: «طبق تعریف توماس فریدمن از دکترین اوباما، مشارکت دادن ایران، بیش از انزوا قادر به برآوردن نیازهای آمریکاست... آنچه از نگاه جمهوریخواهان، تلاش برای به دست آوردن دل ایران تلقی میشود، در حقیقت نوع بسیار زیرکانهتری از امپریالیسم است که مثل یک شطرنج باز عمل میکند... اگر توافق، از نقشههای کنگره یا مخالفان در ایران جان سالم در ببرد، تبدیل به گل سرسبد دستاوردهای اوباما بهعنوان تجلی قدرت هوشمند خواهد شد... به تعبیر جوزف نای، این ترکیب قدرت نرم و سخت است. دکترین اوباما در حوزه قدرت هوشمند، اهدافی فراتر از ایران و برنامه هستهایاش دارد؛ اما همیشه میان نیات مؤلف یک دکترین و شیوهخوانش و شکستن ساختار آن توسط دیگران، اختلاف وجود دارد. برای دکترین اوباما هر نامی که انتخاب کنید، او و جوزف نای باید کولهبار خود را ببندند و به قم بروند تا بفهمند قدرت هوشمند چیست... از همان مرزهای پرمنفذی که قرار است بازرسان سازمان ملل (و در میان آنها جاسوسان اسرائیل) به ایران بروند و تأسیسات هستهای را رصد کنند، از همان مرزها، قاسم سلیمانی خیلی زودتر نفوذ کرده و اوباما و جوزف نای را دور زده است».
داعش در خرداد 1393 به 40 کیلومتری مرز ایران رسید. این تاریخ، حدفاصل توافق موقت ژنو در پاییز 92 و توافق برجام در تیر 94 است. چند ماه بعد (دیماه 93) در حالی که آقای ظریف، مشغول قدم زدن با جان کری در ژنو بود، سیا و پنتاگون در حال تجهیز داعش پشت مرزهای ایران بودند. همان زمان سردار سلیمانی، از طریق آقای امیرعبداللهیان به آقای ظریف پیغام داد: «ما اسناد دقیقی داریم که در جریان سقوط موصل، چند هواپیمای آمریکایی در فرودگاه به زمین نشسته و ژنرالهای آمریکایی پیاده میشوند و فرماندهان داعش، روی فرش قرمز به استقبال آنها میروند. آنها به مدت
۵ ساعت در سالن vip فرودگاه مذاکره می کنند و سلاحها و تجهیزات پیشرفته آمریکایی در اختیار داعش قرار میگیرد.».
نقشه از این پیچیدهتر نمیتوانست باشد که بخواهند طرف مذاکره را با ادعای توافق خام کنند و همزمان، جنگ را تا پشت مرزهای او بکشانند. اما مرد میدان بیدار بود که به دل خطر در مناطق محاصره شده زد و ظرف سه سال، جنگ را مغلوبه کرد. بیتردید اگر آمریکاییها قهرمانی شبیه او داشتند، به جای افسانه «مرد 6 میلیون دلاری»، سریال «مرد 8000 میلیارد دلاری» را میساختند. با شکست نقشه جنگی آمریکا، خسارت دستکم 1000 میلیارد دلاری از ایران دفع شد. جنگ نیابتی صدام، طبق برآورد سازمان ملل،
هزار میلیارد دلار خسارت برای ایران به همراه داشت و اگر جنگ نیابتی اخیر میتوانست به ایران سرریز شود، خسارتی به مراتب بیشتر برجا میگذاشت.
اما این تنها ضربه حاج قاسم به دشمن نبود. صدای آمریکا اواخر خرداد 1393 گفته بود «آمریکا میداند حرف اول را در عراق، ایران میزند و ژنرال بدون سایه ایران قاسم سلیمانی، از افغانستان تا عراق و لبنان و غزه و سوریه نفوذ دارد.». یکی از چند داغی که او بر پشت بوش، اوباما و ترامپ گذاشت، نابودی 7000 میلیارد دلاری بود که برای جنگ در منطقه هزینه کرده بودند. ترامپ، مدتی پس از آنکه دی ماه 97، با هواپیمای چراغ خاموش، به پایگاه عینالاسد عراق سفر کرد، گفت: «هنگام فرود آمدن، تمام چراغهای هواپیما را به دلایل امنیتی خاموش کردند. فکرش را بکنید! ما هفت تریلیون دلار در خاورمیانه خرج کردیم و نمیتوانیم با چراغ روش واردش شویم! این خیلی غمانگیز است که با آن هزینه، ناچار باشی سفرت را تا این حد فوقالعاده سرّی نگه داری».
اگر کاری ناشدنی در حد شکست آمریکا در میدان، ممکن است، پس دیگر مأموریتهای کمتر دشوار، به شرط صدق و اخلاص شدنی است. همین درسهای موفق سردار سلیمانی بود که او را در میان ملت ما و ملتهای منطقه دوست داشتنی کرد. نظرسنجی بهمن 96 دانشگاه مریلند نشان میداد «در حالی که از محبوبیت روحانی و ظریف، 17 و 10 درصد کاسته شده، محبوبیت قاسم سلیمانی 17 درصد افزایش یافته و به 83 درصد رسیده است». آقای ظریف هم اگرچه در فایل صوتی کذایی با کملطفی، میدان را در تعارض و تزاحم با دیپلماسی وانمود کرده بود، اما اذعان میکرد: «قبل از شهادت شهید سلیمانی در تمامی نظرسنجیها از سال ۹۶ تا ۹۹، محبوبیت من از ۹۰ آمد روی ۶۰ درصد، و محبوبیت شهید سلیمانی رفت روی ۹۰ درصد. مردم ما قهرمان بودن در منطقه را میپسندند. ما هم نوکر مردم و هم نوکر آنچه میپسندند هستیم. من برای شهید سلیمانی گریه کردم».
زمان لازم بود تا خیلیها به معرفتی که شهید سلیمانی داشت، اندکی نزدیک شوند. آقای صادق خرازی، معاون وزیر خارجه دولت اصلاحات، چندی قبل در کلابهاوس گفت: «در روزهایی که آقای روحانی بهعنوان رئیسجمهور انتخاب اما هنوز مستقر نشده بود، در جلسهای نزد رهبر انقلاب صحبتهایی در مخالفت با حضور ایران در سوریه کرد. رهبر انقلاب در جواب فرمودند شما حالا از راه برس، کمی با مسا