❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍درود بر شما ای ملت ایران، ای مشعل داران راه امام حسین (ع) تا آخرین قطره خونتان از این انقلاب و از رهبر این انقلاب خوب محافظت کنید تا که این انقلاب اسلامی را به نحو احسن به منجی عالم بشریت تحویل بدهید.
#شهید_مرحمت_بالازاده
📚کتاب تا کربلا ، صفحه 163
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
دشمن با #دروغ_بزرگ هزینه درآمدهای کمیته امدا در #غزه علاوه بر ایجاد عملیات روانی علیه ملت (به نام فق
*8877#
👆👆
این شماره رو بگیرید و وارد سامانه پرداخت بشین
سلام
ما یه کمپین بزرگ کشوری راه اندازی کردیم به اسم #رکوردشکنی_کمیته_امداد
میخوایم در آستانه شب قدر، امروز و امشب از طریق سامانه
*8877#
به کمیته امداد کمک کنیم
لطفا هر چه در توانت هست کمک کن و بعد داخل #ایتا به این آیدی بفرست👇
@manambayadberam
بسم الله
از اینجا …
که من هستم ،
تا آنجا که تو هستی …
وجب به وجب ...
دلتنگـم …!
#پنجشنبه_های_دلتنگی
#یاد_شهدا_باصلوات🌷
@sangarshohada🕊🕊
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥آیا «منوتو» جرأت پخش این فیلم را دارد؟
🕊کانال سنگرشهدا🕊
http://eitaa.com/joinchat/2560032768C8608b3cfb7
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :0⃣0⃣1⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 101
سید احمد موسوی به من که نیروی آزاد گردان بودم، دستور حرکت داد: «سیم خاردارها رو بریدن، شما درگیر بشید تا عراقیها حواسشون به شما جلب بشه!» قرار بود ما دو سه نفری دشمن را سرگرم کنیم تا باقی نیروها از کنار دره خودشان را بالای تپه بکشند. سید احمد به ما تأکید میکرد کاری کنیم آتش دشمن فقط به سمت ما باشد. من به همراه اصغر غربی و یکی دیگر از بچه ها به نام «اسد» از قسمتی که سیم خاردار بریده شده بود، جلو رفتیم. از عراقیها خبری نبود. کمی جلوتر رفتیم. تا رسیدن به تپه اصلی سلمان کشته، چند تپه کوچک پیش رو داشتیم. از اولی بدون اینکه کسی ما را ببیند، گذشتیم. به تپه دوم رسیدیم و بالا رفتیم اما هنوز کسی متوجه ما نشده بود.
ـ بریم روی سومی!
ـ خیلی نزدیک شدیم! غیرممکنه ما رو نبینن!
اصغر و اسد مایل بودند از همانجا درگیر شویم. فکر میکردم هر چه جلوتر برویم به نفع ماست اما بالاخره حرف همراهانم را پذیرفتم. همانجا موضع گرفتیم. بحث میکردیم که اول با چه شروع کنیم، یک تیربار، یک کلاش و یک آر.پی.جی داشتیم. قرار شد همه با هم شروع کنیم، بسم الله گفتیم و تیراندازی کردیم. عراقیها هم بلافاصله جوابمان را دادند. با دولول، تیربار و حتی گلوله های تانک! اوضاع عجیبی شده بود. ما موضع محکمی نداشتیم فقط از بالای تپه به سمت آنها تیراندازی میکردیم تا توجه شان به ما جلب شود. آماج انواع تیرها بودیم و معلوم بود طرحمان کارگر بوده است.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊