مبارک است آسمان آبی، مبارک است آفتاب و باران خوشا جوانه، خوشا شکفتن، چه خوش‌خوشانی است در بهاران بریز از منقل زمستان، هر آنچه ته‌مانده‌است از اسفند بریز تا که بترکد از شوق، بلوغ پُرجوش شاخساران سلام کردم به نرگسی مست، جواب از بلبلی شنیدم به جز محبّت، به جز ملاحت، ندیدم از این بزرگواران چه‌قدر شادند غم‌فروشان، پر از هیاهو همه خموشان به باده‌ریزی و نوش‌نوشان، حواس‌جمعند میگساران به سبزوار درخت رفتم، سلام کردم به جان‌به‌کف‌ها کفن‌به‌تن آمدند گل‌ها، کفن‌به‌تن ‌مثل سربداران فقط نه این دید و بازدید است، فقط نه تبریک‌های عید است بهار یعنی به خود رسیدن، به رغم گم‌گشت روزگاران بهار یعنی همین گسستن ز خویش و در خویش تازه گشتن بهار این است، ای زمستان! بهار این است، ای بهاران! بهارها آمدند و رفتند ولی تو می‌مانی ای همیشه! من آمدم تا تو را ببینم خود خودت را به من بباران @shahrestanadab