🔰 یک خاطره از امر به معروف تاثیر گذار (بخش چهارم) 🔸 تو این حین در عرض چند ثانیه حدود 60 نفر روسر ما ریختن❗️ ⛔️ تا اینکه همه مغازه دارهای اون لاین و اون اطراف جمع شدن و به طرفداری از اون زن شروع به هوو کشیدن به ما و تشویق اون زن کردند‼️ ⛔️ باز اینجا یکی از مغازه دارها که زورش گرفته بود اومد و چای داغ ریخت توی صورت من و فریاد میزد: من پولش رو میدم! ما کیفش رو میکنیم! تو حرف میزنی و صدا میدی؟؟! انگار که بنده خدا پول میداد این چیزا رو ببینه!!! ⛔️بعد از اینکه از طریق پله های اضطراری فرار کردیم، متوجه شدم یک مشت به دماغ همسرم و یک لگد به انگشتش خورده که داشت شروع به درد میکرد... ❌رفتیم پایین و زنگ زدم به پلیس 110 که در جوابمون اپراتور نامحترم گفت: ما توی مجتمع خلیج فارس نمی آییم!! اونجا خودش حراست داره‼️ سایت جامع اخبار و محتوای عفاف و حجاب http://goharshad1.ir @goharshad1_ir