سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست گر بزنندم به تیغ در نظرش بی‌دریغ دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست گر برود جان ما در طلب وصل دوست حیف نباشد که دوست دوست‌تر از جان ماست مایهٔ پرهیزگار قوت صبر است و عقل عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست دلشدهٔ پایبند گردن جان در کمند زهرهٔ گفتار نه کاین چه سبب وان چراست مالک ملک وجود حاکم رد و قبول هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست زمین از دلبران خالیست؛ یا من چشم و دل سیرم؟! که میگردم ولی زلف پریشانی نمیبینم...!! 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7