eitaa logo
سَبزِ سُرخ
10.9هزار دنبال‌کننده
34.3هزار عکس
18.9هزار ویدیو
81 فایل
جمهوری اسلامی ایران
مشاهده در ایتا
دانلود
💢خاطرات عاشقی ❤ همه چیز تازه بود عطر گلهای یاس توی حیاط مثل زندگیمان تازه و پر طراوت بود مصطفی نمی گذاشت چیزی تکراری شود ومن منتظر تکرار هرروز آمدنش بودم هرروز برایم تازه تر از قبل بود ..سال 91بود،تولدهردومون 20شهریوربود همیشه می خواستیم تو کادو دادن ازهم جلوتر باشیم ولی من هر بار غافلگیر میشدم و همیشه دیر میشد 😍 اون سال مثل هرسال نبودازهم دور بودیم من شمال خونه ی مادرم و مصطفی بندر عباس سرکار بود ایلیا تازه راه افتاده بود تمام وقتم و گرفته بود شب تولدم بود برام حتی زنگ هم نزد تولدم رو تبریک بگه از دستش دلخور بودم چرا حواسش به من نبود باخودم گفتم شاید سرش شلوغه تولدمون و یادش رفته😔 براش زنگ زدم با خوشحالی مثل برنده ها تولدشو بهش تبریک گفتم 😍 اما اون مثل همیشه نبود طوری باهام حرف زد ک اینگار واقعا تولدم براش اهمیتی نداره بادلخوری باهاش خداحافظی کردم اونشب خیلی غصه خوردم من عادت کرده بودم ک غافلگیر شم حتی به یک تبریک ساده هم قانع بودم نباید فراموشم میکرد 😭شاید چون کنارش نبودم.... تاصبح ذهنم درگیر بود صبح با صدای زنگ در حیاط بیدار شدم مادرم ایفون رو برداشت هنوز صدای مادرم توی گوشمه با تعجب گفت پستچی 😳؟؟!! پستچی دقیقا روز تولدم برام یک بسته ی خیلی بزرگ اورده بود ک روش نوشته بود تولدت مبارک همسر عزیزم با عجله درحالی ک نفسهایم به شماره افتاده بود بسته رو بازکردم یک تابلوی نقاشی شده از تصویر خودم بود ایلیا هم توی بغلم بود 😍😍 اینبارهم غافلگیرشده بودم بازهم ازم جلو زده بود بلافاصله گوشیم زنگ خورد خودش بود برنده ی همیشگیه زندگیمان و من.... غرق در افکارم که یکنفر چطور میتونه اینقدر درگیر کارو شغلش باشه ولی همزمان طوری برنامه ریزی داشته باشه که تابلوی نقاشی سروقت آماده بشه و به دستم برسه اونم دقیق روز تولدم دفتر خاطرات زندگیه شهدا رو هربار که ورق بزنید پر میشوید از عاشقانه هایی که رنگ و بوی تازه دارد..... بخدا قسم شهدا در آسمان هم عاشق می مانند بیشتر از قبل... 🔹راوی :همسرشهیدمصطفی سوسرایی @shohadanaja
💢 🔹همسر پلیس شدن و همسر شهید شدن فرقی نمیکنند... 🔹در هرصورتی هم مادر خانه ای هم پدر خانه یکم هم غر چاشنی اش کنم میشود بهانه های یک زن برای همسرش 🔹در نبودت کاش بدانی هیچکس جز خودت نمیتواند مرهم دلم و درد دل هایم شود 🔹شب ها از همیشه بیشتر دلتنگ میشوم آقای قهرمان خانه ما جایت همیشه خالیست 🥲💚 @shohadanaja
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 🔹اردیبهشت آخرین نفس هایش را کشید تا تو بیایی،تا نفس های مجتبی ای متولد شود که قرار است جاودانه بماند...قرار است "عند ربهم یرزقون" باشد،! 🔹 مجتبی ای متولد شود که قرار است علی اکبر باشد،مجتبی ای که دلی به وسعت دریا دارد،که مایه افتخار است ،که هرگز نمی میرد که شهید می شود!!! 🔹مجتبی ای که 25اردیبهشت متولد می شود آنقدر عاشق است که خدا را هم عاشق خود می کند!آنقدر عاشق که زیر همه خوبی هایش زیر تقدیرش بنویسد شهادت!! 🔹مجتبی ای که در 25اردیبهشت متولد شد آمد تا نفس های گرمش را به بهار هدیه کند...!. 🔹 این دومین بهار است که اردیبهشت انتظار نفس هایت را می کشد،که شمع های کیک تولدت منتظرند تا به پای نفس های تو بمیرند!!! 🔹هر بار که دلتنگت می شوم خیره می مانم در نگاهی که امتدادش به خدا می رسد!!!و هر بار که به تو فکر می کنم و این می شود آغاز باریدن...!!! 🔹آغاز سر خوردن یک قطره اشک و آغاز یادآوری همه خوبی هایت...!!! 🔹تولدت هر سال آغازیست برای دلتنگ تر ماندنم بی تو اما در دلم با تو بودن را جشن میگیرم...!! 🔹و آرام زیر لب خیره در چشمانت زمزمه میکنم که... 🌿تولدت مبارک ای سبکبال عاشق،،ماه داماد بهشتی من ♥ @shohadanaja
💢چه زیبا و عاشقانه حلقه ای را در دست داری که عشقت را به من روزانه و حتی هر ساعت یادآوری میکردی . 🔹حلقه ای که روزی که آن را می‌خریدیم باورم نبود که شاید روزی برسد که آن را بدون تو داشته باشم 🔹آن حلقه اشیاء ست و جان ندارد و خوب است که یادگار دارمش اما تویی را دارم به بلندای آسمان و به وسعت دریا با روحی بلند که هر زمان قرار بر مادری ست انجام وظیفه کردم و هر زمان هم که بچه ها نیاز به پدر داشتند خودت بودی که یاری ام کردی تا پدر شوم و تو را فریاد بزنم و مبین و متین را در آغوش گرفتی دلتنگی همسران شهدا شهید محمد حسین دانشمندی @shohadanaja
💢اوایل مرداد ۸۷بود با اقام رفته بودیم خرید برا ی جشن عروسی💖چند روزی مشغول خرید بودیم بیشتر خریدها را انجام دادیم ❤یه بار با خواهر شوهرم رفتم بیرون اقام همراهم نبود یه روسری داخل ویترین مغازه دیدم خیلی ازش خوشم اومد هر کاری کردم بخرمش صاحب مغازه بهم نداد گفت فقط برای دکور همین یه دونه هست نمیتونم بهت بدم دکور مغازه بهم میخوره 😔اومدم خونه اقام زنگ زدبهم گفت چیزی میخوای برات بخرم بهش گفتم فقط یه روسری برام بخر 😊وقتی اومد خونه روسری که از داخل نایلون در اوردم تعجب کردم چون دقیقاً عین همون روسری بود که داخل مغازه پسند کرده بودم ونتونستم بخرمش، وچجوری که اقام همراهم نبود، عین همون یه دونه برام خریده بود😭واین زیباترین خاطره در ذهن من مانده 😭 🔹راوی همسر شهید ناصر بشنام _کرمان 🌿شادی روح شهید والامقام صلوات @shohadanaja
💢سال ۹۶ بود دوماه قبل از شهادت آقا رضا دوست آقا رضا تازه ازدواج کرده بود اما انتقالیش برای سیستان امده بود رضا با این که قبلا ۴ سال اون منطقه خدمت کرده بود اما وقتی شرایط دوستش را دید تصمیم گرفت به جاش بره،و تمام وسایل های خانه به قصد جا به جایی به سیستان و همراهی با اقا رضا مثل تمام آن ۱۴ سال زندگی مشترک جمع شد، حتی وسایل های بزرگ خانه را فروخته بودیم تا سبک نقل مکان کنیم .... 🔹من راهی راهیان نور شدم و آقا رضا هم رفت سیستان تا محل خدمتش را مشخص کند و به دنبال من و تنها فرزندم (ابوالفضل مان )بیاید. 🔹مشخص شده بود محلی که قرار است خدمت کند ناامن است و جای برای بردن خانواده نیست 🔹راهیان نور بودم که رضا تماس گرفت که محل خدمتم خطرناک است نمیتوانم تو و ابوالفضل را ببرم 🔹اما من پشت تلفن کنار مزار شهدا گریه میکردم که تو رو خدا ما رو هم ببر، نمیخوام از تو دور باشم ، رضا هم بغض کرده بود و میگفت بیشتر از این شرمنده ام نکن،، 🔹همان چند روز که راهیان بودم اقا رضا وسایل های جمع شده را به تهران کنار خانواده ام برده بود چون می‌دانست من از سفر راهیان برگردم اصرار میکنم با خودش برم. 🔹به بابا گفته بود من ۱۴ سال شرمنده زن و بچه ام شده ام .... قبل از برگشتنم از سفر هم رفت سیستان محل خدمتش و به ۴۰ روز نرسیدِ شهید برگشت و من موندم کلی حسرت که چرا مثل تمام اون ۱۴ سال همراهیش نکرده بودم و نتونسته بودم باهاش برم😔💔 🌿راوی همسر شهید @shohadanaja
💢من زندگی بسیارکوتاهی داشتم باشهیدعزیز میتونم بگم همه زندگیم برام خاطره شد من وستار یکسال بعدازعقدمون مراسم عروسی گرفتیم توآبان سال85 بعداز7ماه ستارشهیدشد یعنی همسرم تازه هفت ماهی ازدامادیش گذشته بود هنوز عکسای دامادیش وندیده بود که به شهادت رسید . 🔹افسربسیاروظیفه شناسی بود که بارها مادرشون گلایه میکردن که ستارهمسرت تازه عروس توهمیشه وقتت روبرای کارت گذاشتی مادربه همسرت هم برس اینجوری که نمیشه شهید درجواب میگفتن من سوگندخوردم برای خدمت به کشورم به مردم خانمم ناراحت نمیشه چون روزاول بهش گفتم شرایط شغلیم رو میدونه . 🔹شاید باورنکنید ما حتی ماه عسل هم نتونستیم بریم همسرم عاشقانه وخالصانه برای رضای خدا وخلق خدا خدمت کرد و خدا هم خریداریش کرد اون حتی بدنیا اومدن پسرش روهم ندید همسرم تنها فرزند پدرومادرشون بودن که توسن 11ماهگی پدرشون وازدست میدن و خودشون هم تولد فرزندشون وندیدن امروز افتخارم اینه که همسر همچین شیر مرد پاکی هستم و لیاقت مادری تنهافرزندشون ودارم من وپسرم بایادوخاطرات ستارعزیزم زندگی میکنیم . 🔹 ودرچندروزآینده 18خرداد شانزدهمین سالگرد شهادت این شهید بزرگوارهست. 🔹 یاد وخاطره همه شهدای فراجا گرامی باد مخصوصا فراجا تواین چندوقت شهدای زیادی رو تقدیم کشورعزیزمون کرده به نوبه خودم عرض تبریک وتهنیت دارم به مرزبانی فراجا . خداقوت @shohadanaja
💢علی اقا هم عاشقانه زندگی می‌کرد هم خیلی ساده وبی ریا بودن وبسیار به آقا امام حسین ( ع) وشهدا علاقه داشتن . 🔹سال ۹۶ فروردین بود ما اهواز زندگی می‌کردیم قرار بود با خواهرم وشوهر خواهرم یک تفریح دوروزه برویم تصمیم گرفتیم به شوشتر برویم وقتی به شوشتر رسیدیم شب را آنجا درون محوطه ی یک مسجد خوابیدیم که ما اطلاع نداشتیم پر از قبر شهدای گمنام بود . 🔹صبح که از خواب بیدار شدیم با تعجب دیدیم که روی قبر چند تا شهید گمنام خوابیدیم همون لحظه شهید با لبخند رضایت گفت: گفتم چرا دیشب اینقدر آرامش داشتم حالا فهمیدم به خاطر شهدا بود. 🔹راوی همسر شهید 🔹شادی روح شهید والامقام علی بخش حسنوند صلوات @shohadanaja
💢امیرم‌امام‌رضا‌رو‌خیلی‌دوست‌داشت🥺:) ‌همیشه بهم میگفت اینکه تورو کنارم دارم، مدیونم به امام رضا🥲 میگفت دوران اموزشیم میرفتم حرم،دعای توسل میخوندم به نیت اینکه ازت جواب بله بشنوم:) انقدر امام رضارو دوست داشت که هروقت تعطیل بود یا فرصتی پیش میومد میگفت بریم مشهد؟🥺 حتی قرار بود اگه بشه بریم مشهد زندگی کنیم🥲🤌🏼 مطمعنا اگر میبود الان باهم مشهد بودیم🥺 اولین سفردونفرمون مشهد بود:) میگفت من نیت کرده بودم،اگه قسمتم شدی، اولین جایی که بریم باهم مشهد باشه❤️‍🩹 موقعی که رسیدیم حرم,به اقا گفت دیدی اوردمش به قولم عمل کردم؟همونجوری که شما سرنوشتمون و بهم گره زدی🥺 موقع برگشت داخل صحن بهم گفت، از اقا خواستم اگه شهید شدم ، بهت صبرشو بده و کمکت کنه🥲 گفتم اینجوری نگو دلم میریزه:) گفت میدونم اول زندگیمونه و این حرفا خوب نیست، ولی... هر آن ممکنه یه اتفاقی برام بیفته،با این وضع شغل من... اینارو وقتی میگفت که اشکاش داشت میریخت:) انگاری که به دلش زده بود یروزی قراره شهید بشه❤️‍🩹 حتی دوستاشم با لقب شهید صداش میزدن! بهش میگفتم،چرا مرزبانی رو انتخاب کردی وقتی پیشنهادای راحت تر از مرز و داشتی... گفت بالاخره باید یه افرادی باشن از مردم دفاع کنن، از وطن دفاع کنن حتی به قیمت جونشون!😄 اگه ماها نباشیم،کی امنیت ایجاد کنه؟ میگفت من مرزبانی رو دوست دارم با همه سختیاش و خطرهاش🥲❤️ ولی... بعضی ادما انقد خوبن که خدا طاقت دوریشونو نداره زود میبره پیش خودش.. انقد خوبن که زمین لیاقتشون و نداره امیرمنم یکی از اون فرشته ها بود که زمینی شده بود برای یه مدت کم:) همسر شهید 🔹شادی روح شهید مرزبان امیر حسین خالص خمر صلوات @shohadanaja
💢 دبیرستانی بودم و مادرشون اومده بود خونمون برا تعیین روز خواستگاری تازه امتحانا رو داده بودیم و یه سفر مشهد گذاشته بودن تو دبیرستان ولی پدرم نگذاشته بود تنها یعنی بدون خانواده وبا مدرسه برم مشهد ولی یهو نظرش عوض شد. 🔹 مادرم به مدرسه تماس گرفت وگفتند مهلت تمام شده و جایی نیست برای ثبت نام ولی من تو دلم با امام رضا قرار گذاشته بودم که بیام پیشش بعد جواب مادر ایشون رو بدیم وبا خانوادشون بیان خواستگاری و... 🔹شاید باورتون نشه ولی مدرسه گفتن طلبیده امام رضا عجب طلبیدنی دقیقه ۹۰ یه جابرام تو اتوبوس واسکان مشهد جور شده بود 😭 🔹 من از امام رضا خواستم که اگر قسمت هم هستیم به هم برسیم زمانی که فرزنداولمون دنیا اومد قرار بود اسمش امیر حسین بزاریم ولی به خواسته پدر شهید اسمش رو رضا گذاشتیم. 🔹 چند سال گذشت س تایی رفتیم امام رضا علیه السلام حلقه ازدواجم رو انداختم تو حرم 😌 به نیت عاقبت به خیری وتضمین زندگیمون . 🔹خود ایشون هم بعد از آموزشی برای سر دوشی گرفتن رفته بودن امام رضا علیه السلام وهمون جا عکس یادگاری گرفته بودن وگفته بودن تو این جمع من شهید میشم 😭 🔹 امروز هم چهارشنبه هست ۱۰ خرداد تولد شهید دشتبانی همسر عزیزم وتولد آقام امام رضا هشتمین امام و ودهمین کشتی نجات.. 🔹راوی همسر شهید 🔹شادی روح شهید حجت الله دشتبان صلوات @shohadanaja
سَبزِ سُرخ
💢به وقت خاطره .... 👇👇👇👇👇
💢ششم برج چهار ۱۴۰۱ قرار بود بریم حرم امام رضا (ع) 🔹زیارت امام رضا نذری بود که وقتی ازدواج کردیم بجای مراسم گرفتن و خرج اضافه گفتیم بریم حرم پابوس آقا و اینجوری شد که ما بدون گرفتن جشن عروسی رفتیم سر زندگیمون. 🔹بعد از دوسال بالاخره فرصت پیش اومده بود که باهم بریم، محمد تمام کارهاشون انجام داده بود فقط مونده بود نامه مرخصیش رو امضا کنند اما چهارم بهش زنگ زدند که بره سرکار،محمد صبحش بیدار شد که بره اما دودل شده بود می‌گفت ایندفعه رو میخوام پیش شما بمونم بعد از دوسال پی در پی کار کردن خسته شده بود و میخواست استراحت کنه طی این دوسال این اولین مرخصیش بود،من از یک ماه قبلش مدام برنامه ریزی میکردم همش ازش سوال می‌پرسیدم محمد در جوابم می‌گفت انقدر خوشحال نباش یهو یه چیزی میشه که میخوره تو ذوقت اون روز چندین بار ازمون خداحافظی کرد اما باز برگشت بهش گفتم بمون 🔹گفت اونجا یه بنده خدایی دیگه هم منتظر منه اونم مثل من دلش میخواد بره پیش خانواده اش، بار آخری که لباسش رو پوشید تا دم در رفت دوبار برگشت نگاهمون کردگفت یکبار دیگه هلیا رو ببوسم از در خونه برگشت و برای بار چندم باهامون خداحافظی کرد محمد عادتش بود هیچوقت بدون خداحافظی نمی‌رفت سرکارش تو این دوسال حتی اگه منم بیدار نمیشدم بدرقش کنم خودش همیشه میومد هلیا رو می‌بوسید و می‌رفت وقتی بهش اعتراض میکردم که بچه رو بیدار میکنی می‌گفت تو که نمیدونی کارم چقدر سخته من رفتنم با خودمه برگشتم با خدا نمی‌خوام وقتی بمیرم حسرتی داشته باشم،هفتم بهم گفت فرمانده گفته اگه نیرو نداشته باشیم شاید دو سه روز دیگه هم نگهش دارند،همون موقع کلی ازش گله کردم در مورد کارش خوشحالی مشهد رفتن مون همونجا پرید محمدم رفت که برگرده اما چه برگشتنی💔 🔹بعدگذشت هفت ماه از شهادتش خواب دیدم‌که عکس شهید رو بردم تو حرم امام رضا تقریبا ده روز بعداز اون خواب بهم زنگ زدندوگفتند خانواده های شهدا رومیبرن مشهد اونجا قبول کردم که برم و اون اولین زیارت سه تاییمون شد من مطمنم که محمدم اونجا حضور داشت🕊 🔹راوی همسر شهید 🔹شادی روح شهید محمد صیاد صلوات @shohadanaja
💢روز اربعین.... 🔹صبح اربعین دامادمون گفت میخوای یه دیوار بچینیم و میز بزاریم گفتم اره.... 🔹بعد گفتن میخوای داربست بگیریم؟؟!! گفتم تعطیلی هست کسی جواب میده...؟؟ 🔹زنگ هرجا زدیم که داربست کرایه کنیم کسی جواب نداد تااینکه یکی از همکارای یکی از دامادمون گفت من الان دارم داربست موکبمون رو جمع میکنم اگه میخوای فقط یه وانت بیار و بارکن وببر.... 🔹گوشی رو قطع کردوگفت جورشد فقط وانت میخوایم..... 🔹هنوز حرفش تموم نشده بود که عموم با وانتش جلوی خونمون وایساد، گفتیم خدایا شکرت وانتم رسید.... 🔹یکم پارچه و وسایل هم از اقای بندگار که بیت الشهدا دارند گرفتیم و موکب شب دوم رو به این قشنگی برگزار کردیم.... 🔹 وبه قدری این موکب پربرکت بود برامون که هیچ شبی به غیراز چای و قهوه خیلی چیزهای دیگه مثل شعله زرد و آش و شربت و شیرینی ووووو هم پذیرایی کردیم... 🔹شهید به من فهموند که... ؟؟؟!!! که.....؟؟!!! 👌👌شهدا زنده اند!!!!!! 🌹🌹 🔹راوی همسر شهید 🔹شادی روح شهید والامقام جواد زارعی صلوات لینک کانال شهید جواد زارعی 👇👇👇 https://eitaa.com/shahidjavadzarei @shohadanaja