.
• چشمانت را ببند و تصور کن ؛ وارد اتاقِ شهید شده باشی و روی کمد اتاق ؛عکس های شهید را ببینی که جا گرفته اند ! اما یک برگه . . . این برگه داستانش فرق میکند !
با جمله ایی مواجه میشوی که با دست خط کودکانه ایی انگار نقش بسته کنارِ برگه ؛ با رنگِ ماژیکِ آبی رنگی !
و چگونه میشود توصیف کرد احساسِ قشنگ دیدن این صحنه را؟
و سوالهایی که همینطور روانه ذهنت میشود!
دست خطِ فاطمه زینب است یا فاطمه حسنی؟
کدام یک از خواهرانِ کوچکِ شهید حسن آقا برای برادرش این را نوشته؟🥺
اصلا کِی ؟ چه موقع ؟ با چه حالی این را نوشته اینجا؟
جایی این جمله را شنیده و دوست داشته که کنار عکس برادرش به یادگار بنویسد؟
اصلا کجا چنین جمله ایی به گوشش خورده؟
یا که از خودِ خودش است تمام واژه ها؟ از ته تهِ قلب خودش آمده برای برادرش؟
سوالاتی که جوابِ همه اش نمیدانم است !
شاید حاصلِ دلِ تنگی هایشان باشد ؛شاید با این جمله دلشان را ارام میکنند !
اما . . . این را میدانم که دلِ خواهرها برای برادرشان تنگ است 🥺
و امان از دل تنگی . . .💔
اری داداش حسنِ شان زنده است و حیات دارد . . .
داداشِ حسنِ اَبدیِ خواهر ها🥺
#اتاق_شهيد |
#شهيد_حسن_مختارزاده
#دلنوشته
🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده
- [
https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]