وَ چہ زیباسٺ ڪہ
ٺو ســـر بـدهے با دل و جان♥️
و ٺـــو خود جان و سر عـالم و آدم بـاشے...
#سرباز_ولایت
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#ڪلام_شـهید
💠در راه شهدا قدم بردارید. در راه شهدا حرکت کنید.بر دوش بگیرید این شهدا راتمام ارزش ها در شهداست...
💠خوشا به حال شهدا، آنها گلهای خوش بویی بودند که خداوند چید. خدا آن ها را برگزید.
💠شهدا زنده اند، شهدا برای کسانی زنده اند که راهش را ادامه دهند. امانتدار خوبی باشید برای شهدا ...
💠اگر بنا بود آمریکا را سجده کنیم...انقلاب نمی کردیم ، ما بنده ی خدا هستیم وفقط برای او سجده می کنیم...سرِ حرفمان هم ایستاده ایم...
💠اگر تمام دنیا ما را محاصره ی نظامی و تسلیحاتی کنند، باکی نیست...
💠سلاح ما ایمان ماست. ایمان بچه هاست که توی خلیج فارس با ناوهای غول پیکر می جنگند...
💠حاضریم که تمام سختی ها را قبول کنیم، فقط یک لحظه قلــب امام عزیزمان شاد شود. همیـــن!"
💠هرکس بهش بر میخورد ، بخورد!! پیام شهدا سانسور شدنی نیست.
📎فرماندهٔ اطلاعات عملیات لشگر ۳۲انصارالحسین
#شهید_علی_چیتسازیان🌷
#سالروز_شهادت
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🔰تازه پاسدار شده بود که به من گفت: زن میخواهد، وقتی از الیاس پرسیدیم که چه کسی را میخواهی در جواب بیستسؤالی راه انداخت! به ما میگفت بگردید گزینهای را که میخواهم پیدایش کنید.
🔰دو دایره سفید و سیاه جلوی او گذاشته بودیم که اگر جوابش بله بود روی سفید و اگر نه بود روی دایره سیاه انگشت بگذارد! ما هم سؤال میپرسیدیم و او با گذاشتن انگشت روی دایرها جواب میداد، از روستا و محله و آشنا و فامیل پرسیدیم تا در نهایت روی گزینهای توقف کرد و ما متوجه شدیم که خواهان دختر دخترخاله ناتنی من است.
🔰آن روزها دختران در روستا در سنین پایین ازدواج میکردند و عروس من هم 16سال سن داشت. اینگونه شد که برای الیاس به خواستگاری رفتیم و بعد از بیست سؤالی به دختر موردعلاقه او رسیدیم!
🔰یک روز قبل از رفتنش مثل همیشه غروب به خانه ما آمد و کمکم زمزمه رفتنش را به سوریه شنیدم، وقتی گفت که فردا عازم است حرفی از نرفتنش نزدمچون راهی را رفت که نمیشد گفت نرو! فردا صبح که برای خداحافظی آخر آمد، خودم از زیر قرآن او را رد کردم، رفت و دیگر نیامد.
🔰بیشترین زمانی که احساس دلتنگی به اوج خود میرسد غروبهاست، چون هر غروب الیاس به سراغ من میآمد و همدیگر را میدیدیم و به من میگفت: اگر کاری دارم بگویم تا انجام دهد، اگر هم نمیآمد حتماً زنگ میزد و جویای حالم میشد.
🔰 اما بعد از شهادتش غروبها چشمم به در خانه خشک میشود شاید الیاسم بیاید و من یکبار دیگر روی ماهش را ببینم.
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_الیاس_چگینی🌷
#سالروز_شهادت
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
کاش آن روزها هم فضای مجازی بود!
این جوان بسیجی عکس خودش را
می گذاشت و می نوشت:
من و پای قطع شدم
همین الان یهویی
برایِ دفاع از وطن ...
#مجروحین
#برای_ایران
#دفاع_مقدس
#بسیجی_خمینی
@sangarshohada🕊🕊
مـا از الست ؛
طایفهای سینه خسته ایم
ما بچههای مادر پهلو شکسته ایم ...
#یا_فاطمــه_س
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی
ว໐iภ ↬ @sangarshohada
#خاطرات_شهید
به پدر و مادرشان بسیار احترام میگذاشتند
خودم حس می کردم عاملی که حمید آقا را لایق شهادت کرد، احترامی بود که برای والدین خود داشتند
مثلاً یک بار که ایشان تصادف کرده بودند و برایشان میسر نبود که از بسترشان تکان بخورند، مادرشان که تماس میگرفتند به نشانه احترام وضعیت خود را تغییر میدادند
اگر خوابیده بودند مینشستند و اگر نشسته بودند میایستادند...
✍خاطرات همسر بزرگوار
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#سالگردشهادت🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
شهید همیشه روی آمادگے جسمانے خودشون ڪار میکردن هر روز به پیاده روی و ورزش مے پرداختند از ایشون پرسیدیم ڪه حاج آقا شما چرا انقدر ورزش مے کنید ڪه شهید فرزانه در پاسخ به ما گفتند: ما اگر اعتقادمون اینه امام زمان (عج) به سرباز نیاز دارند باید ورزش ڪنیم و از آمادگے جسمانے برخوردار باشیم چون آقا سرباز تنبل نمے خواهند.
#سردار_شهید_رضا_فرزانه🌷
#شهید_مدافع_حرم
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
همیشه میگفت:
بعد از توکل به خداوند ؛
توسل به حضرات معصومین
خصوصاً حضرت زهرا (س)
حلّال مشکلات است ...
#شهید_ابراهیم_هادی
@sangarshohada 🕊🕊
تک بسیجی..!
چند وقت بود غذای درست و حسابی نخورده بودیم. همه چیز در اختیار تدارکات بود و آنها خیلی سخت میگرفتند. معمولا برای جبران گرسنگیها میان روز یا شب و نصف شب بچهها به بهانه رفتن به دستشویی که نزدیک تدارکات بود میرفتند و از آنجا نان و پنیر میآوردند. بعد میآمدند بقیه را صدا میکردند که بلند شوید غذا بخورید. اگر میپرسیدیم از کجا آوردهاید؟ میگفتند: ناراحت نباش، حلال است. صلوات بفرست. کارت نباشد..!
بعد از صلوات می پرسیدیم:
حالا میگویید از کجا آوردهاید یا نه؟
بعد توضیح میدادند که تک بسیجی است
و آن وقت تا ته ماجرا را میخواندیم...ツ
#خاطره
#بسیجی
#مردان_خاکی
#زندگی_در_جنگ
@sangarshohada🕊️🕊️
در خط جهاد همیشه گمنام شدند
با ذکر حسین و زینب آرام شدند
اینان نه فقط مدافعان حرم اند
امروز مدافعان اسلام شدند
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_مدافع_حرم_میثم_مدواری
#صبحتون_شهدایی🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
5.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️شهید حاج قاسم سلیمانی:
« هر وقت در سختیهای جنگ فشارها بر ما حادث میشد و به صورت بسیار مضطری هیچکاری از ما برنمیآمد، پناهگاهی جز حضرت زهرا سلاماللهعلیها نداشتیم...»
@sangarshohada 🕊🕊
#خاطرات_شهید
●نزدیک یک هفته بود که سوریه بودیم.
موقع ناهار و شام که می شد علیرضا غیبش میزد. بهش گفتیم: مشکوک میزنی علیرضا، کجا میری؟ گفت: وقتی شما مشغول ناهار خوردن هستین، من میرم به #فاطمه و #ریحانه ( دختر شش ساله و هشت ماهه اش ) زنگ میزنم...
●یه شب رفتیم توی خانه هایی که خالی شده بود، تا از اونجا به دفاع از شهر پرداخته و جلوی نفوذ دشمن به شهر رو بگیریم. فرمانده مون گفت: می تونین از وسایل خانه ها مث پتو استفاده کنین. شب که خواستیم بخوابیم، دیدم علیرضا بدون پتو و ملحفه توی #سرما خوابید ، گفتم چرا از ملحفه استفاده نمی کنی؟ علیرضا گفت: شاید صاحب خانه راضی نباشه ...
●شبها نمازشب می خوند. اولین نفر بود که بلند میشد اذان می گفت و نماز جماعت برگزار می کرد. استاد قرانمون بود. شبها می یومد و می گفت بیایم سوره ذاریات بخونیم...
#شهید_علیرضا_قلی_پور
#سالروز_شهادت
#شهدای_فارس
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊