#حکایت
شماره ۱۲۷
🔵بین من و خدا
اندر بصره رئیسی بود. به باغی از آن خود رفته بود. چشمش بر جمال زن برزگر افتاد . مرد باغبان را به شغلی بفرستاد و زن را گفت:درها ببندد.
گفتا: همه ی درها بستم الا یک در که آن نمی توانم بست.
گفت:[آن]کدام در است؟
گفت: آن در میان ما و میان خداوند است.
مرد پشیمان شد و استغفار کرد.
#سبک_زندگی_اسلامی#مهارت_های_زندگی#داستان
👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7