💠❌شرح داستان دعای علوی مصری
✍دعای علوی مصری (دعایی است از امام زمان علیه السلام که در گرفتاری های شدید خوانده می شود)
▫️عالم جلیل القدر سید بن طاووس رحمه الله در «مهج الدعوات» می فرماید: 🔸دعایی که امام عصر علیه السلام به شخصی از شیعیان و اهل بیت خود در عالم خواب تعلیم فرمودند
▫️او از ستمگری ستم دیده بود، به سبب این دعا خداوند گشایش در کار او نموده و دشمن او را نابود کرد.
▫️
دعای معروف به دعای علوی مصری برای هر کار سخت و بزرگ خوانده می شود.
🔺سید بن طاووس رحمه الله به دو طریق این دعا را نقل می کند و می فرماید: ابوالحسن علی بن حمّاد بصری گفت: ابوعبداللَّه حسین بن محمد علوی به من خبر داد که:
▪️محمد بن علی علوی حسینی مصری برایم گفت: از جانب من نزد حاکم مصر شکایت شد از قدرت او بیمناک شده و حزن و اندوه وجودم را فرا گرفت، و ترسیدم که راه رهایی نداشته باشم، قصد زیارت موالی و اجداد طاهرینم را کردم،
و
به حائر مولای ما اباعبدالله الحسین علیه السلام وارد شدم،
🔺از ترس غلبه حاکم مصر به حرم باصفای حضرت پناه برده و در آن مکان شریف پناهنده شدم.
🔸مدت پانزده روز در جوار حائر حسینی علیه السلام بودم و شب و روز به دعا و زاری مشغول بودم،
🔹
روزی در حالی که میان خواب و بیداری بودم قائم و "صاحب زمان" و ولی خدای رحمان صلوات اللَّه علیه در نظرم جلوه گر شد و به من فرمود:
🔺
فرزندم! از فلانی ترسیدی؟
▪️عرض کردم: آری، او می خواهد مرا بکشد؛ و چنین و چنان کند،
▫️ من بر آقایم پناه آورده ام تا از آنچه برای من اراده کرده شکایت کنم، و او مرا از دست آن ظالم برهاند.
✅
حضرت فرمود: آیا پروردگار خود و پدران گرامت را با دعاهایی که پیغمبران سلف در شدّت و سختی می خواندند و خدا سختی را از آنان بر می داشت، نخوانده ای؟
▪️عرض کردم: کدام دعا است تا بخوانم؟
🔺فرمود: شب جمعه برخیز و غسل کن و نماز شب بخوان، چون سجده شکر را بجای آوردی در حالی که بر سر دو زانو نشسته ای این دعا را بخوان.
🔸محمد بن علی مصری می گوید: حضرت پنج شب متوالی تشریف می آوردند در حالی که من میان خواب و بیداری بودم و این دعا را برای من تکرار می فرمود، تا اینکه حفظ کردم.
▫️شب جمعه تشریف نیاورد
▫️ برخاستم و غسل نموده و لباس هایم را عوض کردم و عطر استعمال نمودم، و نماز شب را خواندم و بر سر دو زانو نشستم و خدای را با این دعا خواندم.
🔺شب شنبه حضرت با همان هیئتی که شب های پیش تشریف می آورد، آمد؛ رو به من کرد و فرمود:
🔸 ای محمد! دعایت مستجاب و دشمن تو کشته شد، و پس از تمام کردن دعا خداوند او را به هلاکت رساند.
🔸محمد بن علی مصری می گوید: چون صبح شد قصدی جز وداع با موالیان خود (علیهم السلام) و حرکت به سوی خانه ای که از آن فرار کرده بودم نداشتم؛
▫️ چون مقداری راه رفتم ناگاه قاصدی از جانب فرزندانم با نامه ای آمد و گفت: 🔺
مردی که از ترس او فرار کرده بودی به هلاکت رسید❗️
▫️ او عدّه ای را برای مهمانی دعوت می کند، مهمانان پس از صرف شام و پذیرایی پراکنده می شوند، او با نوکران خود همانجا می خوابد،
🔸بامدادان خبری از او نمی شود، به خانه او می روند، چون لحاف را از روی او برمی دارند می بینند سرش را از قفا بریده و خونش جاری است.
🔺
این قضیه شب جمعه اتفاق افتاده و نمی فهمند چه کسی این کار را کرده است.
🔺فرزندانم پیغام داده بودند که سریعاً به خانه بروم.
🔺موقعی که به منزل رسیدم و از قتل و ساعت اتفاق آن پرسیدم
درست همان موقعی را گفتند که من دعا را تمام کرده بودم.
☘👆☘👆بسیار مهم و مجرب
🟢 بسمت خدا |
#سیروسلوک
@s_solouk