💢عالمی درون خود. چند روزی حالمان خوش نبود و بخاطر مسائلی که به ظاهر حاشیه هستند اما متن حرکت را دچار تغییر می‌کنند اوضاع خوبی نداشتیم. در پی حوادث ناخواسته به سردرگمی و پراکندگی مبتلا شده بودیم و تکلیفمان با خودمان مشخص نبود. به مکان جدیدی رفته بودیم که حالا باید در آنجا ادامه می‌دادیم. در پرسه زنی هایم چشمم به گوشه‌ای افتاد و یک قفسه کتاب کهنه با کتاب‌های به ظاهر درهم دیدم. نزدیکتر شدم، انگار آنقدر هم درهم و آشفته نبود. هیچکاک داشت، بوردول و آوینی هم گوشه‌ای از این کتابخانه بود. یک دوربین زنیت قدیمی که شاید هزاران خاطره را ثبت کرده بود و چند گلدان و شاخه گل که طراوت را به دل خسته‌ام هدیه می‌داد. از صاحبش پرسیدم و گفتند فلانی است بارقه‌هایی از امید در وجودم جریان یافت که کسی را پیدا کرده‌ام تا با او گپ بزنم. فضای این گوشه از اتاق مرا یاد کلامی از یک بزرگ می‌انداخت که می‌گفت: عالمی درون خود احداث‌کنید تا تغییرات عالم بیرون بر شما تاثیر نگذارد. این کتابخانه کوچک به نظر عالم درون او بود که این گوشه از یک مکان سرد را به گرمی کشانده بود. از دیدنش لذت می‌بردم و آرزو می‌کردم که ای کاش عالمی درون خود داشتم. 👇به [مدرسه تولید محتوا] وارد شوید👇 @toolid_mohtava