*⭕️ آزادى عقيده یا آزادى تفكر؟* *(مقايسه ای ميان سیره ابراهيم عليه السلام و روش ملكه انگلستان و كوروش)* ❗️ *🔻فرق است ميان آزادى عقيده و آزادى تفكر.* *تفكر يعنى همان استعداد انسانى بشر كه مى‏ تواند در مسائل، علمى و منطقى بينديشد.* *اين استعداد حتما بايد آزاد باشد.* *پيشرفت و تكامل بشر در گرو اين آزادى است.* *🔻 اما عقيده : مى ‏دانيم هر عقيده ‏اى ناشى از تفكر نيست.* *بسيارى از عقايد بشر ناشى از يك سلسله عادتها، تقليدها و تعصبهاست نه اين كه چون فكر كرده اين عقيده را گرفته است بلكه چون عادت كرده، به اين عقيده چسبيده است.* *🔻اين عقيده نوعى انعقاد است يعنى فكر و انديشه‏ اش به جاى اين كه باز باشد بسته و منعقد شده و بر عكس، آن قوه مقدس تفكر به دليل اين انعقاد و بستگى در درونش اسير شده.* *🔻آن آدمى كه يك سنگ يا چوب و ساخته دست خودش را مى‏ پرستد، آيا نشسته علمى و منطقى فكر كرده و علم و منطق او وى را رسانده به اين كه اين بت را بپرستد؟* *تفكر آزاد است، حالا كه تفكر آزاد است پس اين آقاى بت‏ پرست بايد آزاد باشد براى اين كه بت را بپرستد؛ يا نه، عقل و فكر اين شخص اسير است،* *🔻بايد كارى كنيم كه عقل و فكر او را از اسارت اين عقيده آزاد كنيم،* *كارى را بكنيم كه ابراهيم خليل اللَّه و بت ‏شكن كرد.( شکستن بتها بگونه ای که مردم را به اندیشیدن نسبت به عقیده خرافی شان وادار نمود ).* *♦️حال درباره اين كار ابراهيم چه بايد بگوييم؟* *آيا ابراهيم كارى كرد برخلاف آزادى عقيده؟ يا كارى كرد در خدمت آزادى عقيده؟* *كارى كرد در خدمت آزادى عقيده به معنى واقعى، يعنى آزادى انديشه.* *🔻يعنى ابراهيم با اين عمل ، از خودبيگانگى آنها را از آنان گرفت، آنها را به خود بازگرداند و آزادى آنان را به آنها بازگرداند* *🔻- تعبیر قرآن نسبت به پیامد عمل ابراهیم در بین بت پرستان این است -: « فَرَجَعوا الى‏ انْفُسِهِمْ » تعبير عجيبى است!* *اينها از خودشان جدا و دور شده بودند (خود واقعى انسان ، عقل و فكر و منطق انسان است)،* *🔻قرآن مى‏ گويد اين - اقدام ابراهیم در شکستن بتها- سبب شد كه دومرتبه به سوى خودشان باز گشتند و خودشان را دريافتند، گفتند كه او راست مى‏ گويد.* *🔻 ابراهيم عليه السلام مى‏ توانست مطابق همين فلسفه‏ اى كه اغلب فرنگيها مى‏ گويند كه «انسان هر عقيده‏ اى را اتخاذ كند آن عقيده محترم است»* *بگويد چون اين بتها مورد احترام ميليونها انسان هستند پس من هم به آنها احترام مى‏ گزارم.* *از نظر اسلام اين كار اغراء به جهل است نه خدمت به آزادى.* *♦️حال شما بياييد اين را مقايسه كنيد [با اين كه‏] ملكه يا پادشاه انگلستان در چند سال پيش - به تاریخ قبل از انقلاب - در سفرى كه به هندوستان رفته بود وقتى كه مى‏ خواست به تماشاى يك بتخانه برود، مردم وقتى مى‏ خواستند داخل صحن آن بتخانه شوند كفشهايشان را مى‏ كَندند،* *او هنوز به صحن نرسيده كفشهايش را به احترام كَند و بعد، از همه آن بت‏ پرستها مؤدب‏تر در مقابل بتها ايستاد.* *🔻يك عده هم گفتند ببينيد! ملت روشنفكر چقدر به عقايد مردم احترام مى‏ گزارد!* *نمى‏ دانند كه اين نيرنگ استعمار است. استعمار مى‏ بيند كه همين بتخانه است كه هند را به زنجير كشيده و رام استعمارگر كرده.* *آن، احترام به آزادى نيست، خدمت به استعمار است.* *ملت هند اگر از زير بار اين خرافات بيرون بيايد باج به انگليس‏ها نمى‏ دهد.* *♦️يا در گذشته مى‏ گفتند ببينيد كوروش چقدر مرد بزرگِ بزرگوارى بوده! كه وقتى به بابِل رفت و آنجا را فتح كرد تمام بتخانه‏ ها را محترم شمرد.* *اين كار از نظر يك فاتح كه سياست استعمارگرى دارد و مى‏ خواهد مردم را بفريبد توجيه مى‏ شود ولى از نظر بشريت چطور؟* *🔻آيا خود جناب كوروش به آن بتها اعتقاد داشت؟ نه.* *كوروش چه فكر مى‏ كرد؟* *مى‏ گفت اين اعتقاد، اين مردم را بدبخت كرده يا نه؟ بله.* *🔻ولى در عين حال دست به تركيب آنها نزد، چرا؟ چون مى‏ خواست كه آنها در زنجير بمانند. اين خيانت بود نه خدمت.* *▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (آينده انقلاب اسلامى ايران)، ج‏24، ص: 123-120- با تلخیص و ویرایش جزئی -* @javadheidari110