طلوعی بیغروب در کویر داغ خم
وقتی خورشید از دست انسان طلوع میکند
غدیر تنها یک واقعه تاریخی نیست. اگر چنین بود، همچون هزاران رویداد دیگر در طوی فراموشی محو میشد. اما غدیر زنده است، چون در آن انسان از حیوان جدا شد. آن روز در کویر داغ خم، وقتی دستهای محمد علی را بالا برد، خورشیدی طلوع کرد که هرگز غروب نخواهد کرد.
حضرت امیر از خیلیها شهادت بر ولایتشان خواست و آنها زیر بار نرفتند. نفرین شدند. چرا؟ چون شهادت دادن به ولایت، یعنی شهادت دادن به این حقیقت که انسان میتواند از بند غرایز رها شود و در سطح وظیفه زندگی کند. آنها که زیر بار نرفتند، در واقع از انسان شدن امتناع کردند.
انسان در برابر حیوان؛ وظیفه در برابر غریزه
حیوان تمام مسائلش را با غریزه حل میکند. حتی نظم کندو که انسان هنوز در جوامع کمونیستی و سرمایهداریاش نتوانسته آن را بسازد، حاصل همین غریزه است. اما انسان؟ انسان وقتی انسان میشود که از اسارتها، از ظلمات، از هواها و حرفها و جلوهها آزاد شود.
ولایت همین است. مقامی که استعدادهای بشر را بیرون میریزد. او را از ظلمت نفس، از ظلمت خلق دنیا، از محدودیتها به سوی نور هستی هدایت میکند. انسانی که دیگر با معیارهای کم و کوتاه اندازه نمیگیرد و در سطح غریزه زندگی نمیکند.
علاقه غریزی در برابر علاقه وظیفهای
مالک وقتی دریافت که علی بیش از خودش به او علاقه دارد، تسلیم شد. نه از روی ضعف، بلکه از روی شناخت. او فهمید که علاقه خودش به خودش، علاقهای غریزی است اما علاقه علی، علاقهای از روی وظیفه. مالک خودش را برای خودش میخواهد، علی او را برای خدا میخواهد.
این تفاوت علاقهها، همان اندازه است که انگیزهها با هم تفاوت دارند. پس دیگر جای درنگ نیست و جای سرکشی نیست. سرکشیها حماقتهای زیانآور بیش نیستند.
مرگی که زندگی میآفریند
«مگر نه این است که میمیریم؟ پس بگذار مرگی را انتخاب کنیم که زندگیهایی را بارور کند». این جمله کلید درک غدیر است. مرگ حتمی است، اما مرگ در راه ولایت، زندگیبخش است. شیعه در طول تاریخ همین را فهمیده. به ميان آتش نشسته و به استقبال مرگ رفته، چون میدانسته که ولی بیش از او به او علاقه دارد.
سرّ همه فداکاریها و جانبازیهای شیعه در طول تاریخ همین شناخت برهانی و عینی است. شناخت این که ولی، آگاه و دلسوز است و اطاعت از او، اطاعت از حقیقت است.
طلوع بیغروب
در افق غدیر، در آسمان دستهای محمد، خورشیدی طلوع کرد که هیچگاه غروب نخواهد کرد. طلوعی مهربان بر دلهای مشتاق. چه کسی در روز روشن، خواب سیاه میبیند؟
وقتی سیلاب کلام رسول و طلوع خورشید ولایت همبستر میشوند، در دلهای عاشق، تصمیم میروید. بر شاخههای تصمیم، اقدام میشکوفد. هر چند دستهای سیاه، شکوفههای سفید را بسوزانند، آخر سوختن، زمزمه ساختن را به گوش همانها که از دستهایشان آتش میبارد، میرساند.
در باغ شهادت میبینی شکوفههایی که در آتش هم میرویند. در دشت تاریکی میبینی رویش شاد چراغهای سرخ ولایت را. پس چرا نخواهی زندگی شکوفهها را تجربه کنی و از سینه آتش، بهشت را صدا بزنی؟
اثر یک نگاه، اثر یک تصمیم
انسان هنگامی که تمام راه را رفت، آنگاه مییابد که اثر یک نگاه، اثر یک خیال، اثر یک تصمیم بر تمام هستی و بر تمام عوالم تا چه اندازه بوده است. غدیر همین است. یک تصمیم که تمام هستی را متحول کرد. یک نگاه که مسیر تاریخ را عوض کرد.
✍️مجیدرحیمی
برگرفته از آثار واندیشههای استاد علی صفایی حائری
@howzavian_hamedan