تک بسیجی..!
چند وقت بود غذای درست و حسابی نخورده بودیم. همه چیز در اختیار تدارکات بود و آنها خیلی سخت میگرفتند. معمولا برای جبران گرسنگیها میان روز یا شب و نصف شب بچهها به بهانه رفتن به دستشویی که نزدیک تدارکات بود میرفتند و از آنجا نان و پنیر میآوردند. بعد میآمدند بقیه را صدا میکردند که بلند شوید غذا بخورید. اگر میپرسیدیم از کجا آوردهاید؟ میگفتند: ناراحت نباش، حلال است. صلوات بفرست. کارت نباشد..!
بعد از صلوات می پرسیدیم:
حالا میگویید از کجا آوردهاید یا نه؟
بعد توضیح میدادند که تک بسیجی است
و آن وقت تا ته ماجرا را میخواندیم...ツ
#خاطره
#بسیجی
#مردان_خاکی
#زندگی_در_جنگ
@sangarshohada🕊️🕊️