eitaa logo
سنگرشهدا
6.9هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
الهى الیک اشکوعیناً عن البکا من خوفک جامدة خدایاپناه برتو ازچشمۍکه به وقت گریه ازخوف توخشک است بایدبراۍچشمها نمازباران خواند دیرگاهیست که دگرنمۍبارد... 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
1.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خوشا آنان که جانان می شناسند طریق عشق و ایمان می شناسند بسی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را شهیدان می شناسند 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
❁﷽❁ یکـــــــ قــدم مانده فقط تا شبـــــ تسبیح و دعـــا ڪـــــاش دستم بـــــرسد بــــر ســـــر دامان خـــــدا ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
یا رَبْ ، مقــــدر نما در ایـــــن یڪ جـرعه از اخــــــلاص و آن حـالِ شـــــهیـدان را ... بحق شهدا ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
دعای جوشن کبیر.pdf
حجم: 694.3K
✧✦•﷽‌ ✧✦• دعای سفارش شده برای شبهای قدر اگه امشب چشماتون بارونی شد دلتون شکست خادمین سنگرشهدا هم دعا کنید🙏 ₰↬ @sangarshohada🕊🕊
@ostad_shojae4_5967650547174475501.mp3
زمان: حجم: 4.07M
🌸طرح تلاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸 (تندخوانے) جزء نوزدهم قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایے ⇦ڪلام حق امروز هدیه به روح 🌷 ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
میگفت چشمان به راهـے است کہ ازخود به یادگار گذاشته اند، اما چشم ما بـه است که با آنان رو بروخواهیم شد. دعائـے... تا که شرمنده نباشیم😔 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
با همان خونی که از فرق تو بر محراب ریخت بر برات منتقم بهر فـــــرج امضا بزن 🌴اللهم عجل لولیک الفرج ب حق مولا علی ع🌴 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
3.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
●خدایا احساس می کنم که اعضای تنم میله های زندانی هستند که مرا به اسارت خویش درآورده اند و تلاش مقرون من برای فرار از این زندان بی فایده است مگر به لطف و رحمتت.خدایا مرا در صف شهیدان قرار ده و توفیقی عطا کن تا هرچه زودتر جانم را نثار درگاهت گردانم. ●برادر بدون تأمل بپاخیز تند و تیز حرکت کن دیگر غسل احتیاج نیست منتظر شستشو نباش با یک جنبش خودت را به خدا پیوند بده و در او فنا شو.آنجاست که خداگونه شده ای.دیگر این دنیای پست فانی تحمل ماندن تو را ندارد تو باید پرواز کنی. 📎 پ ن: قسمتی از وصیت نامه عرفانی شهید علی عباس حسین پور 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
لوح | مدار جاودانگی : هر كس به مدار مغناطيسی علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) نزدیکتر شد، اين مدار بر او اثر میگذارد؛ او کمیل‌بن‌زیاد می‌شود، او ابوذر غفاری می‌شود، او سلمان پاک می‌شود. ۹۵/۲/۱۴ 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
امروز،طعم دیگرے دارد! حتے ڪاسہ ے گوشہ ے سفره، میڪند...😭 باور ڪن ڪه خدا هم دارد امشب... ว໐iภ ↬ @sangarshohada🏴
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: نجمه طرماح ● دنیا رو سرم آوار شد. پس به این سادگی ها نبود. پس این مراسم ختمی که حرفش را می زنند چه! برای یک شهید مفقودالاثر؟ سرم روی تنم سنگینی می کرد. دلم می‌خواست به دیوار تکیه اش می دادم. این تشریفات کی تمام می شد.! می خواستم برگردم و در تنهایی خودم برای غربت عبدالله عزاداری کنم. حرف بچه ها پیش آمد. :"دختر خانم ها کجا هستند؟" آقا اسدالله جواب داد:"اداره هستند" "خبر که ندارند درسته؟" "نه خبر ندارند" "پس خودتون، قبل از اینکه در محل کار از همکارها چیزی بشنوند زنگ بزنید بگید برگردند خونه. شما مادرشون هستید و با روحیاتشون آشنایید. بهتر می تونید این خبر رو بدید. ممکنه در محل کار دسترسی به نت باشه و عکس ها را ببینند" بازهم عکس ها، باز هم رسانه ها، خدایا از عبدالله چه پخش شده که همه دیده اند و ما نباید ببینیم. اتاق از مهمان ها خالی شد. علیرضا هم انگار همراهشان رفته بود. پاهایم روی زمین نبود. کی خداحافظی کردند که من نفهمیدم؟! محبوبه خانم صورتش را توی صورتم آورده بود و تکرار پشت تکرار که :"نمی‌گذارم بری. بخدا نمی گذارم. زنگ میزنیم فاطمه و زهرا هم بیان اینجا. حالت خوب نیست نمی‌گذارم بری." "می خوام برم خونه الان مردم میان. هر کی از هرجا بشنوه اول میاد خونه ما. در ضمن به دخترا هم فعلا چیزی نگید. همین که رنگ بزنیم بگیم کارتون رو تعطیل کنید هول می کنند. "باشه هیچی نمی گیم. هروقت صلاح دونستی بگو. ولی الان اینجا بمون" رویش را بوسیدم و اتاق را ترک کردم.هنوز اصرار می کرد. نای حرف زدن نداشتم. خانم ده بزرگی داشت قانعش می کرد که تا هروقت تنها باشد پیشش می مانم. شما نگران نباشید. باهم برگشتیم خانه. مثل همیشه کنارم بود. بی معطلی رفت اتاق دخترها. یک بالش و پتوی مسافرتی آورد. پایین سالن روی مبل سه نفره بالش را گذاشت و کم‌کم کرد نشستم و تکیه دادم. توی سرم مثل بازار مسگرها ضربه های پتک بود که بالا می آمد و به پیشانی ام می نشست. معلوم بود از تمام احوالات من باخبر است. بی آنکه از سردردم بگویم یک قرص مسکن و یک لیوان آب آورد. "یه ساعتی تا اذان مانده. چشمات رو ببند و بخواب" "چطوری بخوابم؟ چطوری به بچه ها بگم؟" همه چیز برایم سی سال به عقب برگشت.حال و روز خانم هایی که دور و برمان بودند و یکباره باشنیدن خبر شهادت همسرشان، دنیای قشنگ آرزوهایشان به هم می ریخت. بعد از سالها برای من اتفاق افتاد. " ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊