7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شناسایی پيكر شهيد مسيحی پس از ۴ دهه
🔹در این ویدیو لحظه خبر دادن به خانواده شهید «هراچ هاكوپيان» را میبینید.
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#خواب
علیرضا خوابی دیده بود وخوابش را برای برادرش تعریف می کند. یک بانویی با لباس سبز و چادر سیاه رنگ وچهره نورانی به من می گفت: بیا ومن هم به ایشان قول دادم که به سوریه بروم، پس باید حتما بروم. علیرضا تصمیم خود را گرفته بود و آماده شده بود. واقعا هم راست گفته اند که خود بی بی زینب سلام الله علیها مدافعانش را دعوت
می کند.
#صدای_زنگ_تلفن
علیرضا هر وقت تلفن همراهش زنگ
می خورد، آهنگ زنگش یا زینب بود وعشق وعلاقه خاصی به حضرت زینب سلام الله علیها داشت. شب بود و تلفن همراه علیرضا با همان یا زینب یا زینب زنگ خورد، و وقتی تلفن همراهش را برداشت گفت من حتما میام. شب علیرضا آرام وقرار نداشت و خودش را آماده کرد وحسابی خودش را تمیز وآراسته کرد. و صبح زود از خانه
رفت و دیگر هیچ وقت برنگشت.
#مادرازته_دل_راضی_باش
علیرضا وقتی که به پادگان رسید به من زنگ زد وگفت: مادر جان من رفتم،شما راضی هستید یا نه؟ من گفتم که حالا که رفتی پسرم من چه کار
می توانم بکنم. و علیرضا دوباره همان جمله را تکرار کرد وگفت: مادر بگو راضی هستی؟ من هم گفتم: باشه راضی ام پسرم. علیرضا دوباره گفت: مادر بگو که از ته دل راضی هستی که دل من آرام شود؟! من هم گفتم: باشه پسرم، من از ته دل راضی راضی هستم. وبعد علیرضا در پادگان آموزش دید وبه سوریه اعزام شد..
#ازلسان_مادرگرامی
#شهید_علیرضا_غلامی
#فاطمیون🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
.
🔰گرد و غبار ، تشنگی ، خشکی لب نگاهی مظلومانه ، چشمی مجروح ، صورتی خونین, خستگی ، چهره ای آفتاب سوخته....میبینی !!!
چقدر شبیه کربلاست این صورت ...
.
📎پ ن : رفیق چشماتو آروم ببند و بخواب ،سی و اندی سال پیش یکی بخاطر من و تو چشماشو با تیر و ترکش بستند...!!!
کور شه چشم اون هایی که چشمشون رو بروی شهدا و جانبازان و یادگاران جنگ بستند و فراموششان کردند....
#دفاع_مقدس
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
گفتم سخنرانی ڪن
ڪہ هنگامہ نبرد سخت است ...
فرمود:
بچہ هاتیر بہ سینہ بایداصابت ڪند نہ بہ پشت... ✌️
والسلام
#شهید_مصطفی_چمران🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #برزخ_تکریت ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مز
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_سی_و_ششم
💠ورود به استخبارات
غروب روز سه شنبه 14 بهمن مصادف با سوم جمادی الثانی سال 1407 ه. ق روز شهادت حضرت زهرا - سلام الله علیها - جمع 37 نفره ما بوسیله یک دستگاه اتوبوس از بصره به سوی بغداد حرکت دادند.
شب در مسیر بودیم و صبح رسیدیم بغداد
حدودا بیش از 600 کیلومتر راه بود
دستها از پشت و چشمها نیز بسته بود.
من در ردیف صندلی های سمت راست و کنار شیشه جای داشتم و وقتی به خیابانهای بغداد رسیدیم با کشیدن سرم به پنجره بطور مخفیانه توانستم کمی چشم بندم را بالا زده و پرده نیز کمی کنار بزنم و از زیر چشم بند ، نمایی از خیابانها را ببینم .
اولین منظرهای که در ذهن دارم تردد دختر و پسرهای دانشجو بود که در پیاده رو در حال رفتن یا بازگشت از محل تحصیل بودند.
چقدر آن لحظه دلم گرفت.
انسان تا گرفتار نشده باشه قدر آزادی نمی دونه.
همیشه در طول اسارت با خود و یا بعضا با دوستان که گفتگو می کردیم می گفتیم اگر روزی آزاد بشیم بریم ایران ، تمام ایران رو می گردیم .
یک روز هم تو خونه نمیمونیم و می زنیم به دشت و صحرا و از آزادی لذت می بریم .
اما خوب همه چیز هم که دست خود آدم نیست به هرحال تا آدم گرفتار نشه قدر آزادی نمی دونه همینجور که تا مریض نشه قدر سلامتی را، خدا را صد هزار مرتبه شکر.
قبل از ورودمان به استخبارات (سازمان اطلاعات و امنیت عراق) در مکانی نزدیک ، از اتوبوس پیاده و سوار خودرویی شبیه خودروهای یخچال دار که ویژه حمل محصولات فاسدشدنی است و یک مقدار از نیسان خودمان بزگتر است کردند.
خودروی ذکر شده گنجایش 37 نفر را نداشت و با زور همه ما را در آن جایی دادند.
فضای داخل آن تاریک و فقط یک پنجره هواکش مانند ، سقف آن تعبیه شده بود.
تاریکی و فضای کم باعث شده بود مجروحین زیر دست و پاه قرار گیرند و آه و ناله اشان به هوا بلند شود.
عمدا ماشین را در محل های مختلف می چرخاندند تا آدرس محل در ذهن ما شکل نگیرد.
بلاخره بعد از دقایقی خودرو جلوی ساختمانی که ابتدای آن سالنی بود و دری نرده ای داشت توقف کرد.
از خودرو پیاده شدیم چند نفر میزبان چوب بدست منتظرمان بودند.
اینجا دیگر سربازان عادی میدان نبرد نبودند که شاید رحم و مروتی داشته باشند.
نیروهای کارکشته معتاد به شکنجه که این کار هر روزشان بود .
اسرا بودند ؟ فبها ، نبودند ؟ مردم فلک زده عراق.
فرقی نمی کرد بیکار نبودند.
دو طرف ایستاده بودند و هرکسی وسیله پذیرایی در دست .
یکی دو نفر با چوب شاخه خرما که ته پهن و ضخیم تری دارد بی مهابا می زدند ، به مجروح هم رحم نمی کردند
سمت چپ وارد ساختمان شدیم
از سالنی که شبیه پارکینگ بود و بنظر می رسید برای هوا خوری زندانیان ساخته شده بود عبور داده شدیم.
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_و_پانزدهمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 13 📿 18 📿 19 📿 21 📿 22 📿 24 📿 25 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_840_984)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے 🌸🍃
122
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_اصغر_پاشاپور
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
نمی رسد
بہ خداحافظی
زبان از بغــض
خوشـا بہ حال تـو
ڪہ مسافـر بهشتـی
📎پ ن: دوشهید و دو رفیق در یک قاب،۳۱شهریور سالروز شهادت شهیدپورهنگ،و سالروز ولادت شهید پاشاپور...
#شهید_محمد_پورهنگ
#شهید_اصغر_پاشاپور
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
●"انالله و انا الیه راجعون"●
● روح بلند حاجیه خانم #نصرت_همت مادر صبور و ارجمند فرمانده بلند آوازه #لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ ؛ #شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت به فرزند شهیدش ملحق شد.
.
.
ضمن آرزوی غفران و رحمت الهی برای آن مرحومه و عرض تسلیت به خاندان بزرگوار همت، به اطلاع عزیزان میرسانیم:
مراسم تشییع صبح روز سه شنبه در #گلزار_شهدای_شهرضا با رعایت پروتکل های بهداشتی برگزار می گردد.
شادی روحش فاتحه مع الصلوات.
راه ناتمامت اگر تا ڪربلاست
خواهم گذشت از جان،
بہ بهای دیدار خدایت #ای_شهید
مےدانم این راه بهشت را پشت سر مےگذارد
ابتدایش صراط و انتهایش #ڪربلاست...
هفته دفاع مقدس و یاد و خاطره شهیدان گرامے باد.🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ڪلیپ
○ مداحی امروز آهنگران برای سردار سلیمانی به سبک و سیاق دفاع مقدس در حضور رهبر انقلاب
به خاک افتاد اما ناز شستاش
بلند است از یمن تا شام دستاش
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
تقریبا همیشه حسین یا در حال ڪار بود
و یا در حالت ڪار . اصلا خستگی برایش
معنا و مفهوم نداشت .
بدن ورزیده و آمادهای داشت .
درست زمانی ڪه همه خسته بودند
شوخیهای حسین گل میڪرد .
شهید مدافع وطن ...
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷
#شهید_حادثه_تروریستی_اهواز
#سالروز_شهادت_شهدای_حادثهتروریستی
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊