با سر انگشتان مهر
هر گره ام را با شوق
بر پیکرم می آراست
هر رجم با سوره ی عشق و
آیه ی محبت جلا می گرفت
و من هر روز قد می کشیدم
آیه باران بود تنم
گاه از سیدالشهدا دم می زد
و گاه از مادرش زهرا
بی نشان نشاندار جهان
اشتیاق به تمام شدن هر روز
گلی را در دامانم شکوفا می کرد
من تمام شدم و این آغاز من بود
در آخرین روز همچون مادری مهربان
سخت در آغوشم کشید
این بار در گوشم آیه های ایستادگی خواند
و بی نگاه محبتی یا دست نوازشی
مرا به راه عشق و مقاومت بخشید
نمی دانم با خدای خود چه معامله ای کرد
و یا چه عهدی بست
اما هر چه بود
هر گره ام به یاد فداکاری مادرانه اش
تا ابد می تپد...
فرش دستباف اهدایی به موکب همدلی
#ایران_همدل
https://eitaa.com/revayate_hmdeli