدند. سلاح و مهمات که در داخل شهر ذخیره شده بود سالم به غنیمت نیروهای ایرانی در آمد. با در نظر گرفتن اینکه مجهز در داخل خرمشهر به طور کامل تار و مار شدن، می‌توان از میزان خساراتی که به ارتش عراق، نیروهای جیش الشعبی و پلیس محلی وارد گردید، اطلاع یافت. ♦️در ارتباط با منطقه درگیری می‌توانم بگویم که نیروهای ایرانی چند کیلومتری باشهر بصره بیشتر فاصله نداشتند. پس از آزاد شدن خرمشهر منطقه و شهر بصره از نظر نظامی شد. علاوه بر وارد آمدن این همه خسارات جانی و مالی تعدادی از افسران بلند پایه و درجه دارانی که از صحنه درگیری گریخته بودند و دادگاه های نظامی تا چند ماه پس از آزاد شدن خرمشهر به کار خود ادامه داده و احکام اعدام را در مورد کادرهای ارتش صادر می کردند. ♦️ بُعد سیاسی آزادی شهر خرمشهر اقتدار ، ثبات، تحول قدرت دفاعی و اعتماد به نفس نظام اسلامی ایران را ثابت کرد و در مقابل ضعف و ناتوانی رژیم عراق در حفظ دستاوردهای نخستین روزهای جنگ و حتی عدم توانایی آن رژیم را در دفاع از خود به اثبات رسانید. از آنجایی که این پدیده به منزله زنگ خطری برای آینده تاریک جهان استکباری بود، کشورهای دست نشانده در منطقه و نیز کشورهای مستکبر، حداکثر تلاش خود را در قالب کمکهای نامحدود مادی، سیاسی و تسلیحاتی به کار بستند تا از سقوط رژیم عراق جلوگیری کنند. ♦️در سطح داخلی، عراق قادر نشد پس از تحمل شکست در سرنگونی حکومت انقلابی ایران مهمترین هدف سیاسی جنگ را محقق سازد. در نتیجه وجهه خود را در بین ملت از دست داد و نتوانست دلیل قانع کننده ای برای این شکست نظامی تلخ ارائه دهد. من بشخصه شکست عراق را در نبردهای المقدس شکستی سیاسی به حساب می آورم تا یک شکست نظامی. ♦️دلیل و مهمی دلایل آن این است که عراق پس از عملیات خرمشهر از زبان شخصی درستی قرار داد ۱۹۷۵ الجزایر را مورد تاکید قرار دهد و در تاریخ ۱۰ ژوئن ۲۰/۱۹۸۲ خرداد ۱۳۶۱ به طور یک جانبه اعلام آتش بس کند. تا حدی که پس از عملیات خرمشهر از بسیاری از مرزهای اشغالی ایران عقب نشینی کرد ؛ و این در حالی بود که پیش از آن که صدام در مورد سرزمینهای اشغالی ایران مدعی بود و حتی چند روز پیش از شروع جنگ، قرار داد ۱۹۷۵ الجزایر را در مقابل اعضای مجلس به اصطلاح ملی عراق پاره کرده بود.        ‌‌‍‌      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
  خاطرات اسیر عراقی               دکتر مجتبی الحسینی        ‌ ♦️ نیروهای ایرانی در تاریخ ۲۶ ژوئن ۱۹۸۲ / ۵ تیر ۱۳۶۱ فعالیت نیروهای مهندسی را که مقابل مواضع تیپ زرهی واقع در شرق مواضع تیپ ٤١٩ بود را به دقت زیر نظر گرفتند و با استفاده از فعالیت این نیروها، حمله محدودی را علیه تیپ ۲۶ زرهی آغاز کردند. آن شب نیروهای مهندسی عراق که تعدادشان ۳۵ نفر بود بازگشتند و نیم ساعت بعد نوبت کشیک بعدی دیده بانهای عراقی شد آنگاه گروهی از نیروهای ایرانی که شاید ۳۵ نفر بودند از شکاف موجود در میادین مین نفوذ کرده، به سمت خاکریز بین المللی پیشروی کردند هنگامی که نگهبانها و دیده بانها با آنها مواجه شدند و پرسیدند شما کی هستید؟ آنها در کمال آرامش گفتند: «ما گروه مین گذاریم.» از آنجایی که سربازان عراقی می‌دانستند تعداد گروه مین گذار ۳۵ نفر است و شب‌ها در منطقه ممنوعه فعالیت می‌کنند به آنها اجازه عبور دادند. این گروه که برخی از افراد آن به زبان عربی مسلط بودند به سمت قرارگاه هنگ هفتم تیپ ۲۶ پیشروی کرده، سنگر فرمانده هنگ را مورد تهاجم قرار می‌دهند و او را می‌کشند. آنها زره پوشها و سنگرها را نیز منہدم کرده و به آتش می‌کشند. این مسئله وحشت و اضطراب نیروهای خط مقدم را که تصور می‌کردند به محاصره در آمده اند، فراهم ساخت. در جریان حمله نیروهای ایرانی به مواضع تیپ ۲۶ نیروهای این یگان پا به فرار گذاشتند و نیروهای بسیج مواضع تیپ ۲۶ را به تصرف خود در آوردند. درگیری تا صبح و با عقب نشینی نیروهای ایرانی به مواضع خودشان خاتمه یافت. نیروهای ایرانی هنگام عقب نشینی عده ای از افراد خود را از دست دادند و تجهیزات تیپ ۲۶ زرهی را سالم به جا گذاشتند، تصور می‌کنم به علت فشار وارده از سوی نیروهای عراقی فرصتی مناسب برای حمل این تجهیزات پیدا نشد. این عملیات ساده و محدود امتحانی دشوار و تجربه ای مفید برای نیروهای ما بود، به طوری که آنها متوجه شدند خطوط دفاعی شان بسیار ضعیف و آسیب پذیر است و رمز و راز میادین مین را نیروهای ایرانی می‌شناسند. به همین دلیل دستوراتی در زمینه تغییر نقشه میادین مین، مسدود کردن شکافهایی که نیروهای مهاجم از آنها استفاد می‌کنند و ایجاد شکافهایی به شکل مارپیچ صادر شد.        ‌‌                  ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
  خاطرات اسیر عراقی               دکتر مجتبی الحسینی ♦️ مثلث‌های اسراییلی به دنبال آزادی خرمشهر نیروهای ما کار احداث یک خط دفاعی جدید را در پشت خاکریز بین المللی به طول تقریبی ۳ کیلومتر در داخل خاک عراق آغاز کردند. به همین منظور فرمانده سپاه سوم صدها وسیله موتوری سنگین را برای ساختن این خط دفاعی بسیج کرد. در بدو امر ما نمی دانستیم این وسایل موتوری پشت سر ما چکار می‌کنند ♦️ ولی چند هفته بعد با مشاهده آنچه از سطح زمین برآمد به هدف فعالیت آنها پی بردیم. در پشت این سنگر که ۵ متر عرض و ۳ متر عمق داشت یک رشته خطوط دفاعی به شکل مثلثهای متساوی الاضلاع در قالب سدهای خاکی ساخته شد. راس مثلثها به سمت نیروهای ایرانی و قاعده آنها به سمت نیروهای عراقی قرار داشت. در پشت اضلاع هر مثلث جایگاه‌هایی برای تانکها و واحدهای پیاده پیش بینی شده بود. نیروهای ما این شیوه دفاعی جدید را از ارتش اسرائیل که در جنگ با نیروهای عربی، به ویژه نیروهای مصری ابداع کرده بود اقتباس نمود. این مثلثهای دفاعی قدرت مانور بیشتری به نیروهای مدافع از نظر دفاع و تحرک می‌داد. ♦️مشکل به نظر می‌رسید که طرف مهاجم بتواند این مثلثها را تسخیر کند زیرا هر ضلعی از مثلث به ضلع دیگر آن تکیه می کرد و چنانکه یک ضلع به دست نیروهای تهاجم سقوط می کرد دیگر اضلاع دفاعی از چند محور مهاجمین را سرکوب می‌کردند. روی همین اصل نیروهای عمل کننده نمی توانستند خط دفاعی نیروهای ما را کاملاً به تصرف در آورند. ♦️پس از پایان یافتن اسکلت بندی در خط جدید، به تدریج خبرهایی پیرامون قریب الوقوع بودن انتقال ما به آن خط دفاعی به گوش رسید. با گذشت ایام یقین کردم که این تیپ لعنتی مرا رها نخواهد کرد و همچنان در آن ماندگار خواهم شد. به همین دلیل جهت هماهنگی در مورد انتقالم به هنگ سوم از تیپ ۲۰ به جای دکتر «داخل» که قرار بود جای مرا در قرارگاه تیپ ٤٥٩ پیاده بگیرد. با این هنگ تماس گرفتم. روز ۲۷ ژوئن ۱۹۸۲ /٦ تیر ۱۳۶۱ یک هفته مرخصی گرفتم و به منزل رفتم. نمی‌دانم چرا احساس می‌کردم این آخرین مرخصی ام خواهد بود. ♦️با وجود این که اخبار حاکی از نزدیکی حمله نیروهای ایرانی علیه منطقه عملیاتی ما بود ولی بر خلاف عملیات قبلی این بار حس دیگری داشتم. هر چند که از نخستین روزهای جنگ به دنبال پیدا کردن چنین حسی بودم. در مدت مرخصی یکی از دوستان متدین‌م را که سابق براین چندین بار به زیارت امام رضا (ع) مشرف شده بود دیدم. او تا حدودی با زبان فارسی آشنا بود. به او گفتم چند روز بعد به جبهه باز خواهم گشت. پیش بینی می‌کنم این بار پیش شما برنگردم. میخواهم کلماتی به من یاد بدهید تا هنگام تسلیم شدن به نیروهای اسلام آنها را به کار ببرم. به من 👈گفت: چگونه خودت را تسلیم می‌کنی؟ گفتم: احتمال دارد مورد حمله قرار بگیریم. گفت: «بسیار خوب!» ♦️آنگاه خودنویس مشکی خود را که پارکر بود از جیبش در آورد و عبارتی را روی ورق کوچکی نوشت و گفت: «بگیر و بخوان.» او این عبارت را نوشته بود: ...... !» :گفتم: «معنی این عبارت چیست ؟» برایم ترجمه کرد. بسیار تشکر کردم و از او خواستم برایم دعا کند. کاغذ را در جیبم گذاشتم و به منزل برگشتم. در طول راه چند بار آن را بیرون کشیده خواندم و حفظ کردم. ♦️در آخرین روز مرخصی به زیارت حرم مطهر امیرالمومنین علی(ع) رفتم. ساعت ۸ شب به حرم حیدری رسیدم. دیدم درها بسته است. از صاحب یک مغازه تسبیح و انگشتر فروش که مشرف بر بازار بزرگ بود. علت بسته شدن درها را سئوال کردم. پاسخ داد: «الان تعطیل است.» از شنیدن این جواب تعجب کرده و گفتم: تعطیل است؟ مگر اینجا اداره دولتی است که شب‌ها تعطیل باشد ؟ با قیافه ای عبوس به من نگاه کرد و با لحنی خشن گفت: برو برادر برای ما درد سر ایجاد نکن! از آنجایی که می‌ترسیدم این شخص از مأمورین امنیتی باشد خیلی زود محل را ترک کردم. اشک حسرتم جاری شد. آیا کسی باور می‌کند که کفر عفلقی‌ها به حدی برسد که درهای حرم امیرالمومنین را در ساعت ۸ شب آن ماه مبارک رمضان ببندند. بی اختیار حسرت آن روزهایی را خوردم که وارد حرم امیرالمومنین می‌شدیم و تا صبح نماز می‌خواندیم... لاحول ولاقوه الابالله... امیرالمومنین مظلوم زندگی کرد، مظلومانه به شهادت رسید، اینک در قبر خود مظلوم آرمیده است. برسد روزی که خداوند صحن و سرای ایشان را به دست اهلش بسپارد.        ‌‌      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
19.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 وتحقیرِ کسانی که به آمریکا پناه برده اند ♦️فیلم کامل نشست جنجالی ترامپ و زلنسکی با زیرنویس فارسی 👇      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷