📝
#مجموعه_خاطرات سرلشکر شهید محمد رضا زاهدی به روایت همسرشان
8⃣ قسمت هشتم:
آخرین دیدار و وداع
🔸
#همسر_شهید_زاهدی از آخرین دیدار شهید زاهدی با خانوادهاش اینگونه روایت میکند:
به همسرم گفتم: «شما مدت زیادی است که بچهها را ندیدهای، یک برنامهای بریزید و بیایید بچهها را ببینید و بعد برگردید.»
🌷 چهاردهمین روز ماه مبارک رمضان بود که از مأموریت آمد. چهار روز کنارمان ماند. در این چهار روز، به عید دیدنی و دیدار بستگان رفتیم. بچهها و فامیل را هم به منزل دعوت کردیم و دیدارها تازه شد.
🎙 در یکی از همین دیدارها برخلاف همیشه به جمع گفت: «میخواهم صحبتی با شما داشته باشم!»
همیشه بچهها و خانواده اصرار میکردند که حرفی بزنید، خاطرهای بگویید، اما ایشان طفره میرفتند. گویا این مرتبه حکایت چیز دیگری بود.
بستگانی که شش ماهی میشد او را ندیده بودند، با اشتیاق منتظر شنیدن صحبت هایش شدند.
یک ساعتی برایشان صحبت کرد:
▫️«هر کاری میکنید، برای رضای خدا باشد.»
▫️«همدیگر را ببخشید. اگر کدورتی دارید، کنار بگذارید و به هم محبت کنید.»
▫️«به مردم رسیدگی کنید و بیشتر به هم سر بزنید.»
از رفتار متفاوت او بسیار متعجب بودم.
💐 شب آخر که میخواست برود، با بچهها، صحبتها و توصیههایی کرد که بیشتر شبیه وصیت بود. گفت: «خمس اموال و خانهام را دادهام.»
سفارش من را هم به بچهها کرد و سفارش آنها را به من. سفارش برادرها را به خواهرشان و سفارش خواهر را به برادرها.
گفت: «همدیگر را تنها نگذارید. کنار مادر باشید.»
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔
@shahid_mohammadrezazahedi