🔻و ما رایت الّا جمیلا
(تازهترین مطلب پرونده
#ادبیات_عاشورایی اختصاص دارد به شعری از کتاب
#واقعه سرودهی جناب آقای
#غلامرضا_کافی)
▪️«...گره بستند بر پرواز مکتوبِ فراوان را
نشان دادند در اقبال آشوبِ فراوان را
که حاکم چین به ابرو برد مغضوبِ فراوان را
شباشب گزمهها راندند مرعوبِ فراوان را
از چوب هولِ خرّاطان صلیب خون تراشیدند
تو گویی شهر را یکباره خاک مرده پاشیدند
سفیر آن مردِ مردستان که دف در کف پذیرا شد
برای خطبه برغوغا، به بامِ شهر بالا شد
خبر در شام هول انداخت میرِ بصره سرپا شد
زغوغا قيل سر در کف، نمازِ شام تنها شد
نهیبی نم به دامن زد زهی مردان شورستان
کبودِ وهمناکِ شب سکوتِ هولِ گورستان
چراغِ کشته بر روزن عبورِ گزمه در برزن
کلونِ در جهاز نو مبادا هاریِ دشمن
وفا شد پنبهی بستر که بر ململ بلولد تن
دریغا نیم مردی نه دریغا نیم زن بیظن...»
متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗
shahrestanadab.com/Content/ID/9543
☑️
@ShahrestanAdab