🔻
برخی ریشههای مشترکِ «نفرت» در دو سویهی جریانات دینی و سکولار
✍️
حبیب الله بابایی، استاد حوزه و دانشگاه
1.نفرت و فرهنگ تنفر (hating culture) درمیان افراد جامعه در جهان غرب، امری ذاتی و برآمده است از تاریخ فردگرایی و خودمحوری (در نسبت خود و دیگری)، لیکن درایران امروز، نفرت امری عَرَضی و اما واقعی است. نخستین ریشه از این نفرت در ایران را میتوان در دو گونه از «نفاق و دورویی» در دو سویۀ جناح فکری، اجتماعی و سیاسی در ایران دنبال کرد: الف) نفاق روشنفکری (نفاق شیک و مدرن)، کسانی که همیشه مدعی حق و قانون و صلح و آشتی بوده اند و اساسا خود را نماد کامل از «رجل مدرن» میدانند، لیکن در تقلید از مدرنیته صادق نیستند، و هرآنجا که مصالح فردی و حزبیشان اقتضا بکند و جایی که التزام به مدرنیته برای آنها هزینه و زحمت بیافریند به صورت فاحش و آشکاری خشونت و بربریّت را تئوریزه میکنند؛ و ب) نفاق سنتی، نفاق مذهبی، و گاه نفاق انقلابی در میان کسانی است که همواره خود را ملاک در مذهبی بودن و میزان در انقلابی بودن تلقی میکنند ولی نسبت به آنچه که از دین و مذهب میگویند و نسبت به آنچه که بزرگان انقلاب و نظام از تقوا در سیاست میطلبند و بدان توصیه مینمایند، کمترین اعتنا و اعتقاد را ندارند.
2.عامل دومی که نفرت را بر جامعه ایران عارض کرده، «ادبیات جهل» و «سطح فکری نازل»در دو سویه جریانهای دینی و سکولار است. جریانات مذهبی، برخی از روحانیان و آنهایی که بلند گویی میکنند و نام و شهرتشان بزرگتر از واقعیت و شخصیتشان، و فرصتهای پرزنتشان بیشتر از فرصتهای مطالعه و تحقیق است، همواره در کلمات خامی که استفاده میکنند، جملات نسنجیدهای که به کار میبرند، و تحلیلهای سطحیای که در تریبونهای رسمی از مسائل اجتماعی و سیاسی و حتی از مسائل دینی ارائه میکنند ، موجی از نفرت و لجاجت را به بدنه جامعه پمپاژ میکنند و متأسفانه نوعا گوش شنوایی هم برای اصلاح نگاه و زبان گزندۀشان ندارند. کمتر میتوان به خاطر آورد خطابههای سیاسی و اجتماعی از این جمعیت را که به آرامش جامعه و به عقلانیت عمومی و اجتماعی کمک کند و تنش یا حاشیهای را بوجود نیاورد.
در طرف دیگر، ادبیات متکبرانه و همراه با استهزاء و البته مملوّ از تقلید و نادانی در میان جریانهای به ظاهر مدرن است که خود را نماد علم و شعور و شرف، و دیگران را نماد جهالت و بیشعوری و بیشرفی میدانند و هرجا هم لازم شد به طور رکیکی فحاشی میکنند. این جماعت که نوعا با ادبیات و مفاهیم ترجمهای احساسات خجستهای دارند و واقعیت و جاهلیت مدرنشان را پشت کلمات پر طمطراق غربی پنهان میکنند، در برخورد با جریان رقیب، بلکه حتی در برخورد با دانشجویان خودشان، و نیز در برخورد با اساتید همکار خود در دانشگاه بسیار خشن، تند و بیادب هستند.
3.نمونه عامل دیگر در این میان، وجود «مَنخواهیهای افراطی و آشکار» در میان جریانات مختلف سیاسی و حتی در بدنۀ فرهنگی جامعه است. کسانی هستند در دانشگاهها و در حوزههای علمیه که دیگران را به جُرم دانشگاهی بودن و یا به جُرم حوزوی بودن قبول ندارند، همینطور کسانی هستند درمیان مدیران که نه تنها مدیران دلسوز از جریانات مقابل را به بازی نمیگیرند، بلکه مدیران لایق و پاک دست از جناح همسو ولی متفاوت از خود را هم به خدمت نمیگیرند. «منخواهی» در بدنۀ اجتماعی و سیاسی در ایران امروز باعث «شتابزدگی»، «سطحیزدگی»، و «عدم تمرکز» در نظام کارشناسی و نظام تصمیمگیری و همینطور نظام اقدام شده (کارهای صوری، پراکنده و پر طمطراق) است و نوعی از تکلیف بمالایطاق را برای این منحصران بوجود آورده است. این وضعیت بدان سبب بوده که نوعا در ساحتهای زندگی اجتماعی و اکنون در عرصههای مختلف سیاسی، قرار بر این شکل گرفته که برای انبوهی از مسائل جاری، فقط تعداد اندکی از کارشناسان فکر کنند و احیانا همان تعداد هم در مقام مدیریتهای کلان، اجرا و مدیریت کنند و دوباره احیانا همان تعداد هم به ارزیابی و گزارشدهی بپردازند و سپس هزینههای آن را متوجه همه بکنند؛ در حالی که اگر همۀ جامعه در تشخیص و اقدام مشارکت داده شوند، مسلما همه آنها نیز در دادن هزینۀ خطاها و اشتباهاتِ ملّی مشارکت خواهند کرد.
#جریان_شناسی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN