eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
931 ویدیو
1 فایل
🌱درمنظومه شمسی سیاره ایست به نام زمین🌱 درگوشه ای از این سیاره جغرافیای ست به نام ایران در تاریخ ایستادگی ایران روایت ست بنام #دفاع_مقدس🌱 #نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس 🌱چه سر ها داده ایم برای سربلندی ایران🌱 #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبیین
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا صاحب الزمان منتظر دادگر ای آخرین ستاره بخت بشر، بیا وی دادخواه دادگر منتظر ، بیا ای وارث رسالت خاتم ، ولی عصر ، وی مشعل هدایت ثانی عشر ، بیا ای حامل لوای فرج ، حجت خدا وی ضامن نجات بشر از خطر ، بیا ای راوی روایت تنهایی علی ، وی بی قرار قصه مسمار و در ، بیا ای داغدار داغ جگرسوز کربلا ، وی از جفای حرمله خونین جگر ، بیا ما را احاطه کرده بلا ، دستمان تهی ست . بنما به حال مضطر ما یک نظر ، بیا کارد ستم رسیده دگر تا به استخوان ، ای پادشاه ملک عدالت ، دگر ، بیا ظلمت فکنده سایه به عالم ، سفیر نور ، ای مژده طلیعه صبح ظفر ، بیا تار است روزمان چو شب از هجرت ای عزیز، بنمای شام تیره ما را سحر ، بیا شمع امید منتظران آب می شود ، هجران شکسته اهل ولا را کمر ، بیا سنگ جفا شکسته پر و بال شیعه را مرهم گذار زخم دل ، ا ی تاج سر ، بیا بیش از همیشه تشنه عدل است این جهان ای ذوالفقار عدل الهی به بر ، بیا ای آخرین خلیفه پیغمبر خدا ، وی منجی مسافر ما از سفر ، بیا حاضر ترین رفیق ره غائب از نظر ، ای مظهر اراده حق ، زودتر ، بیا با اقتدار حیدری و فر جعفری ، بر کاخ ظلم و جور بیفکن شرر ، بیا ره سنگلاخی است و پر از پیچ و پرخطر بگذار سر کنیم برایت سپر ، بیا بر بزم وصل منتظران بلا کشت ، ساغر به دست ، باده به بر ، عشوه گر ، بیا جان حمید ، منتظر دل شکسته ات ، ای بوستان عدل علی را ثمر ، بیا
🍃🍃🍃 جنازه های عراقی را 👆 زیر نگیرید 🥀🍁🍂💧 روزی در مسیر جاده خاکی در منطقه عملیاتی والفجر چهار نزدیکی رود خانه شیلر با شهید حمید باکری معاون لشگر 31عاشورا بودیم وقتی دید یه نفربر خودی که اتفاقا چند اسیر دشمن هم با دستان بسته روی نفربر نشسته اند و در مسیر،هم ،جنازه های بعثی روی زمین افتاده سریع خودش را به نفربر رسوند و به رانند تانک نفربر گفت برادر سعی کن از روی جنازه های عراقیها رد نشی راننده از این حرف خیلی تعجب کرد گفت : برادر باکری اینا تا دیروز زنده بودن داشتن ما را می کشتن همین چند نفر اسیر هم که میبینید از خود خود بعثی ها هستن شهید حمید باکری با مهربانی گفت : تا دیروز زنده بودن ولی حالا مردن زیر گرفتن جنازه دشمن از اخلاق رزمندگان بدوره و بادستش اشاره کرده که از آن طرف حرکت کند در این حال دیدم اسرا متوجه شدن و فریاد زدند مرحبا یحمی الخمینی ! راستییتش.من آنموقع چیزی نفهمیدم چون فقط حارس الخمینی شنیدم بودم شهید باکری به رانند گفت: دیدی برادر اینم از اسرای بعثی روحش شاد یادش گرامی 🍂🍁🥀💦💧 راوی: ""ی سیداخلاص موسوی بیسیمچی"""شهید باکری
آهای جوان ،چرا ایستاده ای ما را تماشا میکنی ؟! از تیری که به کتفش خورده بود، درد جانکاهی برایش مانده بود. یک روز که داشت از انبارهای لشکر بازدید می‌کرد، چند جوان بسیجی را دید که با حاج امرالله، مسئول انبار، داشتند بار یک کامیون را خالی می‌کردند. وقتی حاج امرالله، مهدی را می‌بیند که کناری ایستاده، خطاب به او می‌گوید: آهای جوان، چرا ایستاده‌ای و ما را تماشا می‌کنی؟ تا حالا ندیده‌ای بار خالی کنند؟ یادت باشد آمده‌ای جبهه که بار خالی کنی. مهدی گفته بود: بله؛ چشم. بعد، گونی‌های سنگین را روی آن کتف دردخیز انداخت و کمک کرد. بعد از چند ساعتی که حاج امرالله را متوجه می‌کنند که این جوان، کسی جز فرمانده لشکر نیست، به عذرخواهی جلویش می‌ایستد. مهدی باکری فقط می‌گوید: حاج امرالله، من یک بسیجی‌ام.
🇮🇷﷽ یکی دیوانه‌ای را گفت: بشمار برای من، همه دیوانگان را جوابش داد: کاین کاریست مشکل شمارم، خواهی ار فرزانگان را بهایی رحمت الله🍀🌺🍀
با زندگی اشرافی که نمیشه چمران شد 🥀🍂🍂💦💦💧 رفته بودم بعلبک تا دکتر را ببینم. آن‌جا هتلی بود که در اختیار امام موسی صدر بود. امام موسی به من گفت: برو ببین دکتر مصطفی کجاست؟ چون هتل در اختیار امام موسی صدر بود، من درِ اتاق‌ها را باز می‌کردم، و حتی می‌رفتم بالای سر آن‌هایی که خواب بودند تا دکتر را پیدا کنم. هرچه گشتم او را پیدا نکردم. برگشتم و گفتم: خبری از او نیست. امام موسی گفت: کجاها رو گشتی؟ گفتم: اتاق‌ها رو دیگه. گفت: اون که توی اتاق نمی‌خوابه، برو روی نیمکت‌ها رو بگرد، یا بین اون‌هایی که روی زمین خوابیدن‌. آمدم توی سالن را دیدم. او را روی یکی از نیمکت‌ها پیدا کردم که خوابیده بود و کتش را هم روی سرش کشیده بود. بیدارش کردم و گفتم: دکتر پاشو، کارت دارن. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
19.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🍁🍂💦💧 📽 فیلمی غمبار و دیده نشده از پیکرهای مطهر و غرقه در خون غواصان خط شکن عملیات غرورآفرین در ساحل اروندرود 🌹شهدا را یاد کنیم با صلواتی ♦️  در بهمن‌ماه ۱۳۶۴ با رمز مبارک فاطمه‌الزهرا(س) در منطقه اروندرود انجام گردید و رزمندگان اسلام با عبور شگفت انگیز از رودخانه وحشی اروندرود موفق به آزاد سازی شهر بندری فاو عراق و منطقه وسیعی از خاک کشور عراق شدند. ⛔️ تذکر : فیلم دارای صحنه های دلخراش و ناراحت کننده می باشد . 🥀🍁🍂💦💧
🔺مرد در سایه ای که سه دهه است اسرائیل وی را برای ترور تعقیب می کند، کیست؟ 📍 "در هیچ خانه ای بیش از یک بار نخوابیده و در هیچ مکانی به طور دائمی نمی ماند، اسرائیلی ها به او لقب فرزند مرگ داده اند چون هفت بار از تلاش برای ترور، جان سالم به در برده است!" را بشناسیم
🌷 پدر و مادر من در یک سانحه‌ی رانندگی در دره سقوط کردند و مدت‌ها جنازه‌هایشان پیدا نشد. این ماجرا لطمه‌ی روحی سنگینی به من زد و زندگی‌ام مثل شهر بمباران شده از بین رفت. آن‌ روزها خیلی از بستگان ما تهران بودند اما از این میان، فقط داریوش بود که مرتب به ما سر می‌زد و ما را مجبور می‌کرد که به خانه‌شان برویم. خانه‌ی ما نسبت به آن‌ها دور بود. برای همین هر موقع قرار می‌شد شب به آن‌جا برویم می‌گفت لباس راحتی بیاورید که همین‌جا بخوابید و همین هم می‌شد.
۱۸ آذرماه ۱۳۵۹ --- سالروز آزادسازی 🔺روستای مرزی دِزلی، نقطه بسیار مهم و حیاتی در منطقه مریوان به شمار می‌رفت، زیرا پایتخت و پایگاه اصلی ضدانقلاب به شمار می‎رفت و به دلیل همجواری با مرز، با گذشتن از گردنۀ و ارتفاع ، به عراق تردّد داشته و از کمک‌ها و پشتیبانی بی‌دریغ ارتش و رژیم صدّام برخوردار بودند. 💢 از سویی دیگر، دشمن در این منطقه در امنیت کامل بسر می‌برد، زیرا در محاصره کوه‌ها قرار داشت و امکان نفوذ نیروهای نظامی ایران به آنجا وجود نداشت، به‌ویژه آن که جادۀ دزلی-مریوان، از میان تنگۀ بسیار باریک (به طول 2 یا 3 کیلومتر){دره شیطان} می‌گذشت و بنابراین عبور از آن، غیر ممکن بود، زیرا با نگهبانی حتی یک نفر مسلح در بالای تنگه، هیچ جنبنده‌ای نمی‌توانست از آنجا عبور کند. 🔹 در دوران طاغوت، رژیم شاه با حزب دمکرات (به رهبری ملامصطفی بارزانی) در کردستان می‌جنگید. زمانی ارتش شاه به قصد مقابله با نیروهای حزب که در منطقه دزلی مستقر بودند، ستون نظامی خود را از سمت مریوان به راه انداخت ولی به محض رسیدن به تنگه مزبور، از سوی اَکراد مسلّح که در بلندی‌ای مُشرِف به تنگه مستقر بودند، اجرای آتش شد که در نتیجه کل ستون ارتش قتل عام گردید و لذا از دیر باز این تنگۀ فوق‌العاده حساس و استراتژیک را "راه خون" می‌نامیدند. ا▫️▪️▫️▪️▫️ 🌷جاویدالاثر حاج احمد ، فرمانده سپاه مریوان پس از آزادسازی شهر مریوان، در طی عملیات‌های مکرّر، اقدام به پاکسازی مناطق اطراف از لوثِ وجودِ ضد انقلاب نمود. 🔸 دشوارترین مرحله کار، تصرف دزلی بود که مقر اصلی ضد انقلاب به شمار می‌آمد. متوسلیان نقشه‌ای در سر داشت و آن را به هیچ کس نیز بازگو نکرد زیرا امکان لو رفتن آن توسط عناصر نفوذی‌ دشمن وجود داشت. او در اواخر پاییز 1359، عملیات حسّاس آزادسازی دِزلی را به مرحلۀ اجرا درآورد. 🔻 نیروهای متوسلیان طی دو روز پیاده‌روی از آن سوی دریاچه زریوار، به شکل ستون به راه افتاده و پس از عبور از بلندی‌ها و ارتفاعات صعب‌العبور، دشمن را دور زده و به بالایِ سر دزلی رسیدند و مانند عقاب بر سر ضد انقلاب فرود آمده و آنها را غافلگیر کردند. افراد دشمن سراسیمه از رختخواب آرام بلند شده و بی‌هدف به این سو آن سو تیراندازی می‌کردند. درگیری فقط 15دقیقه طول کشید و نیروهای ما حتی یک زخمی هم ندادند. اما نیروهای دشمن تار و مار شده و بسیاری‌شان به اسارت درآمدند. ✳️ به این ترتیب، دِزلی و "راه خون" آزاد شد... و این شاهکار فرمانده دلاور جبهه‌ها حاج احمد و افراد او نظیر:شهید حسین ، شهید رضا ، شهید محمدرضا و ... تا ابد در تاریخ این کشور ماندگار شد.