🔰
ماجرای پدر کم فکر و پسر سر به هوا
🔹پدری، سرمایه هنگفتی برای کار و زندگی پسرش داد.
🔹پسر هرروز کارهای اقتصادی سفیهانهای انجام میداد و یا حیف و میل میکرد.
پدر اما کوچکترین مشورت و اعتراضی به پسر نداشت، پسر هم باخود میگفت چه پدر خوبی! هرکاری دوست دارم میکنم و چیزی هم از پدر نمیشنوم.
🔹پس از چندسال که سرمایه سوخت و پسر چیزی نداشت، شدتِ نداری او را به فکر انداخت. با خود میگفت پدرم که اینقدر مال جمع کرده بود میتوانست مشاور خوبی در زندگی باشد.
🔹یکبار به پدرش میگفت ای کاش شما که راه و چاه را میدانستی میگفتی.
پدر گفت من صلاح تو را میخواستم و فکر میکردم اینطور دوست داری و نمیخواستم زوری بر تو باشد.
🔹پسر با حسرت و اعتراضی شدید گفت: پدرجان مگر من علم غیب داشتم یا تجربهای داشتم. شما که میدانستید کاش چیزی میگفتید. اگر بر من گران هم می آمد به اندازه بیپولی الانم سخت نبود.
⏬⏬⏬⏬
🔺اگر قوای مسئول، به این بیتفاوتی ها ادامه دهند و مردم هم درک درستی از مفاسد کمحجابی پیدا نکنند، دیری نپاید که پس از سرمایه سوزی عظیم که همان حیا و عفت باشد، خود جامعه حتی کم حجابها از مسئولین بازخواست کرده و علاوه بر خودشان، آنها را هم مقصر میدانند.
🔸کانال اخبار عفاف و حجاب کشور
@goharshad1_ir