کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
📝 #خاطره | دیدار غافلگیرانه با سید دل‌ها 🎞 بخش اول: 🌙 شب پانزدهم ماه رمضان سال ۱۳۸۸ بود. پدرم، همکا
ادامه ▫️ آقا سید گفتند: «چند ماه بعد از جنگ، همراه هیأتی از فرماندهان حزب‌الله رفتیم ایران و خدمت حضرت آقا.» ❇️ آنجا در آن جلسه صحبت‌هایی در مورد آنچه در جنگ رخ داده بود با ایشان در میان گذاشتیم؛ از دستاوردها، خسارت ها، شهدا و ... بعد گفتند: «من از حضرت آقا پرسیدم آن خبری که حاج قاسم از جانب شما آورد برای ما تعجب آور بود، آن خبر را از کجا داشتید؟» 🌷 گفت: «با اینکه من چند بار این سوال را پرسیدم، حضرت آقا موضوع صحبت را عوض کرده و جواب این سوال را ندادند ...» 🕌 برنامه ما این بود که فردا به زیارت امام رضا (ع) برویم و بعد برگردیم به منطقه. من همه تیم را فرستادم و خودم ماندم. فردای آن روز با اینکه روز قبل با ایشان ملاقات داشتم، مجدداً درخواست ملاقات دادم و با وجود اینکه این کار مرسوم نیست، چون حضرت آقا به من عنایت داشتند، مجدداً وقت ملاقات دادند ... ❓ با خودم گفتم شاید در حضور جمع نمیتوانستند جواب آن سوال را بگویند و یا مثلاً شخصی در جمع بوده که ایشان برای جواب دادن ملاحظه داشته اند. بار دیگر مصرانه از ایشان همان سوال را کردم. 💢 بعد از اصرار زیاد، ایشان فرمودند: «این خبر از جانب من نبود!» 3⃣ و اما خاطره سوم اگر اشتباه نکنم در مورد ورود حزب‌الله به امور سیاسی بود که با ملاحظات حضرت آقا پیش رفته بودند و بسیار موفقیت آمیز ارزیابی می‌کردند. 💐 آن دیدار و آن صدای گرم و دلنشین آقا سید را نمی‌توانم از یاد ببرم ... 💔 داغ برایم خیلی سنگین بود و داغ پدرم جگر سوز اما تا این لحظه از عمرم سنگینتر از داغ آقا سید حسن ندیده ام. معتقدم ایشان از یاران خاص حضرت بقیه الله بودند. 🎙 راوی: محمد مهدی زاهدی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی