هدایت شده از تحلیل و تبیین
🎤 | روایت یک شاهد عینی از جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ 👈 مبارزه تیر و ایمان در جمعه سیاه 🗓 واقعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ که از آن با عنوان «جمعه سیاه» یاد می‌شود، یکی از تاریک‌ترین نقاط رژیم پهلوی است؛ روزی که ارتش شاهنشاهی با حکم حکومت نظامی، میدان ژاله تهران را به صحنه کشتار صدها معترض تبدیل کرد. ⌛ مطلب پیش رو برشی از صفحات ۲۹ تا ۳۳ کتاب «نشست تخصصی کالبد شکافی یک واقعه؛ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷» است که در سال ۱۳۸۴ توسط مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی منتشر شده است. در این مطلب واقعه «۱۷ شهریور ۱۳۵۷» از دریچه نگاه آقای مهدی توکلی به عنوان یکی از شاهدان عینی حادثه، روایت می‌شود.👇 🔹️ روز شانزدهم شهریور از هفت صبح تا هفت بعدازظهر، مردم در میدان آزادی جمع شدند. قطعنامه خوانده شد. بعد از اینکه قطعنامه خوانده شد، همه خوشحال بودند از اینکه چنین موفقیتی کسب کردند و ارتشی‌ها تقریباً به مردم پیوستند. [...] مردم روی تفنگ‌های ژ-۳ آن‌ها گل می‌گذاشتند و نُقل پخش می‌کردند. [...] راهپیمایی که تمام شد روی تَرک یکی از این موتوری‌ها سوار شدم. شعار این بود که «فردا هشت صبح میدان ژاله». 🔹️ ساعت هفت راه افتادیم. ظاهر قضیه نشان می‌داد که امروز خیلی خشن خواهد بود. من معمولاً با خانمم راهپیمایی می‌رفتم. آن روز صبح به خانمم گفتم امروز قضیه جور دیگری است. این ماشین و این هم کارت ماشین. گفتم امروز شما نمی‌خواهد بیایی، چون حال‌وهوا جوری است که ممکن است حادثه‌ای پیش بیاید. 🔹️ ما در ضلع شمالی میدان قرار گرفتیم. آن زمان جوان بودیم و سدّی با دست‌های‌مان گرفتیم که مردم هجوم نیاورند. در صف اول قرار گرفتیم. دست‌ها را قلاب کردیم و ایستادیم و شعار دادیم. قرار شد مردم بنشینند و شعار بدهند. صحبت این بود که یک نفر بیاید و دو رکعت نماز شهادت بخوانیم و به سمت ارتشی‌ها حرکت کنیم. 🔹️ مشغول شعار بودیم تا یکی بیاید و نماز شروع شود. یک دفعه دیدیم فرمانده نیروهای نظامی آمد و یکی دو نفرشان را نشاند و ردیف کرد، به نیروها حالت داد که چه‌طوری قرار بگیرند. نیروها مسلح شدند. عده‌ای نشستند و عده‌ای هم ایستادند. در راهپیمایی‌ها سابقه داشت، می‌آمدند و تیر هوایی و گاز اشک‌آور می‌زدند. 🔹️ زیاد هم اهمیت نمی‌دادیم. می‌گفتیم، نهایتش تیر هوایی و گاز اشک‌آور است. همه آمدند آن‌جا و نشستند. یک‌دفعه تیراندازی شروع شد. ولی باز ما فکر می‌کردیم تیر هوایی است. یک‌دفعه من که ردیف اول بودم، بدنم داغ شد. دیدم از کمر به پایینم را خون گرفته است. متوجه شدیم که با ژ-۳ تیر مستقیم می‌زنند. رگبار گلوله شروع شد... 🗓 انتشار به مناسبت سالروز قیام ۱۷ شهریور و کشتار مردم توسط مأموران رژیم شاهنشاهی 🔍متن کامل را از اینجا بخوانید👇 farsi.khamenei.ir/others-report?id=61237