پیام یکی از شاگردان معلم اخلاق شهید عبدالهی🌱 نه فقط عبداللهی، که عبدِ درگاه الهی بودند. بعضی وقت‌ها بین بچه ها دعوا می‌شد که کدام یکی صندلی چرخدار شان را هل بدهد و از سراشیبی مسجد بالا ببرد؛ همه دوست داشتند قدر یک دست به چرخ رساندن خدمتی کرده‌باشند. بچه که میگویم از خردسال ۵ - ۶ ساله تا جوان سی و چند ساله منظور است که تمام آنچه از دین و ایمان دارند را مدیون برکت حضور و فعالیت‌های حاج اصغر می‌دانند. اگرچه نزدیک به ۴۰ سال است زمین در حسرت یک لحظه بوسیدن خاک پای‌شان مانده است اما از روی همین ویلچیر، با روی خوش، صفای باطن، نیت خالص، قول لین و خلاصه همه‌ی آنچه برازنده‌ی یک معلم قرآن است، بچه‌ها را یک به یک عاشق اسلام و اهل بیت کرده‌اند. جان باز بودن‌شان نه فقط به خاطر قطع نخاع شدن در جبهه‌های جنگ تحمیلی که به واسطه‌ی تک تک نفس‌هایی‌ست که این سالها خرج راه خدا شد. برکت محله و مسجد ملک بودند. مسجدى که نه فقط نمازخانه‌ای برای اقامه‌ی نمازهای یومیه، که یک پایگاه درست و درمان فرهنگی ست که هر وقت تویش پا میگذاری پر از نشاط و هیاهو و زندگیست. از من بپرسی می‌گویم مدرسه‌ی عاشق سازی ست و مهم ترین معلمش همین حاج اصغر بی ادعا و همسر و فرزندانشان‌اند. تسلیت واژه ی کوچکی ست برای التیام درد از دست دادن بزرگ مردی چون ایشان که پدر یک محله بودند. رفتند اما سوز و گداز سحرهای تخت فولاد هایی که جایزه ی ختم قرآن بچه‌ها بود،همیشه در یادها می‌ماند و چراغ روشن راه‌شان است. چشم انتظار شفاعت و دستگیری شان به وقتش. ح----ش کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy