🔻هابیل (شعری از زنده‌یاد به مناسبت ) ▪️«ای شیردلان عرصه‌ی توحید! شب آمده در برابر خورشید اینک دشمن، زبان دراز آمد زان راه که رفته بود، باز آمد او افعی زخم خورده را ماند دندان به هم فشرده را ماند باز آمد تا زما، عنان گیرد مگذاریمش دوباره جان گیرد باز آمد و فتنه زیر سر دارد غافل که خلیل ما تبر دارد غافل که بسیج را هلاکی نیست از جبهه و بوق جنگ باکی نیست چون دست خدا فشرد دستم را نظّاره نمی‌توان شکستم را بر دشمن آن‌چه هست، بر من نیست خذلان و غم و شکست از من نیست من دست خدا در آستین دارم چون صاعقه، خشم راستین دارم دستی که به یاری خدا خیزد تک نیز بُوَد از او صدا خیزد بر سینه‌ی ابر، طبل می‌کوبم تا گیسوی رعد را بر آشوبم یک جانِ به شعله مبتلا دارم این داغ ز خاک کربلا دارم تا قامت شرک غرق خون گردد تا پرچم کفر سرنگون گردد در قبله‌ی این قبیله، هابیلم رسوا گر صد هزار قابیلم صد ناله اگر ز آه من جاری است شوق است که از نگاه من جاری است...» 🔗 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11269 ☑️ @ShahrestanAdab