نه شهریار توام من نه اینکه محتشم تو...
قلم فدای تو و خاندان محترم تو...
نشد که چاه شوم تا انیس درد تو باشم...
چگونه از تو بگویم، از عمق درد و غم تو
به یک اشارهی تو کنده شد اگر در خیبر
دری که سوخت درآتش دلیل پشت خم تو...
دوباره نیمه شب است و شبیه طفل یتیمی...
تمام نور امیدم تو هستی و کرم تو...
اگر سری بزنی نیمه شب به خانهی قلبم...
شود تمام منمهام خاک هر قدم تو
بگو که زنده شود دل، که جان بگیرد از عشقت
به مرگ طعنه زده یک اشارهی تو، دَم تو...
تمام آرزویم این شده مرا تو بخواهی...
که شعر، شعر تو باشد، قلم شود قلم تو...
نازنین_زهرا_حاصلی
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom