eitaa logo
به یاد سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
1.5هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
49 فایل
یادت سردار عزیز همیشه در قلبمان میماند وخونت هرلحظه میجوشد و همه را انقلابی میکند🌾🌾 در کنار اولیاءاللّه ماراشفاعت کن❤❤ شهادتت مبارک #پدرجان کپی از مطالب کانال به هر شکل آزاد است
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺🍃 💠هر سال فاطمیه ده شب روضه داشت. بیشتر کارها با خودش بود، از جارو کشیدن تا چای دادن به منبری و روضه خوان.. سفارش میکرد شب اول و آخر روضه حضرت عباس (ع) باشد. مداح رسیده بود به اوج روضه.. به جایی که امام حسین(ع) آمده بود بالای سر حضرت عباس.. بدن پر از تیر ، بدون دست و فرق شکاف خورده برادر را دیده بود. با سوز میخواند... 💠تا اینکه گفت: وقتی ابی‌عبدالله برگشت خیمه ، اولین کسی که اومد جلو سکینه خاتون بود. گفت:《بابا این عمی العباس..》ناله حاجی بلند شد !《آقا تو رو خدا دیگه نخون》دل نازک روضه بود.. بی تاب میشد و بلند بلند گریه میکرد. خیلی وقت ها کار به جایی میرسید که بچه ها بلند میشدند و میکروفن را از مداح میگرفتند.. میترسیدند حاجی از دست برود با ناله ها و هق هقی که میکرد.. ❤️ https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🌼فرازی از زندگینامه خودنوشت بزرگمرد تاریخ معاصر قاسم سلیمانی: ✍با پای برهنه یا با کفش‌های لاستیکی که مادرم از پیله‌ورهای دوره‌گرد با دادن مقداری کُرک یا پشم می‌خرید، مثل جوجه اردکی دنبال او می‌رفتم. در روز چند بار زمین می‌خوردم یا خار در پاها و دست‌هایم فرو می‌رفت. پیوسته از سرپنجه‌های پایم خون می‌چکید و مادر آرام آرام با سوزن خیاطی خارها را از پایم درمی‌آورد و با اُشتُرَک محل زخم‌ها را مرهم می‌گذاشت. 📚صفحه 23 کتاب "از چیزی نمی‌ترسیدم" https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🍃🦋 ❤️به یادتم شبای جمعه دائم رها نکن حاج قاسم...💔 ❤️سلام ما را به حضرت زهرا(سلام الله علیها)برسان حاجی✋ 🤲 https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🍃🌸 🦋پـس چـرا بـه عـادت نـمیکنـم... 🦋گرچه این شهر شلوغ است ولی باور کن! آن چنان جای تو 💔صدا می پیچد😔 🌺 🔴جمعه های | به وقت حاج قاسم ...۱:۲۰❤️ 🍃🕊 https://eitaa.com/sardaredeLhaman
‍ 🌼★🌼★🌼 🦋آنقدر دارم بنویسم که نگو..تو کجایی , ..⁉️ آنقدر دیدار تو دارم که نگو .. بس که تنگ💔 تو ام، آنقدر بوسه به تــ✨ـــو دادم 🍁که نگو.. ❤ 🍃🌹 https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🏴🚩 ⚫️دومین ما بدون شما... و شما مهمان پهلو شکسته... التماس دعا سردار...🤲 💔 https://eitaa.com/sardaredeLhaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫🕊 🌸شیرین تراز شعر تبسمت هیچ نیافته ام... 🌸 بزن ‌و بگذار خنده عاشقانه ات کام دلم را قند نماید‌❤️ 💫🕊 https://eitaa.com/sardaredeLhaman
1⃣ روز شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها است و اکنون آخرین لحظات است...😭😭 😭پس از غسل حضرت زهرا سلام الله علیها هنگام وداع رسید... فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ يُنَادِي يَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِيبُ إِلَى الْمَحْبُوبِ قَالَ فَرَفَعْتُهُمَا عَنْ صَدْرِهَا😭😭 امیر مومنان علیه السلام فرمودند: من خدا را شاهد مي گيرم كه فاطمه زهراء آه و ناله كرد، دستهاى خود را دراز نمود و حضرت حسنين را چند لحظه‏اى به سينه خود چسبانيد. ناگاه هاتفى از آسمان ندا در داد: يا ابا الحسن! حسنين را از روى سينه فاطمه بردار😭😭 «بخدا قسم كه ملائكه آسمانها را گريان كردند، زيرا دوست مشتاق لقاى دوست است» حضرت امير عليه السّلام مي فرمايد: من حسنين را از روى سينه زهراء برداشتم‏..😭😭 📚بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏43 ؛ ص179 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🍃
🏴 ✍شهید حاج قاسم سلیمانی: خدایا ثروت چشمانم گوهر اشک بر حسین فاطمه است⚫️ 🚩(شهادت حضرت زهرا سلام الله علیهاتسلیت عرض میکنیم) https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🌼روایت احمد یوسف زاده نویسنده کتاب آن ۲۳ نفر از مراسم فاطمیه حاج قاسم سلیمانی.. ✍وارد مجلس که می‌شوم چشم‌هایم دنبال چهره آشنایی است که سخت مشتاق دیدارش هستم. بانی مراسم. بالای مجلس نیست، می‌گویم شاید هنوز نیامده، که می‌بینم جلو خودم نشسته. وسط مجلس. ساده و بی ریا.این همان ژنرال سلیمانی است که اسمش در همه لیست‌های سیاه دنیای استکبار به چشم می‌خورد.همان که در کنگره آمریکا برای شهید کردنش نقشه‌ها کشیده‌اند.او حالا با لباس سیاه نشسته روی گلیمی و حواسش هست به جوانکی که سینی چای میان مهمان‌ها می‌چرخاند و به او یادآوری می‌کند که « برای آن چند نفر هم که تازه آمده‌اند چای ببر!» احوالپرسی می کنم، چند لحظه بعد که او یک چشمش به حاج آقا عسکری سخنران مجلس و یک چشمش به مهمان های تازه وارد است، کاغذی از جیبم در می آورم و این سروده قدیمی ام را تا آنجا که می توانم خوش خط می نویسم و می گیرم به طرفش از آن روزی که چشمان تو تر بود مرا درد تو سلاخ جگر بود الهی کاش وقتی دشمن آمد دل من بین آن دیوار و در بود. شعر را می خوانَد، با نگاهی سرشار از مهربانی و تشکر کاغذ را تا می کند می گذارد توی جیب پیراهنش. 📚کتاب «شاید پیش از اذان صبح» https://eitaa.com/sardaredeLhaman