🔺افراط در مقابله با فلسفه‌وعرفان ▫️ آقا سید محمدحسن قاضی؛ آقازاده آیت‌الله سیدعلی قاضی می‌گوید: «من یک ماه رمضان در مشهد بودم و پای منبر آقای حاضر شدم، ایشان سر منبر می‌رفت و زیاد هم عصبانی می‌شد و به پدرم ناسزا می‌گفت. صراحتاً می‌گفت: «آن سیدی که در نجف است، ریشش قرمز است و قدش کوتاه است و فلان ….» 🔹بعضی‌ها به او گفتند: «پسرش پای منبر شما اینجا نشسته است.» بعد از آن آمد و از من خیلی عذر خواست و حتی یک روز مرا به منزلش برای افطار دعوت کرد. 🔸من منبرهای او را می‌نوشتم و وقتی به نجف رفتم آنها را به آقا نشان دادم. پدرم گفت: «‌این‌ها چیست که تو نوشته‌ای؟ هرگز آقا میرزا مهدی اصفهانی یک چنین حرف‌هایی نمی‌زند. مگر دیوانه‌ای تو! آنها را دور بینداز!». من هم آنها را دور ریختم. ⚡️بعد از حدود سی‌سال که کتاب ابواب الهدی چاپ شد، آن را خواندم دیدم صد رحمت به آنچه در مشهد شنیدم!» 💢این اهانت‌ها گاه آن‌قدر شدید می‌شد که حتی دلباختگان و شیفتگان آن مرحوم در جواز امامت ایشان شک می‌کردند؛ چنان که در بین ارادتمندانشان در خراسان معروف است که در مجلسی چنان تعابیر مرحوم میرزا نسبت به حکما تند شد که مرحوم آیت‌الله میرزا جواد آقای تهرانی پس از درس به دلیل این‌که می‌خواستند در نماز ایشان شرکت کنند از ایشان تقاضا نمودند که استغفار کنند. 🍁 آیت‌الله بهجت درباره کارهای میرزا مهدی اصفهانی می‌فرماید: «آقا میرزا مهدی به کسانی سبّ می‌نمود که آنها را می‌شناختم که شب‌ها در هنگام خواب آن‌قدر از عشق و خوف خدا اشک می‌ریختند که بالش ایشان خیس می‌شد؛ ولی شنیدم که ایشان در آخر عمر توبه نموده‌است و چون شنیدم که توبه نموده است گاهی مشهد سر قبر او می‌روم.» 📚 مقاله تکفیریان تفکیکی، استاد محمدحسن وکیلی •┈┈••••✾•🌿🌺•✾••┈┈• ✍️نویسندگان‌حوزوی‌چهارمحال‌و‌ بختیاری https://eitaa.com/howzavian_chaharmahalbakhtiari