eitaa logo
سنگرشهدا
6.9هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
💢بمناسبت یادواره شهید حبیب الله نیّری ، امروز در 💠در عملیات کربلای 4 پای چپ سید حبیب‌الله به دلیل اصابت تیر زخمی می‌شود. با دیگر همرزمانش در یک نفربر ارتش که وضعیت خوبی هم نداشته و تعداد زیادی زخمی را سوار آن کرده بودند به عراق منتقل می‌شود. در آن شرایط زخم پای سید حبیب‌الله که ظاهرا" عفونت داشته چرک می‌کند و در بیمارستان پای او را قطع می‌کنند. سید حبیب‌الله روزهای سخت اسارت را می‌گذراند تا اینکه چند وقت بعد دوباره زخم پا چرک می‌کند و عفونت وارد خونش می‌شود. او را برای عمل جراحی به بیمارستان منتقل می‌کنند که خونریزی بند نمی‌آيد. خونریزی بی وقفه باعث شد که او در همان اتاق عمل تمام کند و 16 فروردین ماه 66 به شهادت برسد. این اطلاعات توضیحات پزشک معالج بیمارستان «صلاح‌الدین ایوبی» شهر بغداد بود که به دست ما رسید. مزار شهید نیری چند سالی در خاک عراق بوده است تا اینکه پیکر پاکش در سال 81 به ایران بازگشت. اسارت، مظلومیت و گمنامی؛ اولین چیزهایی هستند که بعد از شنیدن نام شهید نیری در ذهنم نقش می‌بندد. 🎙راوی:همسر شهید @sangarshohada 🕊🕊
یڪ نفــر حسرت لبخند تـو را مـی‌بـارد... ڪـن عـشق نمک گیـــر شود بعـــد بـرو... 🌷 ว໐iภ↬ @sangarshohada🕊
●کنارشهرک محل زندگیمان باغ سبزے کاری بود،هر ازگاهی"حاج حمید"بہ آنجا سَری میزد بہ پیرمردی کہ آنجا مشغول کار بود کمک میکرد،یکبارازنماز جمعہ برمیگشتیم کہ حاج حمیدگفت: بنظرت سَری بہ پیرمردسبزی کار بزنیم از احوالاتش با خبر بشیم؟!مدت زیادی بود کہ به خاطر جابجایے خبری ازاو نداشتیم. زمانیکہ رسیدیم پیرمرد مشغول بیل زدن بود حاج حمیدجلورفت بعداز احوال پرسی،بیل را از او گرفت مشغول بیل زدن شد،پیرمرد سبزے کار چند دستہ سبزی بہ حاج حمید داد. ●سبزیها را پیش من آورد وگفت:این سبزیها را بجاے دست مزد بہ من داد. گفتم:ازخانمم میپرسم اگر نیاز داره بر میدارم.گفتم: نہ سبزی احتیاج نداریم. در ضمن شما هم کہ فی سبیل اللّه کار کردی.بعدازشهادتش یکی ازهمسایہ ها به پیرمردگفتہ بود کہ حاج حمید شهید شده. ●پیرمرد با گریہ گفته بود من فکرکردم اون آدم بیکارے است که بہ من کمک میکرد. اصلاً نمیدونستم شغلی بہ این مهمی داره و سردار سپاهہ... ✍راوی: همسر شهید 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای دونستن از اروند ؛ باید غواص باشی ... دستات بسته باشه ، شب باشه، آب سرد باشه و اروند بی تاب باشه ... هر چقدر از اروند بنویسیم کمه... @sangarshohada 🕊🕊
چقدر قشنگ این عکس ها کامل میشه 💔 عڪسِ یادگاری، برای روزهـای بی‌لبخند ما 😔 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
ما زنده ز خون شهداییم خوش است تا یاد کنیم از شهدا با "صلوات" جزء اطلاعات و عملیات بودن یعنی بی نام و نشان شدن یعنی دل کندن تنها شدن نترسیدن رفتن به خط زدن و به دشمن رسیدن از دشمن گذشتن چشم شدن گوش شدن دیدن و شنیدن شناختن به خاطر سپردنِ همهٔ راه همه‌ی موانع همه‌ی معابر کمین ها تله ها آماده بودن برای همه چیز این‌ها همه تازه اولِ راهه!!! شبِ عملیات جلو افتادن و تا پایِ کار بُردنِ همه چه شکست خورده چه پیروز، شاهد به مرخصی رفتنِ همه ؛ ولی کار دیگه‌ای را از نو شروع کردن! دوری از خانواده از زن و بچه از پدر و مادر....! جزء اطلاعات و عملیات بودن یعنی قید همه چیز را زدن سر دادن و دندان دادن امّا تسلیم نشدن تسلیم شدن یعنی تخلیهٔ اطلاعاتی شدن یعنی لو دادن عملیات یعنی سر شکستگی ... 📸 جمع باصفای شهداء اسطوره‌های گمنام اطلاعات و عملیات لشکر ۲۷ محمد رسول‌اللهﷺ @sangarshohada 🕊🕊
خودتان را سر جلسه‌ی امتحان در حد و سقف ِفقط مدرسه نبینید ، شما در صحنه‌ی مبارزه بر علیه کسانی هستید که مخالف ِاسلام هستند . خودتان را روبه روی دشمنان تصور کنید ! نه پشت میز ساده و برای پاس شدن . مدرسه بهانه‌ است ، هدف به آتش کشاندن ِ قلب ِکثیف ِدشمن است . [ آینده ساز تویی ، معطل چی هستی مسلم ؟ ]
ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے است مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے است 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
یا زهرا سلام الله علیها... رازِ جبهه ها بود و دست‌گیریِ حضرت مادر که زهرایی‌ها را مادرانه می‌خرید با نشانی بر پهلو و بازو ... شهید ۱۸ساله شهید محمدرضا حسینی🌷 شهادت: ۱۳۶۷/۰۲/۲۹ ماووت عراق، بیت المقدس ۶ j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
سربند بستن یعنی دیگر دلت بندِ این و آن نباشد آن را محکم گره بزن و خود را وقفِ صاحب نامش کن... @sangarshohada 🕊🕊
●جمعیت زیادی روبرومون ایستاده بود. تعدادشون خیلی بیشتر از ما بود. بعضی هاشون آموزش دیده بودند و آماده هر اقدامی بودند. بچه های ما حسابی خسته شده بودند. بعضی هاشون عقب تر از ما بودند و هنوز به ما نرسیده بودند. من و حاج محمد و برادر خانمش روبروی جمعیت ایستاده بودیم. اوج درگیری های فتنه 88بود. ●حاج محمد گفت: باید یه کاری کرد. انگار که فکری به ذهنش رسیده باشه، با تمام توان و صدایی که داشت فریاد زد: یا حیدر! جمعیت روبرو حسابی وحشت کردند و شروع کردند به عقب نشینی. حسابی گیج شده بودند. بچه های خودمون هم از عقب رسیدند و تونستیم همه رو متفرق کنیم. اون روز خود حضرت حیدر بهمون مدد کرد... ✍راوی: دوست شهید 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
📷 بیا از ما عکس بگیر!!! یکی از روزهایی که در مقر لشکر۴۱ ثارالله در نزدیکی اهواز مستقر بودیم، من و «محمدجواد زادخوش» و یکی از دوستان که دوربین عکاسی داشت، برای عکس گرفتن از سنگر بیرون زدیم که با "سردار سلیمانی" فرمانده لشکر، مواجه شدیم. به محض دیدن حاج‌قاسم تصمیم گرفتیم با ایشان هم یک عکس یادگاری بگیریم. حاج‌قاسم چون محمدجواد را به واسطه‌ٔ آشنائی با برادر بزرگترش می‌شناخت و از شوخ‌طبعی او خبر داشت، همان‌طور که از روبرو سمت ما می‌آمد، از همان دور به جواد گفت: «من با شما عکس نمی‌گیرم.» جواد هم بی‌معطلی و باخونسردی گفت: «ما که نمی‌خواهیم با شما عکس بگیریم. می‌خواهیم دوربین‌مان را به شما بدهیم تا از ما عکس بگیرید!» حاج قاسم که جاخورده بود، لبش به خنده باز شد و آمد کنارمان ایستاد و عکس یادگاری گرفتیم که این همان عکس است. 📸 از راست : مصطفی عرب‌نژاد ؛ سردار حاج‌قاسم سلیمانی و محمدجواد زادخوش راوی و عکاس: حسن منصوری ▪️ بسیجی شوخ‌طبعِ خانوکی محمد‌جواد زادخوش که به سال ۱۳۴۲ در «خانوک» در کرمان به دنیا آمده بود، به تاریخ ۲۱ اسفند ۱۳۶۳، در «عملیات بدر» خرقه‌ی شهادت پوشید. @sangarshohada🕊🕊