. 🌿 •از اصفهان به قم می‌رفت، صدای آهنگ مبتذلی که راننده گوش می‌کرد جلال رو ازار می‌داد، رفت با خوشرویی به راننده گفت: اگر امکان داره یا نوار و خاموش کنید، یا برا خودتون بذارین راننده با تمسخر گفت: اگه ناراحتی میتونی پیاده شی، جلال رفت توی فکر، هوای سرد، بیابان تاریک و ….   قصد کرد وجدان خفته راننده رو بیدار‌ کنه، این‌بار به راننده گفت: اگه خاموش نکنی پیاده میشم، راننده هم نه کم گذاشت و نه زیاد، پدال ترمز رو فشار داد و ایستاد و گفت: بفرما، جلال پیاده شد اتوبوس هنوز خیلی دور نشده بود که ایستاد! همین‌که جلال به اتوبوس رسید راننده به جلال گفت: بیا بالا جوون، نوار و خاموش کردم. 🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده - [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]