⏮
ادامه #خاطره
▫️ آقا سید گفتند: «چند ماه بعد از جنگ، همراه هیأتی از فرماندهان حزبالله رفتیم ایران و خدمت حضرت آقا.»
❇️ آنجا در آن جلسه صحبتهایی در مورد آنچه در جنگ رخ داده بود با ایشان در میان گذاشتیم؛ از دستاوردها، خسارت ها، شهدا و ...
بعد گفتند: «من از حضرت آقا پرسیدم آن خبری که حاج قاسم از جانب شما آورد برای ما تعجب آور بود، آن خبر را از کجا داشتید؟»
🌷 گفت: «با اینکه من چند بار این سوال را پرسیدم، حضرت آقا موضوع صحبت را عوض کرده و جواب این سوال را ندادند ...»
🕌 برنامه ما این بود که فردا به زیارت امام رضا (ع) برویم و بعد برگردیم به منطقه. من همه تیم را فرستادم و خودم ماندم. فردای آن روز با اینکه روز قبل با ایشان ملاقات داشتم، مجدداً درخواست ملاقات دادم و با وجود اینکه این کار مرسوم نیست، چون حضرت آقا به من عنایت داشتند، مجدداً وقت ملاقات دادند ...
❓ با خودم گفتم شاید در حضور جمع نمیتوانستند جواب آن سوال را بگویند و یا مثلاً شخصی در جمع بوده که ایشان برای جواب دادن ملاحظه داشته اند.
بار دیگر مصرانه از ایشان همان سوال را کردم.
💢 بعد از اصرار زیاد، ایشان فرمودند:
«این خبر از جانب من نبود!»
3⃣ و اما خاطره سوم اگر اشتباه نکنم در مورد ورود حزبالله به امور سیاسی بود که با ملاحظات حضرت آقا پیش رفته بودند و بسیار موفقیت آمیز ارزیابی میکردند.
💐 آن دیدار و آن صدای گرم و دلنشین آقا سید را نمیتوانم از یاد ببرم ...
💔 داغ
#حاج_قاسم برایم خیلی سنگین بود و داغ پدرم جگر سوز اما تا این لحظه از عمرم سنگینتر از داغ آقا سید حسن ندیده ام.
معتقدم ایشان از یاران خاص حضرت بقیه الله بودند.
🎙 راوی: محمد مهدی زاهدی
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی